نظریه آشوب
نظریه آشوب (Chaos Theory) یک تئوری علمی میانرشتهای است که کوشش میکند الگوهای زیربنایی پدیدههای پیچیده را به زبانی ساده بیان کند. سیستمهای آشوبناک جاذبها یا ربایندههایی شگرف دارند، که مدارهایی بیضی شکل یا مدور به وجود میآورند. این مدارها هرگز دقیقاً به همان صورت قبلی تکرار نمیشوند اما فضای حالت را محدود میکنند.
پارادایم تئوری آشوب در چند دهه اخیر موجب انقلاب عظیمی در علوم طبیعی شده است. این انقلاب، شیوه درک و تبیین پدیدهها را متحول ساخته و به وسیله اندیشمندانی صورت گرفته که سالیان متمادی، تبیینهای خود را در قالبهای منظم و مشخص ارائه میدادند. اما مفهوم سازی تئوری آشوب به ادوارد لورنز (Edward Lorenz) نسبت داده میشود.
لورنز که هواشناس بود وقتی در سال ۱۹۹۱ در حال تکرار شبیه سازی الگوهای جوی بود، پی برد که تغییری بسیار جزئی (اعشاری) در یک معادله شبیه سازی، نتایج توالیها با الگوها را تغییر میدهد. کشف او به «اثر پروانه ای» (butterfly effect) مشهور است که میتوان آن را چنین تبیین کرد: ممکن است چرخش پروانهای در نیوزیلند، طوفانی در جنگلهای آمازون بر پا کند. به عنوان یک مطالعه کاربردی دیگر رابطه نظریه آشوب و انتقال تکنولوژی را مطالعه کنید.
تشریح نظریه آشوب
تئوری آشوب نیز میتواند به عنوان یک پارادایم در حال ظهور (مانند دیدگاه فمینیسم و پست مدرنیسم) طبقه بندی شود. هم تئوری آشوب و هم تئوری پیچیدگی از آثار ارائه شده در علوم فیزیک، ریاضیات و هوش مصنوعی و همین طور بیولوژی نشأت گرفته اند.
تئوری آشوب تلاش میکند تا جهان را با استفاده از پویاییهای غیر خطی (non – linear dynamics) توصیف کند. در مقابل تئوری پیچیدگی مدعی است که جهان «مدلی از نظامهای پیچیده» (A model of complex) است که با اتکا به خودسازمانی ( self – organizing ) از طریق نوعی گذار سریع (Rapid transition) از آشوب به نظم میرسد. اما چه تفاوتی بین تئوری پیچیدگی و تئوری آشوب وجود دارد؟
پاسخ ساده این است که آشوب با وضعیت هایی نظیر تلاطم سر و کار دارد که به نحوی شتابان بی نظم و غیرقابل مدیریت میشوند. از طرف دیگر، پیچیدگی با سیستم هایی مرکب از «چند عامل متعامل» (interacting agents) سروکار دارد. به عنوان پژوهشگر باید بدانید که ادبیات مربوط به تئوری آشوب و تئوری پیچیدگی در علوم طبیعی و حوزههای هوش مصنوعی نسبت به علوم اجتماعی بسیار وسیع تر است. هم تئوری آشوب و هم تئوری پیچیدگی با استفاده از ابعاد استعارهای (metaphoric Dimensions) درون حوزههای علم الاجتماع به کار برده میشوند.
اهمیت نظریه آشوب
دستاورد اصلی تئوری آشوب توانایی آن در بیان روابط مجموعههای سادهای است که میتوانند الگویی برای نتایج غیرقابل پیشبینی ارائه دهند. سیستمهای آشوبناک در عین محدود کردن نتایج و ایجاد الگوهایی با مقادیر ثابت ریاضی، هرگز به وضعیت اولیه خود برنمیگردند. این امر نویدبخش پیدایی امکان درک نظم بنیادی و ساختار نهفته در بطن پدیده پیچیده فیزیکی و نیز اجتماعی است.
آب و هوا نمونههایی گویا برای سیستم آشوبناک است. با تأملی در جهان و حتی با وجود الگوها و محدودیتهای قابل پیشبینی، هرگز نمیتوان شاهد تکرار وضعیتهایی همانند در مکانی مشخص بود. هر چند احتمال دارد سیستم هنگام تغییر پارامترها، به دلیل وجود جاذب یا ربایندههای آشوبناک، که توابع آماری یکسانی دارند، باز ثابت باقی بماند. در عین حال ممکن است سیستم هنگام عبور از سطوح مختلف، ناگهان جذب ربایندهای دیگر شود. به دلیل همین وابستگی میان رفتار سیستم و وجود ربایندههای شگرف است که نمیتوان از سیستم انتظار داشت حتماً به وضعیت اولیه خود بازگردد.
سیستمهای آشوبناک حتی با وجود مبانی ساده معادلات قادرند ناگهان دگرگون شوند. یکی از بنیادهای مهم تئوری آشوب، درونزا بودن تغییر نمایشی در سیستم است. چنانکه گونهای خاص در جمعیت هرگز به علت اثر نیرویی ماورائی نابود نمیشود، بلکه این نابودی نتیجه پویاییهای خود سیستم است. به همین ترتیب، ممکن است نابودی در بازار موجودی کالا حاصل سازوکارهای بازخورد مثبت منتج از اطمینان سرمایهگذار باشد.
سخن پایانی
تئوری آشوب آنتی تز پارادایم اثبات گرایی است. اثباتگرایی مدعی بود جهان تحت حاکمیت روابط علی و قوانین طبیعی است. در نتیجه، جهان قابلیت پیشبینی پذیری دارد. برای مثال، اگر اثبات شده است که وقتی «الف» به «ب» اضافه میشود «ج» رخ میدهد آنگاه فرض میشود که در هر نموداری وقتی «الف» به «ب» افزوده میشود آنگاه «ج» رخ دهد. این امر به واقعیتی تغییر ناپذیر تبدیل میگردد. از طرف دیگر، پژوهشگران تئوری آشوب میدانند که هر تغییر جزئی در یک سیستم، حائز اهمیت است. زیرا تصور میشود که این تغییرات جزئی آثار معناداری در پی دارند؛ چون در گذر زمان، تجمیع و بزرگ میشوند.
تفاوت بین دو پارادایم در این حقیقت نهفته است که در پارادایم اثبات گرا روابط خطی ثابت، مشاهده و تبیین میشود. در حالی که پارادایم تئوری آشوب مدعی است که سیستمها بیثبات و غیرخطی هستند. یعنی به صورت پویا مشاهده میشوند. تعریفی که همواره از تئوری آشوب میشود به شرح زیر است: مطالعه کمی رفتار بی ثبات غیر دورهای در سیستمهای پویایی غیر خطی تعیین پذیر.
نگارنده: پشتیبانی پارسمدیر | تئوری سازمان و مدیریت | ۰۵ دی ۹۸