نظریه محدودیتها
نظریه محدودیتها (Theory of Constraints) روشی برای شناسایی مهمترین موانع دستیابی به هدف و حذف آنها به شیوهای نظاممند است. این روش با شناسایی گلوگاهها و موانع موجود میکوشد دستیابی به هدفها را ساده کند.
تئوری محدودیتها الگویی است مدیریتی که در آن برای رسیدن به اهداف به جستجوی محدودیتهای اساسی پرداخته میشود. همیشه در هر سیستم محدودیتهایی اساسی وجود دارد که باید سایر گزینهها را بر اساس آنهابازسازی کرد. مراحل اولیه گسترش فلسفه مدیریت تئوری محدودیتها، از طریق بهینه کردن برنامه زمانی تولید محصولات آغاز شد. برای مثال در یک خط تولید میزان خروجی نهایی خط تولید به اندازه تولید ضعیفترین دستگاه خط است. تولید بیشتر در هر دستگاه دیگر میتواند منجر به اضافه شدن تولید نیم ساخته میشود.
این تئوری به دلیل ساده بودن در عین کارایی بسیار، هنوز به عنوان یک راهکار مفید و سودمند مورد استفاده قرار میگیرد. شیهوه کاربرد تکنیکهای آن در دانشگاهها در سطح گستردهای به بحث گذاشته میشوند. نظر به اهمیت موضوع در این مقاله نظریه محدودیتها آموزش داده شده است.
تعریف محدودیت
تعریف گلدرت از محدودیت عبارت است از هر چیزی که عملکرد سیستم را نسبت به هدفش محدود میکند. وی همچنین هدف یک بنگاه تجاری را در درجه اول «پولسازی در حال و آینده» تعریف میکند. محدودیت عبارت است از هر عاملی که کارایی سیستم را در ارتباط با هدف یا مقصود از پیش تعیین شده محدود میکند.
انواع محدودیتها عبارتند از:
۱- محدودیت سیاسی: متداولترین و کمهزینهترین نوع محدودیتها است و به سیاست، قانون و معیار اندازهگیری یا شرایطی که رفتار سازمان را دیکته میکند، گفته میشود.
۲- محدودیت منابع: این محدودیت نسبت به محدودیت سیاسی رواج کمتری دارد و شامل ماشینها، نیروی انسانی، مهارت و بازار میشود.
۳- محدودیت مواد: غیرمتداولترین نوع محدودیت است که مربوط به کمبود موادی است که در کوتاهمدت، تأمین آن دچار مشکل میشود.
فلسفه نظریه محدودیتها
دیدگاه مدیریتی تئوری محدودیتها اولین بار توسط گدارت (Eliyahu Goldratt) در سال ۱۹۸۴ در کتابی تحت عنوان The Goal مطرح شد. کتابی که به خوانندگان کمک میکند تا بتوانند در سازمان خود به اهدافشان دست یابند. راهکارهای اجرایی این تئوری به نام فناوری تولید بهینه، شهرت یافت و نخستینبار توسط فری یت در محافل دانشگاهی مورد بحث قرار گرفت.
ایده اصلی در تئوری محدودیت تعمیم این گزاره است: توان یک زنجیر به اندازه توان ضعیفترین حلقه آن است.
گلدارت، ۱۹۸۴
فلسفه اصلی تئوری محدودیت ، استفاده بهینه از محدودیتها و گلوگاههای تولید است . نقاطی از فرآیند تولید که در آنها ، مقادیری از موجودی کار درجریان ساخت به صورت انباشته شده وجود دارد و باعث کاهش سرعت جریان تولید میشود ، را گلوگاه مینامند . این تئوری مدعی است که به بهبود پیوسته ازطریق شناسایی محدودیتها وگلوگاههای تولیدی در سازمان منجر خواهد شد، بدین ترتیب تمرکز اصلی این تئوری ابتدا شناخت محدودیتها و سپس مدیریت بر روی آنها در جهت افزایش کارایی سیستم است.
تئوری محدودیتها با شناسایی و برطرف کردن محدودیتهای سیستم، باعث افزایش راندمان، خروجی و سودآوری سیستم میشود. بر مبنای این تئوری، کنترل هزینه تأثیری برخروجی و سودآوری سیستم ندارد، بلکه تنها خروجی سیستم است که موجب سودآوری آن میگردد. به همین دلیل TOC معیارهای خود را در دنیایی که آن را “دنیای دستیاف” مینامد و در تقابل با “دنیای هزینه” قرار میگیرد، بیان میکند.
فرایند اجرای نظریه محدودیتها
فرایند اجرای این تئوری به دو مرحله اصلی قابل تفکیک است:
- شناسایی محدودیتهای سیستم
- بهرهبرداری از محدودیتهای سیستم
پنج گام نظریه محدودیتها عبارتند از:
- تشخیص محدودیت اصلی سیستم
- تصمیم برای بهرهبرداری هرچه بیشتر از این محدودیتها
- تابع کردن سایر بخشها نسبت به محدودیت اصلی سیستم
- بهبود توان محدودیت اصلی سیستم
- (اگر در این مرحله یکی از محدودیتها غیر اصلی به محدودیت اصلی تبدیل شد) بازگشت به گام اول
پس از شناخت محدودیتهای موجود در سیستم، باید از آنها به گونهای استفاده شود که عملکرد و توان تولید و فروش شرکت در کوتاه مدت ،حداکثر شود. برای تحقق این هدف باید از منابع دارای محدودیت بیشترین استفاده صورت گیرد. به بیان دیگر، باید منابع دارای محدودیت با ظرفیت کامل و بدون توقف به کارگرفته شوند.
رفع محدودیتهای سیستم
پس از تعیین نوع محصول و میزان تولید آن ، باید سرعت تولید دیگر منابع فاقد محدودیت متناسب با سرعت تولید منابع دارای محدودیت شود تا از تجمع کار در جریان ساخت در گلوگاه جلوگیری شود. بنابراین، ممکن است از ظرفیت منابع غیر محدود به طور کامل استفاده نشود. درنتیجه عملکرد مابقی منابع فاقد محدودیت را باید با توجه به تصمیم مزبور اندازه گیری و ارزیابی کرد.
برای رفع محدودیتهای نقاط گلوگاهی دو دیدگاه وجود دارد : دیدگاه اول: سرمایه گذاری در تجهیزات یا فن آوریهای جدید برای افزایش توان گلوگاهها در این دیدگاه ارزش فعلی جریانهای نقدی آینده حاصل از افزایش حاشیه عملکرد (ارزش افزوده ) از ارزش فعلی هزینه عملیاتی ناشی از این سرمایه گذاری بیشتر است . دیدگاه دوم: حذف فعالیتهای فاقد ارزش افزوده گلو گاه برای افزایش بهره وری و کاهش چرخه زمانی در آن ها
در صورت رفع محدودیت ، بازگشت به مرحله اول (فرایند بهبود پیوسته).
به دلیل این که هدف مدیریت بهبود مستمر در کوتاه مدت و بلند مدت است، با رفع محدودیتهای موجود، این هدف متوقف نمی شود. زیرا زمانی که این محدودیتها بر طرف شد، دیگر محدودیتها ظاهر میشوند. برای استفاده بهینه ازآنها باید دوباره به مرحله اول بازگشت (فرآیند بهبود پیوسته).
معایب و مزایای نظریه محدودیتها
مزایای این تئوری عبارتند از:
- برنامهای برای مدیریت موجودی کالا ، بهبود کیفیت و سود آوری در کوتاه مدت تهیه مینماید
- سادگی و کم هزینه بودن
- قابل فهم بودن
- افزایش توان عملیاتی شرکت
معایب این تئوری عبارتند از:
- دوره زمانی کوتاه مدت
- در تعیین خطی مشی شرکت، به مدیران کمکی نمی کند
- ثابت فرض کردن متغییر هایی مانند قیمت محصول، سفارش مشتری، فناوری و تصمیم گیری تولید
- در تصمیم گیری بلند مدت از قبیل قیمت گذاری محصول خیلی مفید نمی باشد
خلاصه و جمعبندی
ایده اصلی تئوری فوق بر مدیریت گلوگاهها استوار است. این تئوری مدعی است که به بهبود متسمر از طریق شناسایی محدودیتها و گلوگاههای تولیدی در سازمان منجر خواهد شد. بدین ترتیب تمرکز اصلی این تئوری ابتدا شناخت محدودیتها و سپس مدیریت بر روی آنها در جهت افزایش کارایی سیستم است. تئوری محدودیتها مانند فلسفه مدیریت ژاپنی تولید بههنگام مبتنی بر بهبود مستمر است. از این نظر هر دو در مقابل نگرش سنتی قرار میگیرند. تفاوت عمده آن با تولید بههنگام (JIT) دراین است که فلسفه «بههنگام» بر کاهش موجودیها و حذف اتلافها متمرکز میشود درحالی که «تئوری محدودیتها» بر محدودیتها و حذف آنها تاکید میکند.
تئوری محدودیتها قصد دارد که شانس ایجاد یک تغییر نتیجه بخش و موثر را افزایش دهد. تئوری محدودیتها معتقد است که هر سیستم لااقل دارای یک محدودیت است. وجود محدودیتها نشان دهنده پتانسیل برای رشد و انجام تغییرات نتیجه بخش است. روشهای سنتی که بر شاخص هزینه عملیاتی تمرکز دارند و یا روش تولید بههنگام که توجه خاص بر کاهش موجودیها میکند. اما تمرکز اصلی تئوری محدودیتها بر افزایش بهره وری از طریق مدیریت محدودیتها و افزایش خروجیهای تولیدی یا دستیافت سازمان است.
مدیریت تولید | ۱۱ خرداد ۰۲