تحلیل محتوای کمی
تحلیل محتوای کمی (QCA) روشی است که در آن ویژگیهای مطالب متنی، دیداری یا شنیداری بهطور سیستماتیک طبقهبندی، ثبت و تجزیهوتحلیل میشوند. از این رویکرد نیز میتوان برای تحلیل متن مصاحبه یا ادبیات پژوهش استفاده کرد.
روش «تحلیل محتوای کمی» برگردان پارسی Quantitative content analysis است. روش تحلیل محتوا که در بحث روش تحقیق کیفی دسته بندی میشود در آغاز بیشتر بر کمیت تاکید داشت. این روش به شمارش فراوانی حضور یک واحد تحلیلی، مانند یک واژه، یک اصطلاح و در اشکال پیشرفته تر، یک مضمون در متن میپرداخت. این عمل بر این فرض بنیان نهاده شده بود که فراوانی بیش تر یک واحد، نشانگر اهمیت و جایگاه آن، در متن مورد نظر است. این شیوه تفکر به تدریج تغییر کرد و بخش هایی از آن مورد اصلاح و بازبینی قرار گرفت.
برلسون و لازارسفلد دو جامعه شناس آمریکایی، نخستین کسانی بودند که این روش را به عنوان یک روش تحلیلی مستقل بکار گرفتند. کتاب برلسون با عنوان «تحلیل محتوا در پژوهش ارتباطی نخستین کتابی بود که به تفضیل به بیان اهداف و روشهای تحلیل محتوا پرداخت. برلسون در این کتاب، تحلیل محتوایی را شیوه توصیف عینی، کمی و نظاممند محتوای آشکار ارتباطات تعریف کرد. وی با انتقاد از کاستیهای موجود در روش رایج تحلیل محتوایی تا آن زمان، کدگذاری دقیق دادههای بصری و زبانی برای پردازش آماری و توجه به عینیت را در صدر اهداف این روش قرار داده است. با این حال، کتاب یاد شده هنوز بر وجود یک سنت کمی در روش تحلیل محتوا صحه میگذاشت.
ویژگیهای تحلیل محتوای کمی
این روش همان گونه که برلسون بیان کرده است، فن پژوهشی برای توصیف عینی، نظاممند و کمی محتوای مطلب است. کرلینجر نیز آن را شیوه نظام مند، عینی و کمی برای اندازهگیری متغیرها (شاخص پژوهشهای کمی) و تجزیهوتحلیل آنها معرفی کرده است. بر این اساس تحلیل محتوای کمی باید از ۴ ویژگی برخوادار باشد:
- عینی بودن
- منتظم بودن
- آشکار بودن
- کمی بودن
عینی بودن: عینیت یا Objectivity استفاده از قواعد و قوانین، دقیق و روشن است؛ به گونهای که اگر پژوهشگران دیگر، همان محتوا را با همان روش دوباره تحلیل کنند، نتایجی همسان بدست میآورند. بنابراین، نتایج باید مستقل از تحلیل گرها باشند و با تکرار دوباره، همان نتایج بدست میآیند.
نظاممند بودن: نظاممندی یا Systematic بیان کننده این موضوع است که همه عناصر موجود در محتوا باید براساس واحدها و مقوله هایی که برای بررسی در نظر گرفته شده اند، تحلیل شوند و پژوهشگر نباید عناصری را از محتوا به دلخواه کنار بگذارد یا تنها برخی از عناصر را تحلیل کند.
آشکار بودن: در این جا باید به متن یا پیام آشکار و روشن، توجه و از هر گونه استنباط شخصی و پیش داوریهای فردی تحلیل گر جلوگیری شود.
کمی بودن: این ویژگی، تحلیل محتوا را از یک مطالعه معمولی جدا میسازد. بر پایه این ویژگی، تحلی لگر باید روشن کند چه واژه ها، مضامین و نمادهایی بیش از همه و به چه تعداد در متن تکرار شده اند. افزون بر تحلیل مقداری، میتوان از تحلیل همبستگی استفاده کرد. این نوع تحلیل مشخص میکند که ارتباط مفاهیم و عناصر چگونه است و چه عواملی آنها را به هم پیوند میدهند.
عناصر اصلی تحلیل محتوای کمی
در این روش دو عنصر اصلی مطرح هستند:
- واحد تحلیل
- مقوله تحلیل
روش تجزیه و تحلیل دادهها در تحلیل محتوای کمی میتواند توصیفی یا توصیفی تحلیلی باشد. برای تحلیل توصیفی، براساس نوع واحد تحلیل، باید فراوانی موضوع مورد بررسی در مقوله بندیها تعیین و شمارش شود و براساس آن نتیجهگیری انجام شود. در این جا پژوهشگر نه تنها به تحلیل فراوانی میپردازد، در حالی که در توصیفی–تحلیلی نه تنها تحلیل فراوانی ( شامل شدت، وسعت و اهمیت عناصر مورد نظر در محتوا) که تحلیل همبستگی عناصر و مفاهیم جهت انسجام وهمبستگی و یا گسستگی بررسی میشود و نتیجهگیری نهایی انجام میگیرد. استفاده از انواع .( تحلیل ها، بستگی به هدف پژوهش دارد.
اساس تحلیل محتوای کمی بر کمی کردن کیفیتها و متن مورد بررسی استوار است. به همین خاطر کمی بودن، بارزترین ویژگی تحلیل محتوا بشمار میرود. در واقع، در این روش، تجزیه تحلیل فرآوردههای ارتباطی بر پایه آمار و ارقام، فراوانی و درصدها انجام میشود. طبعا برای کمی کردن، مزیتهایی در نظر گرفته شده است. از جمله اینکه توصیف هایی که با عدد بیان میشوند، نظیر ۴۵% یا (۲۷ بار از ۳۰ بار ممکن) از توصیف هایی نظیر«کم تر از نصف» یا «تقریبا همیشه» دادههای دقیق تری ارایه میدهند. مزیت دیگر، این است که روشهای آماری مجموعه پرتوانی از ابزار را، نه تنها برای دقت بخشیدن و تلخیص دقیق یافتهها بلکه برای اصلاح کیفیت تفسیر و استنتاج فراهم میسازند.
مزایای روش تحلیل محتوا کمی
شرط کمیت، اغلب هم به وسیله کسانی که این فن را علمی تر از دیگر روشهای تحلیل اسنادی میدانند و هم به وسیله کسانی که انتقادی ترین موضع را نسبت به آن دارند، به یک اندازه ضروری قلمداد شده است. دیدگاه اخیر بر آن است که دلیل واضح و شخصی برای بکارگیری روش تحلیل محتوا وجود ندارد. مگر این که پرسشی که شخصی به صورت درونی، پاسخگوی آن است، کمی باشد.
به هر حال، درباره معنای “کمی” به گونهای که در روش تحلیل محتوا بکار گرفته میشود؛ اختلاف نظر قابل ملاحظهای وجود دارد. محدود ترین تعریفها آن هایی هستند که روش تحلیل محتوا را در قالب بخش فراوانی نمادها یا دیگر واحدهای مقولههای گوناگون بیان میکنند. برخی نیز تحلیل محتوا را با بیان عددی مقولهها یکسان دانسته اند. از نظر آ نها، در هدف تحلیل محتوا، طبقه بندی محتوای پیامهای ارتباطی در قالب عبارتهای عددی است که از عبارت هایی با تفاوتهای کم و بیش احساسی دقیق تر است. هولستی تمایز بین”بررسی کمی”و”بررسی کیفی”را میپذیرند، اما اصرار دارند که بررسیهای منتظم اسنادی از نوع اخیر، شکل مهم و شاید معنادارتری از روش تحلیل محتواست.
انتقاد از کمی گرایی تحلیل محتوا
کمی کردن با وجود این مزیت ها، از همان ابتدا بحثهای زیادی را بوجود آورده است. تقریبا از دهه ۱۹۶۰ میلادی، برخی از اندیشمندان این حوزه که رویکرد کمی را در شناخت پیام کافی و کامل نمی دانستند، به انتقاد از روش کمی پرداختند. به باور ایشان، بسامد و تکرار، همواره نشانه اهمیت و تاثیر پیام نیست و چه بسا ممکن است عناصری از متن، بدون اینکه تکرار شوند، تأثیری ژرف بر کلیت پیام و در نتیجه، بر مخاطب، به جای بگذارند.
طرفداران برداشت کیفی”به محاسبه فراوانی ایراد م یگیرند که اغلب به خاطر نتایج بسیار بی ارزش سبب ضایع شدن وقت و نیروی انسانی میشود، اشتباههای فاحش پدید میآورد و تنها به آنچه فراوان است، اهمیت میدهد. بویژه انتقاد میشود که در این نوع محاسبه با استخراج عناصر یک پیام و سنجش و ارزیابی آن، به اوضاع و احوال کلی پیامی که این عناصر از آن استخراج میشوند، توجه نمی شود.
نتیجهگیری بحث
تحلیل محتوا را بیش تر با رویکرد کمی و عینی آن میشناسند. تحلیل محتوای کمی بیش تر بر کمی کردن متن مورد بررسی استوار است. در این روش تجزیه و تحلیل دادهها بر پایه آمار، ارقام، فراوانی و درصدها انجام میشود. گر چه این کمیتها در یک پژوهش عنصری ارزشمند بشمار میروند، اما روش کمی تنها به دنبال اهداف عینی است، حال آنکه روش کیفی به دنبال اهداف ذهنی است و تحلیل کیفی بار معنایی یافتههای کمی را روشن تر میکند. در تحلیل محتوای کمی، به لایههای بیرونی پیام یا متن توجه میشود و تلاش میکند افزون بر توجه به لایههای درونی تر واقعیتهای اجتماعی، بر معناکاوی و درک و تفسیر آن بپردازد.
در هر حال، یک بعد کمی یا کیفی به تنهایی روایی لازم را ندارند و بهتر است تلفیقی از روشهای تحلیل کمی و کیفی در پژوهش بکار روند. لذا، در روش تحلیل بهتر است تحلیل گر پس از انتخاب سند، با ابزار نشانه شناسی، منطق، دانش علمی و روان شناسی درک، متن و زمینه آن را مطالعه، استنباط یا تأویل کند. در تحلیل محتوا، باید سطوح تحلیل را اعم از محتوای آشکار و محتوای پنهان مدنظر قرار داد و تنها به محتوای آشکار آن بسنده نکرد. به سخن دیگر، روش تحلیل محتوا به توصیف عینی و منتظم و ذهنی محتوای پیام از بعد ظاهری و باطنی میپردازد.
فهرست منابع
تحلیل محتوای کمی نوشته محمد قائدی و علی گلشنی
تحلیل محتوا در علوم اجتماعی و انسانی نوشته اولی هولستی، ترجمه نادر سالار زاده، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.
نگارنده: پشتیبانی پارسمدیر | روش تحقیق | ۰۱ مهر ۹۸
سلام …….اگر یک شرکت تولید مواد غذایی بخواهددر خصوص تنوع محصولات تحقیق کند و ضمن شناساسایی نیاز های مشتریان محصولات متناسب با بازار ارایه کند بنظرتان کدام روش مناسب است؟؟؟؟
این موضوع در حوزه تحقیقات بازاریابی است و با استفاده از روشهای بخش بندی بازار و انتخاب بازار هدف باید تصمیمگیری انجام شود.