نظریه اسناد در رفتار سازمانی

نظریه اسناد (Attribution Theory) نظریه اسناد نشان می‌دهد افراد چگونه می‌کوشند تا علل رفتارهای خود را بر پایه عوامل درونی یا بیرونی برای خود یا دیگران بازشناسند. اسناد فرایندی است که از طریق آن در پی کسب اطلاعات پیرامون فهم چرایی رفتار برمی‌آییم به سخن ساده‌تر، اسناد به کوشش انسان‌ها در دریافتن چرایی رفتار خود و نیز رفتار دیگران اشاره دارد.

از جمله کارکردهای نظریه اسناد در مدیریت رفتار سازمانی بویژه در حوزه ادراک و رفتار فردی در سازمان است. این نظریه رفتار انسان را ترکیبی از نیروهای خارجی (مانند بخت، شانس و محیط) و نیروهای درونی (مانند توانایی، کوشش و دانش) می‌داند. عوامل واقعی رفتار به اندازه عوامل ادراک شده دارای اهمیت نیستند. آنچه آدمی هنگام مشاهده رفتار در ذهن می‌پروراند و نسبت دادن رفتار به علل درونی یا بیرونی است که بسیار مهم است.

تعریف نظریه اسناد

نظریه اسناد ابزاری است که به وسیله آن بهتر می‌توانیم رفتار افراد را در سازمان درک کنیم و علل بروز رفتار افراد را شناسایی کنیم. این نظریه که موضوع جدیدی در رفتار سازمانی است با ادراک، ‌انگیزش و رهبری ارتباط پیدا می‌کند.

پژوهشگرانی مانند «کلی» در مورد آن تحقیق کرده‌اند. طبق این نظریه ما رفتار را می‌بینیم و بعد علت‌ها را به آن اسناد می‌کنیم. تشخیص علت رفتار مبنایی برای بحث رهبری و نفوذ در فتار کارکنان و بهبود انگیزش است. اگر در تشخیص علت رفتار اشتباه شود، در اقدامات بعدی مدیریت نمی‌توان نتیجه مطلوب اخذ کرد.

اسناد درونی و بیرونی

بر پایه این نظریه افراد رفتار را می‌بینند و آنگاه علت‌ها را به آن اسناد می‌کنند. هنگام نگرش رفتار یک شخص می‌خواهیم تا مشخص کنیم که آیا این رفتار علت درونی دارد یا علت بیرونی.

برای نمونه، اگر یکی از کارکنان کارش را خوب انجام ندهد، امکان دارد که مدیر او عملکرد ضعیف وی را به حساب عدم توانایی و انگیزش او بگذارد. این یک نمونه از اسناد درونی است.

اگر مدیر عملکرد ضعیف او را به حساب مسایل مدیریتی و فرهنگ سازمانی بگذارد، یک نمونه از اسناد بیرونی است.

به طور کلی، نظریه اسناد این نوید را می‌دهد که آگاهی ما از محیط سازمانی و شناسایی علل عملکرد افراد روبه افزایش خواهد بود. بدون توجه به این نظریه، در تفسیر وقایع ممکن است خطاهای زیادی در ادراک صورت گیرد. برای مثال، رخدادی که علل بیرونی دارد، به علل درونی نسبت داده شود، یا برعکس رخدادی که علل درونی دارد، به علل بیرونی نسبت داده شود. به این مساله خطای بنیادی در ادراک گویند. همچنین انسان‌ها تمایل دارند که موفقیت‌های خود را به حساب عوامل درونی(توانایی، یا سعی و تلاش خود) بگذارند. در حالی که شکست‌های خود را به حساب عوامل بیرونی(مثل شانس، امکانات، ‌مدیریت) بگذارند.

فرایند نظریه اسناد

در شروع فرآیند نظریه اسناد، رفتار مشاهده و براساس موارد زیر ارزیابی می‌شود:

  • درجه تطابق(Consensus)
  • درجه تداوم رویه در رفتار(Consistency)
  • میزان تفاوت(Distinctiveness)

تطابق: یعنی درجه همانندی رفتار مشاهده شده با رفتار دیگران در همان موقعیت. اگر تطابق بالا باشد، در آن صورت علت رفتار احتمالا بیرونی است. اگر این همانندی در رفتارها پایین باشد، علت درونی دارد. برای مثال، اگر همه افراد یک واحد سازمانی با تاخیر وارد سازمان شوند، رفتار مشاهده شده با رفتار دیگران تطابق بالا دارد و علت بیرونی است. لذا این مشکل نتیجه مسائلی محیطی و عوامل مدیریتی حاکم است.

تداوم رویه در رفتار: یعنی میزان تکرار رفتار مشاهده شده در همان موقعیت. اگر رفتار خاصی چندین بار تکرار شود، تداوم رویه زیاد است، احتمالا علت درونی دارد. لذا هر قدر در نوع رفتار، مثلا تاخیر، تداوم رویه مشاهده شود، شخص مشاهده‌کننده یا مدیر آن را به حساب عوامل درونی یا خود شخص می‌گذارد. اما اگر شخصی همیشه منظم بوده و به موقع سرکار حاضر می‌شده است ولی یک روز خاصی باتاخیر وارد شود، مدیر نمی‌تواند بر چسب بی‌انگیز بودن یا تنبلی به او بزند.

تفاوت: یعنی درجه تفاوت یک رفتار مشاهده شده در موقعیت‌های مختلف. آیا فرد در موقعیت‌های مختلف رفتارهای متفاوت خواهد داشت؟ آیا در سایر محیط‌های کاری این رفتار از او مشاهده شده است؟ اگر تفاوت کم باشد، احتمالا نتیجه‌گیری می‌شود که رفتار مشخص مورد نظر علت درونی دارد. یعنی همین رفتار در سایر واحدها از او بروز کرده است.

سخن پایانی

نظریه اسناد کاربردهای بسیاری در گستره‌های گوناگون دانش بویژه در مدیریت رفتار سازمانی دارد. همچنین در مدیریت آموزشی، کارکرد شغلی، بازدهی کارگران و رضایت شغلی نیز حائز اهمیت بسیار زیادی است.

با بکارگیری نظریه اسناد آگاهی ما از محیط سازمانی و شناسایی علت‌های رفتار و کارکرد افراد افزایش خواهد یافت. با نادیده گرفتن این نظریه، در واکاوی و دریافتن رویدادها ممکن است خطاهای ادراکی بسیاری رخ دهد. برای نمونه رخدادی که علت بیرونی دارد، به علتی درونی نسبت داده شود، یا وارون بر آن.همچنین انسان‌ها گرایش دارند که کامیابی‌ها و پیروزی‌های خود را به عوامل درونی (توانایی، یا کوشش و تلاش خود) بگذارند. در حالی که ناکامی‌ها و شکست‌های خود را به عوامل بیرونی (همچون بخت، شانس، امکانات، مدیریت) نسبت دهند.

منبع: قاسمی، بهروز. مدیریت رفتار سازمانی. تهران: هیات.