مدیریت بحران و مدیریت استراتژیک

همراستایی مدیریت بحران و مدیریت استراتژیک
منبع: همراستایی مدیریت بحران و مدیریت استراتژیک مهناز سلیمی نشر الکترونیک پارس مدیر
این مقاله به چگونگی توسعه موازی مدیریت بحران و مدیریت راهبردی (استراتژیک) میپردازد. شباهتهای زیادی بین این دو حوزه وجود دارد که نشان دهنده ارتباط نزدیک بین آنهاست. تفاوتهای استخراج شده از منابع مختلف نیز فرصتهایی برای برقراری ارتباط بین این دو حوزه ارائه میکند. همچنین بررسی میشود که چگونه قابلیتهای تدافعی – پیشگیرانه مدیریت بحران در گرایش تهاجمی مدیریت راهبردی برای یافتن جایگاه در بازار، تلفیق میشود و یک رویکرد جامع برای مدیریت راهبردی سازمانها ارائه میشود. در ابتدا مروری بر فرایند سنتی مدیریت راهبردی انجام میشود. سپس کمبودهای موجود در این رویکرد مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. شباهتها و تفاوتهای بین رویکردهای مدیریت راهبردی و مدیریت بحران بررسی و فرایند مدیریت بحران در جهت ارائه یک مبنا برای ترکیب این دو رویکرد ارائه میشود.
واژگان کلیدی : مدیریت استراتژیک ، مدیریت بحران ،محیط رقابتی
مقدمه ای بر مدیریت بحران و مدیریت استراتژیک
مدیریت بحران و مدیریت استراتژیک در دهههای گذشته به صورت موازی و جدا از هم گسترش یافتند. اخیراً چندین محقق تلاش کردند تا جنبههای مشترک این دو رشته را بررسی و بین آنها یک ارتباط قطعی شناسایی کنند. به هر جهت، شناسایی ماهیت دقیق این ارتباط در ابتدای راه خود قرار دارد و با عمومیتی که الگوی فرایند مدیریت استراتژیک یافت بسیاری از محققان و طرفداران مدیریت استراتژیک به این ارتباط اعتقاد پیدا نکردهاند. هدف مقاله این است که نشان دهد چگونه تلفیق دیدگاه مدیریت بحران در فرایند مدیریت استراتژیک میتواند به سازمان یک قابلیت تدافعی برای پیشگیری و مقابله با بحران و نیز یادگیری از اثرات بحران بعد از وقوع آن، ببخشد. این قابلیت در فرایند مدیریت استراتژیک، تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است بلکه این فرایند بر استراتژیهایی که سازمان برای مواجه با محیط رقابتی امروزی نیاز دارد، تأکید میکند.
این مقاله با بحثی در مورد اهمیت و ضرورت تلفیق دیدگاه مدیریت بحران و فرایند مدیریت استراتژیک شروع میشود. مروری دارد بر دیدگاههای سنتی به فرایند مدیریت استراتژیک، سپس تفاوتها و شباهتهای مدیریت بحران و مدیریت استراتژیک را مطرح میکند. در ادامه، الگویی عمومی از فرایند مدیریت بحران نشان داده میشود و بعد از آن نحوه ترکیب شدن این دو دیدگاه را تشریح می نماید.
اهمیت مدیریت بحران استراتژیک
موضوع اصلی فرایند برنامهریزی استراتژیک در خصوص طراحی استراتژیهای رقابتی است که شرکت را قادر میسازد تا یک موقعیت مناسب در محیط صنعت و برای مواجهه با سایر سازمانها، پیدا کند. و نیز در جهت شناسایی موقعیتی است که شرکت میخواهد در آینده به طرف آن حرکت کند. این دیدگاه تهاجمی و پیشنگر، مسائل بالقوهای راکه میتواندباعث ایجادمشکلاتی درسازمان شودرا نادیده میگیرد.
کپیبرداری سریع محصولات توسط رقبا، فرایندهای تکنولوژیک که برای بدترین اوضاع، سناریوسازی نشده باشند و قرار گرفتن شرکت در موقعیتی که وجهه عمومی خود را از دست بدهد عمده این مشکلات را تشکیل می دهد. فرایند مدیریت استراتژیک، استراتژیهایی را حاصل میکند که از طریق آن سازمان بتواند در بازار رقابتی به فعالیت پردازد ولی توجه کافی به اقدامات مناسب در مقابل بحرانهای غیرقابل انتظار و نامطلوب ندارد.
وقوع این بحرانها میتواند موفقیت سازمان در بازار را به خطر بیاندازد طوری که سازمان با هزینههای بسیار زیاد مواجه شود، شهرت و معروفیت خود را از دست بدهد و نهایتاً حیات آن مورد تهدید قرار گیرد. پتانسیل وقوع چنین پیامدهایی میتواند مشوق اصلی برای مدیران باشد تا اعتقاد پیدا کنند که بین مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران ارتباط نزدیک وجود دارد. تلفیق فرایند مدیریت استراتژیک و دیدگاه مدیریت بحران میتواند آسیبپذیری فرایند مدیریت استراتژیک را به طرز چشمگیری کاهش دهد.
تعریف بحران سازمانی
مفهوم بحران میتواند به معنای انحراف از وضعیت تعادل عمومی رابطه سازمان با محیط یا تعریفی از خصوصیت محیطی باشد که سازمان مجبور است به صورت مستمر از آن اگاهی داشته باشد. در هر یک از این دو نگرش، انجام مسائل بحران در یک دیدگاه مدیریت استراتژیک به بهترین وجه قابل درک است. لاری اسمیت رئیس مؤسسه بحران واژه بحران را به این صورت تعریف میکند: یک اغتشاش عمده در سازمان که دارای پوشش خبری گستردهای شده و کنجکاوی مردم درباره این موضوع بر فعالیتهای عادی سازمان اثر میگذارد و میتواند اثر سیاسی، قانونی، مالی و دولتی بر سازمان بگذارد.
یک بحران سازمانی فقط یک فاجعه مانند یک رکود اقتصادی، سقوط یک هواپیما و یا محدود کردن شرکتهایی نیست که باعث تلفات عظیم و یا خسارات شدید محیطی میشوند بلکه میتواند دارای شکلهای متنوعی مانند بدنام شدن محصول، مخدوش شدن خدمات پشتیبانی کننده، تحریم کردن محصولات، اعتصاب، شایعات هستهای جنجالآمیز، دزدیده شدن، رشوهدهی و رشوهخواری، درگیری خصومتآمیز، بلایای طبیعی در جهت انهدام محصولات، خراب شدن سیستم اطلاعات سازمانی و یا سیستم اطلاعات شرکتهای مادر است.
مدیریت بحران استراتژیک
یک بحران سازمانی پدیدهای با احتمال وقوع کم و تاثیرگذاری زیاد است که قابلیت اجرایی سازمان را تهدید میکند و از مشخصه آن مبهم بودن عامل، مبهم بودن تاثیرات و وسایل حل آن است و تصمیمات مربوط به آن باید به سرعت اتخاذ شود. به هر جهت، بحرانها به صورت ناگهانی بروز نمیکنند و اغلب آنها علائم هشدار دهندهای دارند که مشکلات و معضلات بالقوهای را نشان میدهند.
بحران شباهت جالبی با یک مدل زیستشناختی دارد، گون زالز ـ هیرو و پرات (۱۹۹۶) پیشنهاد میکنند که یک بحران میتواند شبیه به مکانیسمی باشد که مراحل تولد، رشد، بلوغ و افول یا مرگ را طی میکند. در زبان چینی واژه «ویجی» (WEIJI) معادل واژه بحران است که معنای خطر و فرصت را میدهد. این لغت اساس و شالوده مدیریت بحران را آشکار میکند یعنی: وقتی اداره کردن به درستی صورت گیرد یک خطر به عنوان یک بحران میتواند یا پیشگیری شود یا اثرات آن کاهش مییابد و یا حتی تبدیل به یک فرصت شود. اغلب هر بحران دانههایی از موفقیت را در خود دارد، همان طور که ریشههای شکست را نیز میتواند در خود داشته باشد
فرایندمدیریت استراتژیک
الگوی فرایند مدیریت استراتژیک از سه جزء اصلی تشکیل شده است: صورتبندی استراتژی، اجرای استراتژی، و ارزیابی استراتژی. از دیدگاه صاحبنظرانی مانند شولز و جانسون این سه جزء در یک بستر از کنترل استراتژیک قرار میگیرند. در مرحله صورتبندی استراتژی، جهتگیری کلی سازمان در آینده مشخص میشود و به موضوع برنامهریزی توجه ویژهای میشود. در این مرحله فرصتها و تهدیدهای محیطی، نقاط قوت و ضعف داخلی، چشمانداز و مأموریت سازمان و نیز اهداف بلندمدت سازمان تعیین میشوند و سپس، استراتژی مناسب برای سازمان انتخاب میشود.
اجرای استراتژی همراه است با تعیین هدفهای سالانه، تدوین سیاستها، تخصیص منابع، تغییر ساختار کنونی سازمان، تجدید ساختار و مهندسی مجدد، تجدیدنظر در پاداش و برنامههای انگیزشی، کاهش دادن مقاومتهایی که در برابر تغییرات ایجاد میشود، وفق دادن مدیران با استراتژی، تقویت فرهنگی که پشتیبان استراتژی باشد، تطبیق فرایندهای عملیاتی با استراتژی، تشکیل واحد منابع انسانی اثربخش و در صورت لزوم، کاهش دادن نیروی انسانی. اگر در اجرای استراتژی وضع بهگونهای باشد که سازمان ناگزیر شود در مسیری بسیار جدید گام بردارد تغییر مدیریت بسیار ضروری است. ارزیابی استراتژی شامل گرفتن بازخورد و بازنگری در عملکرد است تا اجرای برنامهها و استراتژیهای اتخاذ شده به خوبی صورت گیرد و سازمان به نتایج مورد نظر برسد.
براساس اطلاعات بهدست آمده از ارزیابی اجرای استراتژی، میتوان مسائل و مشکلات سر راه را حل کرد و اقدامات اصلاحی مناسب انجام داد. اخیراً تئوریهایی مطرح شده است که در آن کنترل استراتژیک بر رویکرد آیندهنگر جهت کنترل استراتژیهایی که برای حرکت به سوی آیندهای موفق، انتخاب شدهاند، تاکید دارد. همچنین فرایند کنترل استراتژیک بهخصوص کنترلهای هشداردهنده در الگوی مدیریت بحران، برای کنترل وقایع غیرقابل پیشبینی و ناگهانی، به سازمانها ارائه شده است.

تئوری سازمان و مدیریت | 319 بازدید | 16 ژانویه 13