روابط بین سازمانی

روابط بین سازمانی به الگوی تعاملی از ارتباطات میان شبکهای از سازمانهای رقیب یا همکار اشاره دارد که محور اصلی آن دسترسی به منابع است. زمانیکه ارتباطات میانسازمانی مطرح میشود مساله محیط سازمان مطرح میشود و عامل اصلی این رابطه منابع محیطی است.
ارتباطات بینسازمانی به موضوعاتی نظیر جریان اطلاعات، اشتراکگذاری اطلاعات، شهرت، همکاری، رقابت، ایجاد ائتلاف و قدرت توجه میکند. پیشرفتهای نظری ارتباطات بینسازمانی تا اندازه زیادی چند رشتهای هستند. پژوهشگران ارتباطات اغلب تأکید بر فهم ارتباطات افراد و فهم ارتباطات درباره موضوعات دارند. اقتصاددانان و جامعهشناسان معمولاً پیوندها را برحسب مبادله در محتوای ارتباطات میبینند. این تأکید به وسیله متخصصان ارتباطات فرضیهای را منعکس میکند که روابط بینسازمانی به وسیله کنشهای ارتباطی افراد انجام میشود.
روابط بین سازمانی یکی از موضوعات محوری تئوریهای مدیریت است و از جنبههای مختلف قابل بررسی است. برای نمونه از منظر مدیریت بازاریابی با عنوان بازاریابی صنعتی بررسی میشود و از منظر درون سازمانی با عنوان ارتباطات سازمانی بحث میگردد. انواع مختلفی از ارتباطات میانسازمانی نیز مطرح است که مبانی نظری مربوط به خود را دارند. در این مقاله تمامی مباحث مرتبط با روایط بین سازمانی بحث میشود.
انواع روابط بین سازمانی (محیط و منابع)
دیر زمانی است روابط بین سازمانی به صورت جریانهای از داد و ستد منابع و مبادله اطلاعات وجود داشته است. در زمان کنونی الزامات و تغییرات بویژه در زمینه رقابت سرسام آور رشد سریع تکنولوژی دیدگاههای جدیدی از روابط بین سازمانی را مطرح کرده است:
- اکوسیستم سازمانی
- نظریه بومشناسی جمعیت
- نظریه وابستگی به منابع
- حکمرانی شبکهای (شبکههای همکاری)
اکوسیستم سازمانی (سیستم زیستمحیطی) نظریهای است که توسط جیمز مور مطرح گردید. براساس این نظریه در زمانی کنونی سازمانها در یک سیستم زیستمحیطی سازمانی سیر تکاملی میپیماید. مقصود از سیستم زیستمحیطی سازمانی، سیتمی است که بوسیله رابطه متقابل بین یک جامعه از سازمانها و محیط بوجود میآید. سیستم زیستمحیطی خطوط سنتی صفت را قطع میکند.
براساس نظریه بومشناسی جمعیت، مجموعهای از سازمانهای مشابه از لحاظ منابع، فعالیتها و محصولات، جمعیت را تشکیل میدهند. سازمانها در یک جمعیت جهت کسب منابع مشابه و مشتری برای محصول مشابه با یکدیگر رقابت میکنند. آنچه در این تئوری جدید است ناهمگونی سازمانها و سازشکاری آنها درون جمعیت است.
معنی عبارت وابستگی به منابع این است که سازمان به محیط وابسته است اما همواره تلاش میکند تا منابع محیط را تحت کنترل خود در آورد و بدین وسیله میزان وابستگی خود به محیط را به پایینترین حد ممکن برساند. تئوری وابستگی به منابع هم در بحث تاثیر محیط بر سازمان و هم در بحث روابط بینسازمانی حائز اهمیت است.
دیدگاه نوین حکمرانی شبکهای جایگزین دیدگاه سنتی وابستگی به منابع شده است. شرکتها با همکاری با یکدیگر سعی در افزایش توان رقابت دارند و در منابع کمیاب سهیم میشوند. جهت نوآوری و حل مساله، همکاری شرط لازم است. مشارکت در خطر به هنگام ورود به بازار تازه، تامین هزینههای سنگین برنامههای جدید و ارائه تصویری بهتر از سازمان در صنعت از دلایل اصلی همکاری است.
کانون توجه پژوهش
بیشتر پژوهشهای ارتباطات بینسازمانی به تأثیر متقابل بین فرایندهای سطح خرد (مانند؛ کنشهای نمایندگان سازمان) و سطح کلان (مانند؛ سیتمهای کیفی جامع) تمرکز دارند و با نشان دادن ساختار کیفی سیستم موقعیتی را برای درک الگوهای نوظهور و تفاوت سیستماتیک میان اعضایش فراهم میکند.
با اینکه مسائل سطح کلان یا سطح خرد در کانون توجه توسعه دانش، پژوهش و نظریه هستند، خودش را با وظایف سازمانی در ساختارهای اجتماعی (که به وسیله شکلی از ارتباطات و مبادله ایجاد شده است) مرتبط میسازد، و به چگونگی تأثیر متقابل ساختار با قدرت سازمانی، شهرت، استقلال، سهم بازار، نفوذ اجتماعی و غیره میپردازد. به خاطر تأکید ساختارها است که در نتیجه مشارکت، اتحاد و انزوای سازمانها، یک عنصر ضروری برای پژوهش درباره ارتباطات بینسازمانی تشکیل مییابد که به درک چنین روابطی بپردازد.
محتوای بینسازمانی فضایی است که در آن هم سازمانهای فردی و هم تجلی این کنش در آن مورد استفاده قرار میگیرند. تحلیل شبکه اجتماعی شیوهای بر شناخت ساختار کلی سیستم و ماهیت کارکرد سازمانها درون آن میباشد. مفاهیم شبکهای نظیر “اعضای گروه”، “منفرد” و “پیوند” کارکردهایی هستند که گستره ارتباط سازمان با سازمان دیگر را در سیستم توصیف میکنند.
روابط بین سازمانی در سطح کلان
توسعه نظریه سطح کلان به تحلیل زمینههای بینسازمانی بزرگتر یعنی به دنبال کشف ساختارهای آرمانی، فهم پویایی سیستمهای بینسازمانی و بررسی چگونگی شکلگیری و حفظ سیستمهای جمعی میپردازد. این مساله در روابط بین سازمانی اهمیت بسیار زیادی دارد.
دانشمندان به عناوینی نظیر به اشتراک گذاری و پیوند اطلاعات با دیگر سازمانها و ایجاد یک جریان اطلاعات کارا و موثر توجه دارند. دانش ارتباطات نوعاً با کنشهای سازمانی افراد (کسانی که با هم ارتباطات دارند و با چیزی که ارتباط برقرار میکنند) و همکاریهای آیندهشان در زمینههای تعاملی بزرگتر شناخته میشود.
نظریه ساختیابی را میتوان برای تبیین چگونگی شکلدهی و تولید ساختارها، فرایندها و کارایی شبکه استفاده کرد. توسعه نظری اصلی در حوزه شهرت، نفوذ اجتماعی، روابط همکاری ،رقابت و پویایی تحولی سازمانی است. صورتهای کلی شبکه (ساختارهای بینسازمانی) با یک تنوعی از رویکردهای روششناسی ارزیابی میشود و توسعه نظری با چنین روششناسی همراه شده است.
برای مثال، تراکم، روشی برای شناخت درصدد پیوند واقعی در یک سیستم است. شبکههای متراکم سازمانهای محلی سرمایه اجتماعی لازم را نشان میدهد. درحالی که از نظریههای انقلابی درباره سیستمهای منظم اقتباس میکند، بعضی پیشنهاد میکنند که تراکم متوسط نشانگری است که یک سیستم نوظهور بدور از آشوب به نظم نزدیک میشود.
روابط بین سازمانی در سطح خرد
در روابط بین سازمانی نظریههای پیوند اشاره به سازمانهای شبکهای با دیگر سازمانها به منظور مدیریت بیثباتی و روابط دارد. تحلیل سازمانهای غیردولتی نشان میدهد که کارکردهای اصلی شبکههای سازمان غیردولتی شامل بر مبادلات اطلاعات و ارتباطات میشود.
معنای اشتراکگذاری اطلاعات ظاهراً اهداف نوع دوستانهتر را گسترش میدهد، نظریه خدمات عمومی ماهیت فعالیتهای سازمانی را توضیح میدهد که با امتیازات جمعی کلی بدون پیشنهاد امتیازات قابل مشاهده برای مشارکت سازمانها همکاری دارد. نمونههایی از فعالیتهای سطح سازمانی شامل فعالیتهای مشارکتی نظیر اتحادیه، گروههای تجاری و انجمنها میباشد.
پیشرفتهای اولیه بر روی اصول زیربنایی تأثیر میگزارد و اغلب روابط بینسازمانی را با وجود همزمان روابط همکاری و رقابتی مشخص میکند. چنین مطالعاتی نشان میدهد که تحول فعالیتهای همکاری و ارتباطاتی، منابع اشتراکگزاری را بدون پذیرش پاداش برای چنین رفتاری را تسهیل میکند.
یافتهها توضیح میدهد که فعالیتهای مشارکتی جاری یک “فضای” معمولی برای اشتراکگذاری اطلاعات ایجاد میکند. اشتراکگذاری اطلاعات با همکاریهای کوچک با انتقال به خطرات جمعیتر و رقابتیتر شروع میشود. پژوهش بعدی فهم فرایندهای ارتباطات درونسازمانی را هدایت میکند که چنین تلاشهای همکارانه و نیز امتیازات جمعی را تسهیل میکند.
نتیجهگیری
بیشتر پژوهشها پیرامون روابط بین سازمانی یک پیوند عادی با موضوعات تاریخی را نشان میدهد. نظریه همکاری-رقابت نشان میدهد که فعالیتهای همکاری گذشته با همکاری بعدی انجام میشد. درحالیکه فعالیتهای رقابتی اغلب با رقابت بعدی پدید میآید. بدینسان اعتبار و نفوذ اجتماعی به عنوان نتیجهای از همکاریهای گذشته برای کالای عمومی پدید میآورد.
دستورالعملهای جدید در نظریه روابط بین سازمانی بر تحلیل طولی و چندسطحی تاکید میکند. برای نمونه، الگوهای تحلیلی پویایی بینسازمانی از نظریه داروین با نگاهی بر فهم عناصر پیدایش، پایداری و فروپاشی سیستمهای بینسازمانی وام گرفته شده است.
پژوهشگران همچنین اتحاد بینسازمانی را به مثابه پرداخت در شبکههای دانش میبینند. مقالات نظری و پژوهشهای تجربی اخیر یک الگوی چندنظری و چند سطحی را توسعه میدهد که درصدد توسعه دانش در زمینه نظریه روانشناسی، اجتماعی و ارتباطات (چندنظری) همراه با اینکه چگونه سازمانها، افراد و گروهها (چند سطحی) تعامل دارند تا شبکههای دانشی را توسعه و حفظ کنند.

نگارنده: پشتیبانی پارسمدیر | تئوری سازمان و مدیریت | 28 فروردین 01