حکمرانی شبکهای
حکمرانی شبکهای نوعی از روابط بین سازمانی است که بر هماهنگی بین بنگاهی مبتنی بر سیستم اجتماعی ارگانیک یا غیررسمی تاکید دارد. این شیوه از روابط بر خلاف ساختارهای بوروکراتیک درون شرکتها و روابط رسمی بین آنها است.
مفاهیم خصوصیسازی، مشارکت عمومی-خصوصی، قراردادهای فراشخصی در این زمینه تعریف میشوند. حکمرانی شبکهای یک شکل متمایز از هماهنگی فعالیت اقتصادی را تشکیل میدهد که در تضاد و رقابت با بازارها و سلسله مراتب است. بهنظر میرسد در دنیای پرآشوب کنونی که عدم قعطیت یکی از اجزای اصلی آن است باید بهسوی شبکهای از روابط حرکت شود.
دیر زمانی است روابط بین سازمانی به صورت جریانهای از داد و ستد منابع و مبادله اطلاعات وجود دارد. نظریههای گوناگونی نیز در این زمینه مطرح گردیده که برای نمونه میتوان به نظریه وابستگی به منابع، بومشناسی جمعیت، اکوسیستم کسبوکار اشاره کرد. در این میان شبکههای همکاری بسیار مورد تاکید پژوهشگران قرار دارد و در این نوشتار کوشش میشود تا حکمرانی شبکهای مفهومسازی و تعریف شود.
تعریف حکمرانی شبکهای
حکمرانی شبکهای (Network governance) شامل مجموعهای منتخب، پایدار و ساختاریافته از شرکتهای مستقل (و همچنین آژانسهای غیرانتفاعی) است که در ایجاد محصولات یا خدمات بر اساس قراردادهای ضمنی و بیپایان با شرایط احتمالی محیطی و هماهنگی و حفاظت از تغییرات متقابل مشارکت دارند. این قراردادها از نظر اجتماعی – نه قانونی – الزام آور هستند. به این ترتیب، شبکههای حاکمیتی حداقل از سه طریق خود را از کنترل سلسله مراتبی دولت و تنظیم رقابتی بازار متمایز میکنند:
از نظر رابطه بین بازیگران، شبکههای حکمرانی را میتوان به عنوان یک سیستم چندمرکزی در مقابل سیستم تک مرکزی توصیف کرد . شبکههای حکمرانی شامل تعداد زیادی از بازیگران وابسته به هم هستند که با یکدیگر به منظور ایجاد یک نتیجه تعامل دارند.
از نظر تصمیمگیری، شبکههای حکمرانی بر مبنای عقلانیت مذاکره استوارند، در مقابل عقلانیت اساسی حاکم بر حکومت دولتی و عقلانیت رویهای حاکم بر رقابت بازار .
سازگاری بوسیله اعتماد و تعهدات سیاسی تضمین میشود که به مرور زمان توسط قوانین و هنجارهای خودساخته پایدار میشود.
مفهوم حکمرانی شبکهای
به عنوان یک مفهوم، حکمرانی شبکهای افزایش کارایی و کاهش مشکلات نمایندگی را برای سازمانهای موجود در محیطهای بسیار آشفته توضیح میدهد. از یک طرف، کارایی از طریق کسب دانش توزیع شده و حل غیرمتمرکز مشکل افزایش مییابد. از سوی دیگر، اثربخشی از طریق ظهور راه حلهای جمعی برای مشکلات جهانی در بخشهای مختلف فعالیت خود تنظیم میشود. با توجه به سرعت سریع جامعه مدرن و فشارهای رقابتی ناشی از جهانی شدن، حکمرانی شبکه فراملی برجسته شده است.
حکمرانی شبکهای ابتدا به درک ریسکهای کوتاه مدت و بلندمدت تجاری جهانی بستگی دارد. این بر اساس تعریف اهداف کلیدی فناوری اطلاعات و تأثیر آنها بر شبکه است. این شامل مذاکره در مورد معیارهای رضایت برای خطوط کسب و کار و یکپارچه سازی فرآیندها برای اندازه گیری و بهبود کارایی جهانی و رضایت کاربر نهایی است. فراتر از آن، امکان تشکیل و راهاندازی تیمهای داخلی و شرکای خارجی و همچنین راهاندازی یک سیستم کنترلی را فراهم میکند تا عملکرد کل را تأیید کند. در نهایت، ارتباط دائمی را در تمام سطوح مختلف مدیریت تضمین میکند.
در بخش عمومی، حکمرانی شبکهای بهعنوان یک پیشرفت مثبت بوسیله همه پژوهشگران مدیریت دولتی پذیرفته نشده است. برخی در توانایی آن برای عملکرد مناسب به عنوان یک ساختار حکومتی دموکراتیک تردید دارند، در حالی که برخی دیگر آن را پدیدهای میدانند که ارائه کارآمد و مؤثر کالاها و خدمات عمومی را ارتقا میدهد. فرلی و همکارانش با بررسی شبکههای مدیریتشده در مراقبتهای بهداشتی پیشنهاد میکنند که شبکهها ممکن است «کمترین بد» شکل حکمرانی باشند که به مشکلات بدی رسیدگی میکنند، مانند ارائه مراقبتهای بهداشتی برای تعداد فزاینده افراد مسن. همچنین شامل مجموعهای منتخب، پایدار و ساختاریافته از خودمختار است.
انواع حکمرانی شبکهای
اشکال حکمرانی شبکهای را در دو بعد مختلف دسته بندی میکنند:
حکمرانی شبکهای ممکن است واسطه باشد یا نباشد. آنها به شبکهای اشاره میکنند که سازمانهای آن با هر سازمان دیگری برای اداره غیرمتمرکز شبکه «حاکمیت مشترک» تعامل دارند. از سوی دیگر، یک شبکه ممکن است به شدت از طریق کارگزاران شبکه متمرکز با تعاملات مستقیم سازمان به سازمان، محدود و محدود باشد.
شبکه ممکن است تحت کنترل مشارکتکنندگان یا تحت کنترل خارجی باشد.
شبکههای تحت کنترل مشارکت کنندگان
در حکومت مشارکتی، یک شبکه توسط خود اعضای آن اداره میشود.
آنها چنین شبکههایی را که اکثر یا همه اعضای شبکه را درگیر میکنند که بر مبنای نسبتاً مساوی در فرآیند حکمرانی تعامل دارند، «حکومت مشارکتی مشترک» مینامند.
رهبری شبکههای تحت کنترل سازمان
شبکههای متمرکزتر ممکن است توسط و از طریق یک سازمان رهبری که عضو شبکه است اداره شوند.
نمونههای تاریخی و مدرن حکمرانی شبکهای
در قرون ۱۰ تا ۱۳، بازرگانان در قاهره شروع به تشکیل شبکهای از بازرگانان کردند که اهداف و اطلاعات مربوط به عواملی را که برای آنها کار میکنند به یکدیگر گزارش میدهند و مجموعاً تحریمهایی را علیه عواملی اعمال میکنند که عملکرد ضعیفی دارند. این منجر به ایجاد یک مرکز تجارت در قاهره و عدن میشود – این امر باعث میشود تا اطلاعات مربوط به شرایط بازار و شهرت نمایندگان مختلف به نفع کل دسترسی آسان تر شود.
تا قرن دوازدهم، ونیز جریان بهبود یافتهای از اطلاعات را در مورد شرایط بازاری که با آن مواجه هستند و همچنین اطلاعاتی در مورد عملکرد نمایندگان فردی به تجار خود ارائه میدهد. این ثبت اطلاعات به بازرگانان کمک میکند تا تصمیمات تجاری آگاهانه تری بگیرند.
تشکیل شرکتهای انگلیسی و هلندی هند شرقی، همکاری بین بازرگانان و شرکتها را برای تنظیم بهتر و اطلاع دیگران در مورد شهرت بازیگران تجاری در لندن، آمستردام و بنادر در شرق آفریقا و عربستان شکل میدهد. این یک حرکت جمعی توسط دولتها و شرکتها برای افزایش سرمایه هم برای کشور و هم برای مشاغل است.
این مثالها نشان میدهد که چگونه حکومت شبکه در دوران افزایش تجارت و همکاری بین بازرگانان و ملتها از قرن تا قرن کار میکرد. ران هریس، در مجله خود شهرت در بدو تولد حاکمیت شرکتی . سوالات در مورد اینکه چه کسی شهرت خوبی دارد و چه کسی شهرت بد دارد، به چه کسی میتوان اعتماد کرد و به آنها پول سپرد، تغییری نکرد، اما روابطی که آنها در مورد آنها اعمال میکردند. مانند نهادهایی که به این سؤالات پاسخ دادند، تغییر کرد.»
اهمیت روابط دولتی
روابط بین مناصب حکومتی و نهادهای حکومتی برای موفقیت عملکرد داخلی دولت هایی که به مردم کمک میکنند، کاملاً حیاتی است. در حالی که دولتهای فدرال، ایالتی و محلی در سیاستهای خود متفاوت هستند، همه آنها به منظور کارآمدی پایهها کار میکنند. هنگام اشاره به روابط بین دولتی، چک و تعادل مترادف اصلی است.
همه احزاب شرکتکننده در دولت باید به دستورالعملهای خاصی پایبند باشند تا زمینه بازی عادلانه و یکنواخت را ایجاد کنند که هم سودمند باشد و هم برای جمعیتی که بر آن تأثیر میگذارد. یک اصل اولیه در روابط دولتی، توازن قدرت بین احزاب است.
دولت فدرال کنترل زیادی از نظر امنیت ملی، مالی ملی و امور خارجی دارد. با این حال، به منظور ایجاد تعادل در این کنترل، دولتهای سطح ایالت صدای قابل توجهی در سیاستهای درون دولتی دارند. نمونههای مشخصی از سیاستهای سطح ایالتی شامل موضوعاتی مانند بزرگراههای ایالتی، خطوط مرزی و پارکهای دولتی است. این به دولتها اجازه میدهد تا همچنان انعطافپذیری داشته باشند در حالی که به سیاستهای ملی پایبند هستند.
متأسفانه ایجاد روابط بین دولتها و سازمانهای دولتی سطوح مختلف فرآیندی پیچیده و اغلب طاقتفرسا است. با این حال، بسیاری از آژانسها معامله میکنند یا به توافق میرسند یا در داخل حزب مصالحه میکنند تا به نفع هر دو نهاد بیشتر شوند. به عنوان مثال، یک ایالت ممکن است برای بهبود جادههای شهرستان بودجهای را برای یک شهرستان تأمین کند زیرا میتواند بازتاب مستقیم ایالت باشد.
نقش در حاکمیت محیطی
در پی ناکامیهای آشکار در اداره مشکلات پیچیده زیست محیطی توسط ایالت مرکزی، شیوههای جدید حکومتی در سالهای اخیر پیشنهاد شده است. حکمرانی شبکهای رایج ترین حالتی است که با مفهوم حکمرانی مرتبط است، که در آن سهامداران مستقل برای دستیابی به اهداف مشترک با یکدیگر همکاری میکنند.
ظهور حکمرانی شبکهای را میتوان با تلاش برای در نظر گرفتن اهمیت روزافزون سازمانهای غیردولتی، بخش خصوصی، شبکههای علمی و نهادهای بین المللی در اجرای عملکردهای مختلف حکمرانی مشخص کرد. تعبیه مداخلات برای بهتر کردن جامعه و تبدیل تعارضات در شبکههای رابطه ای میتواند هماهنگی بهتر با ابتکارات و نهادهای موجود، و پذیرش و خرید محلی بیشتر را تضمین کند، که مداخله را پایدارتر میکند.
نمونههای بارز چنین شبکههایی که در شکلگیری ترتیبات کاری موفق مؤثر بودهاند، کمیسیون جهانی سدها، تأسیسات جهانی محیطزیست و مکانیسم انعطافپذیر پروتکل کیوتو هستند . یکی دیگر از تلاشهای در حال انجام، پیمان جهانی سازمان ملل است که چندین ذینفع را در یک ساختار سهجانبه شامل نمایندگانی از دولتها، بخش خصوصی و جامعه غیردولتی ترکیب میکند.
دلایل گسترش رویکردهای شبکهای
یکی از دلایل اصلی گسترش رویکردهای شبکهای در حاکمیت محیطی، پتانسیل آنها برای ادغام و در دسترس قرار دادن منابع مختلف دانش و شایستگیها و تشویق یادگیری فردی و جمعی است. در حال حاضر، حاکمیت زیست محیطی با چالشهای مختلفی روبرو است که با پیچیدگیها و عدم قطعیتهای ذاتی مشکلات زیست محیطی و پایدار مشخص میشود.
حکمرانی شبکهای میتواند با نهادینه کردن یادگیری در مورد حقایق و مشورت در مورد قضاوتهای ارزشی، ابزاری برای رسیدگی به این مشکلات حاکمیتی فراهم کند. برای مثال، در حوزه ایمنی جهانی شیمیایی، شبکههای فراملی حول ابتکارات سازمانهای بینالمللی شکل گرفته و قوانینی را برای رسیدگی به مسائل شیمیایی جهانی ایجاد کردهاند که بسیاری از آنها توسط قوانین ملی اجرا شدهاند. مهمتر از همه، این شبکههای فراملی امکان اجتناب از بیتفاوتی نهادی را که معمولاً در محیطهای سیاسی با بسیاری از بازیگران دارای منافع متضاد، بهویژه در سطح جهانی، دیده میشود، فراهم کردند.
افزایش مسئولیت اجتماعی شرکت
از آنجایی که حجم فزایندهای از دادههای علمی نگرانیها در مورد وخامت محیط زیست ما را تأیید میکند، نقش سازمانهای مردمنهاد (NGO) در حکمرانی شبکهای به روشهای فزایندهای برای توقف یا حداقل کاهش این زوال استفاده میشود. یکی از راه هایی که آنها این کار را انجام میدهند، هدایت فعالیتهای خود برای تمرکز بر بهبود مسئولیت اجتماعی شرکت (CSR) است.
به عنوان یک مفهوم، CSR از زمانی که اولین تجارت در تمدن شکل گرفت وجود داشته است. روسو فیلسوف فرانسوی آن را به عنوان « قرارداد اجتماعی » بین تجارت و جامعه توصیف کرد. از آنجایی که نظریههای CSR مطابق با زمان خود تکامل یافتهاند، امروزه به طور فزایندهای با شیوهها و توسعه پایدار مرتبط است، به این معنی که کسبوکارها یک مسئولیت اخلاقی دارند تا عملیات خود را به شیوهای پایدار از نظر زیست محیطی انجام دهند.
دیگر برای شرکتها قابل قبول نیست که فقط «پایان» رشد کنند و سود را برای سهامداران خود افزایش دهند. کسبوکارها همچنان آزادانه به دنبال سود هستند، اما به طور فزایندهای موظف هستند که تأثیر منفی آنها را بر محیط زیست به حداقل برسانند.
انتقاد به حکمرانی شبکهای
یکی از موضوعاتی که همواره تحلیل گران این حوزه بخصوص اندیشمندان حوزه علوم سیاسی نسبت به آن دغدغه داشته اند، مسئله کارکرد دموکراتیک شبکهها است. در حقیقت، این سؤال مطرح بود که آیا احتمال انحصار برخی بازیگران و پارهای از روی هها در شبکهها وجود دارد؟ رابطه میان حکمرانی شبکهای و دموکراسی مبهم است.
از یک طرف، ماهیت غیرسلسله مراتبی حکمرانی موجبات ورود گروههای جدید را به فرایندهای سیاسی فراهم میکند. همچنین انتشار تأثیرات سیاسی نهادهای نمایندگی به شهروندان از دیگر جنبههای تقویت دموکراسی توسط حکمرانی است. ولی از طرف دیگر، حکمرانی شبکهای واجد ویژگیهای خاصی است که به نظر میرسد با ارزشهای اساسی دموکراسی ناسازگار باشد.
به عنوان مثال شبکهها فاقد بسیاری از ترتیبات رسمی لازم جهت انجام فرایندهای دموکراتیک هستند. احتمال عدم برقراری شفافیت، پاسخگویی و مدیریت پیشنگر که بوسیله آنها مشارکت افراد در شبکه تقویت میشود؛ از دیگر تردیدهای دموکراتیک بودن شبکهها هستند. این انتقاد از حکمرانی شبکهای مطرح شده است که نسبتاً غیرمردمی است. بنابراین از ضعف مشروعیت سیاسی و پاسخگویی برخوردار است. همچنین بیان میشود که ابزارهای حکمرانی شبکهای زمینه مناسبی را برای پاسخگویی فراهم نمی آورند.
پایان سخن
در حقیقت حکمرانی شبکهای یک چارچوب تحلیلی برای درک و تنظیم رابطه میان بازیگران برای مواجهه با مسائل چند وجهی و پیچیده در فرایند سیاستگذاری و اداره امور عمومی است. «چند وجهی، پیچیده و غیر خطی شدن مسائل» از ویژگیهای نوظهور در جوامع امروزی است.
به عنوان مثال یک مسئله که در نگاه اول دارای ماهیتی اقتصادی است، در لایههای زیرین خود از ابعاد فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نیز برخوردار میباشد که دستیابی به راه حل برای آن، نیازمند مشارکت بسیاری از نهادها (نه فقط یک بخش از دولت) است (خاطر نشان میشود در این ادبیات، دولت به معنی state یعنی همه حاکمیت است و نه government که دولت یا قوه مجریه است) .
در واقع تمرکز قدرت در یکجا به کارآمدی و کارایی منجر نمیشود. این شرایط، الزامات جدیدی را ایجاب میکند که تا حد زیادی به لحاظ شکل و ماهیت با الزامات سنتی و پیشین متفاوت بوده و نیازمند در پیش گرفتن راه حل هایی نوین است. یکی از این راه حل ها، «حکمرانی شبکه ای» میباشد که در نتیجه پیاده شدن آن، کیفیت تصمیمات بهبود پیدا کرده و ظرفیت حل یک مسئله افزایش پیدا میکند.
مدیریت دولتی | ۱۷ تیر ۰۳