حکمرانی خوب
حکمرانی خوب (Good governance) در ادبیات توسعه بینالملل نشان میدهد که بخش عمومی (دولتی) چقدر منابع عمومی را برای منافع عمومی مصرف میکند. حاکمیت و حکمفرمائی به معنای فرایند تصمیمگیری و اجرای تصمیمات است.
حکمرانی، فرایندی است که از آن طریق، جوامع یا سازمانها تصمیمهای مهم خود را اتخاذ میکنند. همچنین مشخص میسازند چه کسانی در این فرایند درگیر شوند و چگونه وظیفه خود را به انجام برسانند.
از یک سو باید گفت حکمرانی، موضوعی است مربوط به نحوه تعامل دولتها و سایر سازمانهای اجتماعی با یکدیگر است. از سوی دیگر نحوه ارتباط دولت با شهروندان و نحوه اتخاذ تصمیمها در جهانی پیچیده را نیز شامل میشود. این نوع از حکمرانی در عرصه سازمانی باید در حاکمیت شرکتی، حاکمیت فناوری اطلاعات و حکمرانی دیجیتال سازمان نیز اعمال شود. استفاده از این شیوه در سازمان موجب افزایش شفافیت سازمانی شده، فساد اداری را کاه میدهد و به سلامت سازمانی منجر میشود.
در کوتاه ترین بیان، حکمرانی مربوط میشود به «تغییر در توازن قدیمی میان دولت و جامعه مدنی». حکمفرمائی نشان میدهد، به همان نحو که ساختارهای رسمی دولت، یکی از ابزارهای اتخاذ و اجرای تصمیمات است، در سطح ملی نیز ساختارهای غیر رسمی ممکن است وجود داشته باشند. چشمانداز حکمرانی، مدعی است که بخش خصوصی و جامعه مدنی به واسطه میزان و حوزه نقششان در حل مسائل جمعی، بدون تکیه بر منابع رسمی دولت مشخص میشوند. در این مقاله به تشریح مفهوم حکمرانی خوب پرداخته شده است.
پیشینه حکمرانی خوب
مفهوم حکمرانی مفهوم جدیدی نیست و قدمت آن به اندازه تمدن بشری است. حکمرانی به معنای فرایند تصمیمگیری و فرایندی که طی آن تصمیمات به مرحله عمل درمی آیند. در سالیان اخیر حکمرانی تبدیل به موضوعی داغ در مدیریت دولتی شده است. این به واسطه نقش مهمی است که حکمرانی در تعیین سلامت اجتماع ایفا میکند. بدین جهت است که دبیر کل سابق سازمان ملل؛ کوفی عنان ابراز میدارد: «حکمرانی خوب احتمالاً مهم ترین عامل در ریشه کن کردن فقر و عامل رشد و توسعه است.»
تا قبل از دهه ۱۹۸۰ مدیریت دولتی سنتی، پارادایم مطرح در حوزه مدیریت بود. با ظاهر شدن ابعاد منفی و نقاط ضعف آن، در همین سالها در کشورهای انگلیس و آمریکا، پارادایم دیگری به نام مدیریت دولتی نوین، تولد خود را اعلام داشت و خصوصیسازی و پیمانکاری را شعار خویش قرار داد. اما وعدههای این جریان فکری نیز در کشورهای مبدع آن،سرابی بیش نبود و بزودی مشخص شد این پارادایم نیز قادر نیست خیرو رفاه مناسب و عادلانهای برای شهروندان فراهم سازد. پس بشر مجدداً در جست و جوی پارادایمهای دیگری برآمد که ظهور خدمات عمومی جدید و حکمرانی خوب از جمله آنهاست.
اولین مرجع معتبری که در این زمینه مباحثی را مطرح نموده، بانک جهانی است که در گزارشی در سال ۱۹۸۹ آن را به عنوان ارائه خدمات عمومی کارآمد، نظام قضائی قابل اعتماد و نظام اداری پاسخگو تعریف نموده است. بانک جهانی، ابداع کننده واژه حکمروایی و توسعه دهنده این مفهوم است. ریشههای نظری این موضوع به کارهایی که افرادی مانند مک لالین در انگلستان انجام داده اند برمی گردد.
تعریف حکمرانی خوب
بانک جهانی «حاکمیت» را به عنوان «روشی که براساس آن قدرت بر مدیریت اقتصادی یک کشور و منابع اجتماعی آن برای رسیدن به توسعه اعمال میشود» تعریف نموده است. در یک تعریف فراگیر «حکمرانی مجموعهای از روشهای فردی و نهادی، عمومی و خصوصی است که امور مشترک مردم را اداره میکند. حکمفرمائی فرایندی پیوسته است که از طریق آن منافع متضاد یا متنوع را همساز نموده و اقدام همکاری جویانه اتخاذ میگردد. حکمرانی شامل نهادهای رسمی و نظامهایی است که برای تضمین رعایت قانون، قدرت پیدا کردهاند. همچنین قراردادهای غیررسمی که مردم و نهادها برسر آن توافق نموده یا درک میکنند که به نفع آنها است.
حکمرانی خوب شامل احترام گذاشتن سیاستمداران و نهادها به حقوق بشر و اصول دموکراسی و حاکمیت قانون است همچنین حکمرانی خوب بهطور خاص به موضوع مدیریت منابع عمومی جهت ایجاد اقتصادی پایدار و شیوههای توزیع عادلانه مربوط میشود.
مهدی الوانی
عموماً حکمرانی به تغییرات در نقش، ساختار و فرایند عملیات دولت، یا روشهای حل مشکلات اجتماعی اشاره دارد. برخی معتقد هستند با وجود جذابیت بسیار ،حکمرانی به صورت واضح تعریف نشده است. در ابتدای هزاره سوم این مفهوم در ادبیات دانشگاهی و سیاسی به سرعت در حال رشد است.
تعریف دیگری توسط بانک جهانی و چندین سازمان ملل متحد بکار گرفته شده و حکمرانی را به عنوان روش اعمال قدرت در مدیریت توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور تعریف گردیده است. حکمرانی مورد نظر این سازمانها، بر رهبری تاکید دارد و بر این مبنا کشورهایی را دارای حکمرانی خوب میداند که توسط رژیم هایی هدایت میشوند که رهبران آنها به حاکمیت قانون، پاسخگویی، شفافیت و حق بهرهگیری از حقوق انسانی و مدنی توجه میکنند.
تفاوت حکمرانی و حکمروایی
دو واژه «حکمرانی» و «حکمروایی» برای پژوهشگران و فعالان ایرانی همواره محل بحث و پرسشگری است. اینکه باید این دو واژه را مترادف یکدیگر بهکار برد یا تفاوت معنایی باهم دارند پرسشی است که باید به آن پاسخ داد.
مهمترین ویژگی حکمرانی در مقایسه با حکومت کردن در این است که دولت در حکمرانی با بخش خصوصی و جامعه مدنی شریک است.
بر اساس دیدگاههای جدید، حکمرانی فرایندی در نظر گرفته میشود که به واسطه آن، مشکلات و معضلات جامعه با تلاش و تکاپوی جمعی و با اتکا به قدرت عمومی و بهکارگیری آن حل میشود و سامان مییابد. هرگاه چنین مفهومی از حکمرانی بر کیفیت و نحوه انجام وظایف آن تأکید کند، مفهوم حکمرانی خوب مطرح میشود.
امری میلر
حکمروایی به عنوان یک مفهوم، از دیدگاهها و در زمینههای گوناگونی مورد بحث است. حکمروایی شامل مجموعهای از مکانیسمهای یکپارچه، فرایندها، نهادها و ارتباطات متقابل است. در درون آن، شهروندان و گروههای اجتماعی، ترجیحات، علایق و منافع خود را بیان میکنند و برای تفاوتها و اختلافاتشان، به رایزنی، میانجیگری و مذاکره میپردازند.
حکمروایی، ترکیبی است از سنتها (قواعد و آداب و رسوم)، نهادها و فرایندهایی که تعیین میکنند چگونه قدرت باید اعمال شود. چگونه شهروندان حق مشارکت و اعتراض دارند و چگونه تصمیمات در زمینه مباحث عمومی اتخاذ شود. حکمروایی، مستلزم حکومت، جامعه مدنی است که در تمام سطوح محلی، ملی و بینالمللی معنا مییابد. جامعه مدنی شامل فعالان اجتماعی و اقتصادی، نهادهای جامعهمحور و گروههای ساختارنیافته، رسانهها و غیره است.
حکمرایی و حکومت
هنگامی که واژه حکمروایی را به کار میبریم باید به دو نکته توجه داشته باشیم. نخست اینکه حکمرانی، حکومت نیست. حکمرانی به عنوان یک مفهوم، مشخص میکند که قدرت در داخل و خارج از اقتدار رسمی و نهادهای حکومت وجود دارد. این بیشتر سه گروه اصلی از بازیگران را شامل میشود:
- حکومت
- بخش خصوصی
- جامعه مدنی
حکمروایی، بر فرایند تأکید دارد و مشخص میکند که تصمیمات با توجه به روابط پیچیده بین تعدادی از بازیگران با اولویتها و سلایق متفاوت اتخاذ میشوند. در واقع برای اداره امور عمومی، دو الگو وجود دارد.
الگوی نخست که حکومت نام دارد، مسئولیت تمام امور را بر عهده دارد، حکومت موظف است که تمام خدمات را برای مصرف جامعه مدنی یا شهروندان فراهم کند.
الگوی دوم که حکمرانی نام دارد، مسئولیت اداره عمومی، میان سه نهاد حکومت، جامعه مدنی و بخش خصوصی، تقسیم میشود.
اصول حکمرانی شهری خوب
یک مبنای اساسی برای ویژگیهای حکمرانی خوب شهری، شاخصهای هشت گانهای است که توسط برنامه توسعه سازمان ملل و بانک جهانی مطرح شده اند. این شاخصها به ترتیب عبارتند از:
- مشارکت (Participation)
- حاکمیت قانون (Role Of Law)
- شفافیت (Transparency)
- مسوولیت پذیری (Responsiveness)
- اجماع سازی (Public Cause)
- عدالت و انصاف (Equity)
- کارایی و اثربخشی (Efficiency)
- پاسخگویی (Accountability)
مشارکت به معنی حضور همه مردم در تصمیم گیریهای مختلف است که هم به صورت مستقیم و هم از طریق نمایندگان و نهادهای واسطهای قانونی و مشروع تحقق مییابد.
حاکمیت قانون : برقراری سیستم حکمرانی خوب نیازمند چارچوبهای قانونی عادلانه و منصفی است که از ویژگی بی طرفانه بودن برخوردار است.
شفافیت به معنی جریان آزاد اطلاعات و قابلیت دسترسی سهل و آسان به آن برای تمامی استفاده کنندگان مربوطه است.
مسوولیتپذیری: حکمرانی خوب نیازمند این است که نهادها و فرآیندهای تصمیمگیری در یک چارچوب زمانی منطقی به همه استفاده کنندگان آن خدمات لازم را ارائه دهد.
اجماع سازی: حکمرانی خوب نیازمند این است که منافع و سلایق مختلف در جامعه به سمت اجماعی گسترده که بهترین و بیشترین منفعت را برای تمام اجتماع در پی دارد، هدایت کند.
عدالت وانصاف:
خلاصه و جمعبندی
از لحاظ تاریخی مفهوم حکمرانی به اندازه تمدن بشری قدمت دارد. بسته به سطح آن (ملی، منطقهای و محلی) مجموعهای از بازیگران رسمی و غیررسمی تاثیرگذار بر تصمیمگیری را در برمیگیرد. مباحث تجربی و ملاحظات نظری در مورد نقش دولت در اقتصاد، اصلاحات اقتصادی و آزادسازی در دوران جدید، پیامدهای ارزشمندی بههمراه دارد. از پیامدهای آن میتوان به کیفیت و چگونگی دخالت دولت و سیاستگذاری اقتصادی دولت در اقتصاد و حتی جامعه اشاره کرد.
طی یک فرآیند طولانی ولی رضایت بخش، اجماع گستردهای هم از طرف نهادهای بینالمللی و هم از طرف اقتصاددانان در مورد بازتعریف وظایف حاکمیتی دولت شکل گرفت. مجموعه این تلاشها به این نتیجه منجر شد که برای آنکه یک دولت مشخص بتواند وظایف اصلی خود را بشناسد. در سایه این دستاوردها دولت میتواند اصلاح نواقص بازار و حذف موارد شکست آن، افزایش رقابتپذیری، اصلاحات نهادی، دستیابی به بازارهای آزاد و بهبود سرمایه اجتماعی را به درستی انجام دهد.
دولت باید وظایف خود را در قالب حکمرانی خوب باتعریف کند. حکمفرمائی بد به عنوان یکی از علل اساسی ناکامی جوامع امروزی در دستیابی به توسعه است. این در حالی است که نهادهای مالی بینالمللی و کمککنندگان جهانی نیز وامها و کمکهای مالی خود را معطوف به شرایطی کرده اند که متضمن اجرای مولفههای حکمرانی خوب است.
نگارنده: پشتیبانی پارسمدیر | مدیریت دولتی | ۳۰ آبان ۹۹