مقایسه تولید ناب و چابک

در مقایسه تولید ناب و چابک باید عنوان کرد فلسفه ناب بر کم کردن اتلاف و ضایعات تولیدی دلالت دارد و چابکی به معنای پاسخگویی سریع به نیازهای بازار است. تولید ناب یک فلسفه تولیدی است که زمان سفارش تا ارسال را با حذف اتلاف‌ها کوتاه می‌کند. تولید چابک یک سیستم تولید با قابلیت‌های فوق العاده برای رسیدن به تغییرات سریع بازار است.

تولید ناب برای مسائل قابل کنترل و تولید چابک برای مسائل غیر قابل کنترل مناسب می‌باشد. ولی برای رسیدن به تولید چابک شرکت باید از روش‌های تولید ناب استفاده کند. بنابراین استفاده از شیوه‌های تولید ناب نقطه شروعی برای استقرار تولید چابک می‌باشد. پیشنهاد می‌شود مقاله مقایسه تولید ناب و تولید انبوه را مطالعه کنید.

گذر از دوره‌های مختلف محصول‌گرایی و بازارگرایی و ظهور عصر فراصنعتی که در آن، دانش و اطلاعات، محور اصلی حرکات سازمان را تشکیل‌می‌دهد، شرکت‌ها را با چالش‌هایی جدید مواجه ساخته‌است. براین اساس، مزیت‌ رقابتی به سازمان‌هایی تعلق می‌گیرد که با تمرکز بر ارزش‌آفرینی و مشتری‌گرایی، به ناب‌سازی سازمان‌ها و فرایند‌های خود همت می‌گمارند. با استفاده از رویکرد ناب، هزینه نهایی تولید محصول و نیز قیمت فروش آن، کاهش می‌یابد که این امر، رضایت مشتریان را به‌همراه خواهد داشت. در بسیاری از بازارهای بی‌ثبات امروزی، تنها ناب‌بودن و حذف اتلافات، برای کسب موفقیت کافی نیست زیرا عامل اساسی بسیاری از بازارهای امروزی، در دسترس بودن و سطح سرویس است. همین عامل زمینه‌ساز ظهور الگوهایی جدید نظیر الگوی چابک شده‌ است.

سیر تکاملی پیدایش رویکرد ناب و چابک

بنگاههای اقتصادی، قرن بیستم را در حالی پشت سر گذاشته و وارد قرن بیست و یکم شدند که تهدیدات محیطی و نقاط ضعف برخی شرکت‌ها، ادامه حیات را از آنها سلب نموده و شرکت‌های باقیمانده متوجه شدند که در صورت عدم تغییر روشهای کسب‌وکار و تدوین استراتژی تغییر آنها نیز به ورطه نابودی خواهند رسید و سرنوشتی مشابه سرنوشت شرکت‌های ورشکسته خواهند داشت. امروزه نیازها و خواسته‌های مشتریان و اولویتهای تولیدی بسرعت در حال تغییر است و استراتژی بنگاههای اقتصادی نیز متناسب با این تغییرات باید تغییر نماید و لذا این عوامل باعث شدند تا بنگاههای اقتصادی با چالشهای جدیدی روبرو شوند و از روشها و تکنولوژیهای متفاوتی جهت پاسخگوئی به نیاز مشتریان استفاده نمایند که برخی از این روشها به تولید ناب،تولید چابک و تولید سازگار مشهور می‌باشند.

تولید ناب روشی است که در آن بهبود مستمر فرآیندهای تولیدی و کاهش ضایعات و هزینه‌ها و افزایش کیفیت توجه می‌شود. در حالی که تولید چابک، حالتی تکامل یافته تولید ناب است و به انعطاف پذیری تولید و پاسخگوئی سریع به نیازهای مشتری توجه می‌نماید. تولید سازگار نیز با تأکید و تمرکز بر هزینه‌های تولید سعی در کاهش قیمت تمام شده و به طبع آن کاهش قیمت فروش محصولات دارد. تولید ناب به عنوان یک فلسفه تولید برای بهبود تولید انبوه مطرح شد و به سازمان توانایی بیشتری در سفارشی‌سازی اعطا کرد و چابکی نیز بر قابلیت‌های انعطاف‌پذیری سیستم تولید تاکید دارد و هدف آن دستیابی به مزایایی سرعت و ناب بودن به صورت همزمان است.

تولید ناب و چابک در عصر حاضر

با توجه به تحولاتی که امروزه در محیط‌های کسب‌وکار ‌به‌وجودآمده، ابزارها و تکنیک‌های فراوانی توسعه یافته‌اند. لذا، الگوهای ناب و چابک مورد توجه بسیاری از شرکت‌های تولیدی که به‌دنبال بهبود در عملکرد خود بوده‌اند، قرار گرفته است. در شرایط کنونی، نیازهای مشتریان و اولویت‌های تولیدی بسرعت درحال تغییر است و استراتژی بنگاه‌های اقتصادی نیز می‌باید متناسب با این تغییرات، دگرگون شود. لذا این عوامل باعث شده‌اند تا شرکت‌ها با چالش‌هایی جدید روبه‌رو شده و از روش و تکنولوژی‌های متفاوتی برای پاسخگویی به نیاز مشتریان استفاده کنند.

در این عرصه، اساس رقابت و تولید تغییر کرده و ظهور شرایط جهانی‌شدن تولید، شرکت‌های تولیدی را وادار ساخته است تا به عملیات تولیدی با توجه به دیدگاه‌های جهانی بیندیشند و ارزیابی مجددی در نگرش به رقابت‌های بین‌المللی داشته باشند. هدف این مقاله، تشریح نقاط تشابه و تقابل سیستم‌های ناب و چابک است. در این راستا، با بررسی الگوهای ناب و چابک در تولید، مشخص شد کارایی و اثربخشی سیستم‌های ناب و چابک، مستلزم داشتن درکی صحیح از این دو الگو و تفاوت‌ها، موانع و محدودیت‌های آنها در سازمان است.

حرکت از ناب بودن به سمت چابکی

در آغاز قرن بیست‌ویکم، جهان با تغییراتی چشمگیر در تمامی ابعاد و بویژه رقابت در بازار، نوآوری‌های تکنولوژیکی و نیازهای مشتریان، مواجه شد.این تغییرات، زمینه‌ساز اصلاحی عمده در حوزه اولویت‌های کسب‌وکار و چشم‌انداز استراتژیک شده است. ویژگی اساسی محیط کنونی، تغییر و عدم‌اطمینان است. شرکت‌ها در این محیط، چگونه باید عمل کنند تا بتوانند از تغییرات پیش‌رو، حداکثر منفعت را کسب‌ کرده و پیشرفت کنند؟ حیطه تولید، همواره در شرف تغییر پارادایم بوده‌است. این تغییر، از صنعت دستی به تولید انبوه، سپس تولید ناب و در عصر حاضر به تولید چابک، در حال گذار بوده‌است.

فرهنگ چابک، افزایش انعطاف‌پذیری و پاسخگویی به نیازهای متنوع مشتریان را سرلوحه کار خود قرارداده و برای این منظور، هزینه‌های بیشتری را نیز در مقایسه با رقبای خود، متحمل می‌شود. سازمان چابک، به‌طور مستمر بر خواسته‌های مشتریان نظارت دارد و تلاش می‌کند تا از طریق پاسخگویی هرچه سریع‌تر به این خواسته‌ها، عملکرد خود را ارتقاء دهد. ریشه‌های تولید چابک را می‌توان در دغدغه‌های دولت امریکا در ارتباط با ظرفیت تولیدی صنایع دفاع داخلی، جست‌وجو کرد. از سوی دیگر، با بازشدن درهای بازار جهانی به سوی کشورها، اکثر تولیدکنندگان به‌دنبال دستیابی به تولید در کلاس جهانی هستند. لذا برای تحقق این مهم، می‌باید یکی از تکنیک‌های آن، یعنی تولید چابک را مورد استفاده قرار داد.

تولید ناب و مفهوم ناب بودن

منشا تولید ناب، به سیستم تولید تویوتا (TPS) برمی‌گردد که بر کاهش و حذف اتلافات متمرکز است. تولید ناب، راه‌حلی نظام‌مند برای شناسایی و از بین بردن اتلاف‌ها (فرایند‌های فاقد ارزش ‌افزوده) از طریق بهبود مستمر و به جریان انداختن تولید، درست در هنگامی که مشتری به آن نیاز دارد، تعریف شده‌است. تولید ناب در واقع شیوه تولیدی است که ضمن به‌کارگیری فواید تولید انبوه و تولید دستی، با هدف کاهش ضایعات شکل گرفته‌ است. این شیوه تولید، سیستمی کامل است که از فلسفه بهبود مستمر استفاده می‌کند و با بهره‌گیری از فرهنگ کار تیمی، سعی در تحلیل اتلاف‌های موجود در فرایند تولید و حذف آنها دارد.

درواقع، هدف تولید ناب، رسیدن به نتیجه بهتر با صرف کار و هزینه کمتر است و در محیط‌هایی که تقاضا به‌طور نسبی باثبات و قابل پیش‌بینی‌است و تنوع محصول نیز نسبتا اندک است، مفاهیم و تکنیک‌های ناب، بهتر جواب می‌دهند. بدیهی است که برای موفقیت ناب، به ترکیبی از عوامل نیاز است و نه‌تنها می‌باید بسیاری از ابزارهای فنی اجرا شوند بلکه باید تغییراتی در فرهنگ سازمانی صورت‌بگیرد. ناب، بیش از آنکه به‌مثابه فرایند دیده شود، می‌باید به‌عنوان نوعی فلسفه مورد توجه قرار گیرد. گفتنی‌است که در این زمینه، برخی اجراکنندگان تولید ناب، بر عنصر جریان تولید، برخی بر کنترل فرایند و حوزه‌های پشتیبانی و گروهی نیز بر اندازه‌گیری و یا مباحث سازماندهی و آموزش، تاکید دارند.

تولید چابک و مفهوم چابک بودن

واژه agile در فرهنگ لغات به‌معنای «حرکت سریع و چالاک» و «توانایی تفکر سریع به روش هوشمندانه» به‌کار رفته است. تولید چابک، اولین تئوری تولیدی است که بر مبنای آینده‌نگری و پیش‌بینی آینده ‌به‌وجود آمده است. برخلاف نظریه‌های سنتی که تنها دیدگاه‌های کوتاه‌مدت را در نظر می‌گرفته، پارادایم تولید چابک بر پایه مفاهیمی مانند تغییرات سریع، عدم‌قطعیت و پاسخگویی سریع استواراست .

پارادایم تولید چابک، چارچوب تکنیکی و استراتژی لازم را فراهم کرده و به شرکت‌ها اجازه می‌دهد با توجه به پدیدار شدن الگوهای جدید تقاضا در بازار رقابتی، رفتاری تطبیق‌پذیر و منعطف داشته باشند. لذا، تولید چابک را می‌توان این‌گونه تعریف کرد: توانایی سازمان برای رشد در محیط رقابتی با تغییرات پیش‌بینی نشده مستمر و پاسخگویی سریع به بازارهایی که به سرعت تغییر می‌یابند و توسط مشتریان، براساس ارزیابی محصولات‌وخدمات هدایت می‌شوند. سیستم تولید چابک را می‌توان به‌عنوان ساختاری درنظر گرفت که درون هرشرکتی، از توانایی توسعه محصولات و استراتژی‌های کسب‌وکار برخوردار باشد.

مقایسه تولید ناب و چابک

در حال حاضر بسیاری از صاحبنظران به این نکته اشاره دارند که پارادایم جدید یا تولید چابک، با فرایند‌های تولید ناب یکی به‌نظر می‌رسد، اما تولید چابک فراتر از مباحث و اهداف تولیدناب است زیرا تولید ناب در پاسخگویی به رقابت همه‌جانبه با توجه به منابع محدود است، اما تولیدچابک، پاسخگوی پیچیدگی‌هایی است که از تغییرات مداوم و مستمر ناشی می‌شوند.

همچنین، تولید چابک نوعی استراتژی کلی است که توانایی خود را به حل مشکلات محیط غیرقابل پیش‌بینی در کلاس جهانی معطوف کرده‌است. هردو روش مورد بحث، نسبت به تغییرات، دارای خاصیت تطبیق‌پذیر بوده، اما تولید ناب پس از وقوع تغییرات (پیش‌بینی شده) واکنش نشان می‌دهد، درحالی که از دیدگاه تولید چابک، سیستم باید به‌گونه‌ای طراحی شده باشد که اگر تغییری پیش‌بینی نشده رخ دهد، سازمان از قابلیت تطبیق با آن برخوردار باشد.

مقایسه تولید ناب و چابک

مقایسه تولید ناب و چابک

نتیجه‌گیری مقایسه تولید ناب و چابک

امروزه، الگوهای ناب و چابک مورد توجه بسیاری از شرکت‌های تولیدی قرار گرفته است که به‌دنبال بهبود در عملکرد خود هستند. هر یک از دیدگاه‌های ناب و چابک، دارای مزیت‌ها و نقاط قوت خاص خود بوده و در شرایط خاص، از حداکثر کارایی برخوردارند. در واقع می‌توان از هردو سیستم یا یکی از آنها، با توجه به شرایط و ویژگی‌‌های مختلف سازمان‌‌ها و سیستم‌های تولیدی، استفاده کرد. واضح است که توسعه نظریات و تحقیقات در این زمینه مستلزم داشتن درکی درست از این دو الگو، تفاوت‌ها، موانع و محدودیت‌های آنهاست.

فقدان توجه کافی به کل عناصر اجرای ناب، کاری نادرست است زیرا تحول ناب، نوعی تغییر و تحول فرهنگی به‌شمار می‌آید. اگر فقط بر روی جنبه مکانیکی کار و تکنیک‌ها تاکید شود، بیشتر بهسازی در زمینه فرایند تولیدی حاصل خواهد شد، درصورتی که هدف اجرای سیستم ناب، بهبود توانایی نیروی کار است.