دوسوتوانی سازمانی

دوسوتوانی سازمانی به عنوان توانایی سازمان در مدیریت شرایط حاضر و آمادگی برای مواجهه با تغییرات در آینده تعریف میشود. این توانمندی درباره عملکرد و بقای سازمانی مورد بحث میباشد. برای ایجاد تحول در دنیای کنونی نیازمند شرکتهای دوسوتوانی هستیم. شرکتهای که به صورت همزمان قابلیتهای جدید و ضروری مورد نیاز برای رقابت در محیط سازمان پویا را توسعه دهند و از قابلیتهای موجود خود بهترین استفاده را کنند.
شرکتهای دوسوتوان عرصه را برای کارآفرینی و ایجاد نوآوری در شرکت مهیا کنند. همچنین باعث بهینه شدن عملکرد خود میشوند. موضوع تکرارشونده در طیف وسیعی از ادبیات سازمانی این است که سازمانهای موفق در یک محیط پویا انطباق یافته و در مدیریت خواستههای کسبوکار امروز کارآمد هستند، درحالیکه چنین تطبیقی نیز نسبت به تغییرات فردای خود دارند. ایده ساده در پشت ارزش دوسوتوانی سازمانی این است که خواستههای سازمان در محیط کار خود، همیشه تا حدی در تضاد هستند. به طوری که همیشه بین آنها جایگزینی صورت میگیرد.
جایگزینی میان اهداف و راهبردهای مختلف هرگز نمیتواند به طور کامل حذف شود. بنابراین موفقترین سازمانها خود را به میزان زیادی سازگار میکنند. در انجام این کار، رقابتپذیری خود را در درازمدت افزایش میدهند. دوسوتوانی سازمانی مفهومی جدید در مدیریت و مرتبط با کسب مزیت رقابتی پایدار، مدیریت عملکرد و بقای سازمان است. توانایی برای استفاده از وضع موجود(بهره برداری)و استفاده از فرصتها برای رشد و بقا در آینده (اکتشاف) دو بال حرکت سازمانها به سمت دو سوتوانی هستند.
تعریف دوسوتوانی سازمانی
کلمه دوسوتوانی از دو واژه لاتین (Ambi) به معنای دوسو و (Dexterity) به معنای مهارت تشکیل شده است. این واژه نخستین بار توسط دانکن یه سال ۱۹۷۶ استفاده شد. در علم روانشناسی افرادی که توانایی استفاده از هر دو دست خود را دارند، افراد دوسوتوان نامیده میشوند.
دانکن (۱۹۷۶)، در تعریف دوسوتوانی بر نیاز سازمانها جهت توسعه ساختاری دوگانه بهره برداری و اکتشاف برای مدیریت نوآوری تمرکز کرد.
مارچ (۱۹۹۱) معتقد است که بهره برداری و اکتشاف دو فعالیت یادگیری متفاوتاند. سازمان توجه و منابع خودر ا بین این دو تقسیم میکند. سازمان باید به طور همزمان با اکتشاف و بهره برداری هم تراز باشد.
تاشمن و اریلی (۱۹۹۶) دوسوتوانی سازمانی را توانایی پیگیری همزمان نوآوری تدریجی و ناپیوسته تعریف کردند. هدف دستیابی به ساختارها، فرایندها و فرهنگها در گروههای چندگانه متناقض برای بقای شرکت است.
دبرا و کاندوس (۲۰۰۴) دوسوتوانی را، یک توانایی سازمان در کارایی و همسویی پاسخ به تقاضاهای بازار و همزمان سازگاری با تغییرات در محیط تعریف میکنند.
با این حال به طور فزایندهای، پژوهشگران سازمانی به اهمیت ایجاد توازن همزمان میان تنشهای به ظاهر متناقض را پی برده و به تغییر تمرکز خود از جایگزینی به تفکر متناقض آغاز نمودهاند. علاوه بر این، شناخت در حال رشدی از نقش فرآیندها و سیستمهای موجود در یک محیط در رسیدن به تعادل مطلوب بین خواستههای متضاد وجود دارد. این فرآیندها و سیستمها از اهمیت زیادی برخوردارند زیرا آنها یک روش جایگزین برای توسعه ظرفیتهایی که سبکها و سازهها در تلاش برای خلق آنها هستند، ارائه میدهند.
ابعاد دوسوتوانی سازمانی
دو سو توانی سازمانی به دو قسمت اکتشاف و بهره برداری تقسیم میشود. اکتشاف به تحقیق، آزمایش و افزایش اختلاف مربوط است. در حالی که بهرهبرداری از طریق بهبود اجرا و کاهش اختلاف و پراکندگی، بهرهوری و کارایی را افزایش میدهد. پژوهشگران دو سوتوانی استدلال کردهاند که تعهد در فرایندهای بهره برداری و اکتشاف برای بقا و موفقیت طولانی مدت سازمانها حیاتی است.
استدلال مطالعات دوسوتوانی این است که شرکت هایی که درگیر بهره برداری و اکتشاف از طریق “تعادل” یا “ترکیب” هستند، در مقایسه با شرکت هایی که بر یک بعد تاکید میکنند، با احتمال بیشتری به عملکرد بالاتری دست خواهند یافت.
طبق دیدگاه دوسوتوانی سازمانی “تعادلی”، شرکتها باید اطمینان حاصل کنند که ترکیبی بهینه از بهره برداری و اکتشاف برای تضمین موفقیت در کوتاهمدت و بلندمدت دارند.چون اکتشاف و بهره برداری برای منابع یکسان رقابت میکنند، تضمین تعادل بهینه اکتشاف و بهره برداری چالش برانگیز است.
همان طور که مارس(۱۹۹۱) نیز بیان کرد، دستیابی و حفظ تعادلی مناسب بین بهره برداری و اکتشاف برای بقا سازمانی ضروری است. دیدگاه دوسوتوانی سازمانی “ترکیبی” روی دیدگاه “تعادلی” بنا شده است. اما پیشنهاد میکند بهترین مزایای دوسوتوانی سازمانی از حفظ سطوح بالای هر دوی اکتشاف و بهره برداری ناشی شده است. در واقع، در این دیدگاه بهره برداری و اکتشاف فعالیتهای مستقلی در نظر گرفته شده است. ضمن اینکه برای دستیابی به سطح بالای دوسوتوانی، هر دو میتوانند و باید بیشینه شوند
سخن پایانی
مفهوم دوسوتوانی برای اولین بار توسط دانکن و مارچ در ادبیات یادگیری سازمانی شکل گرفت. این مقوله میزان تمایل شرکتها به تمرکز بر تواناییهای بهره برداری و یا اکتشاف را مشخص میکند. هدف شرکتهای بهره بردار گرا، رسیدن به کارایی بهتر برای نمونه از طریق تمرکز بر روی تولید و عادی سازی است. شرکتهای اکتشاف گرا هدفشان ایجاد انعطاف پذیری در سازمان از طریق یک رویکرد باز به یادگیری است. برخی از شرکتها از طریق آزمایش و گام گذاشتن به پروژههای نوآوری پر مخاطره انعطاف پذیری را ایجاد میکنند.
دانکن، در تعریف دوسوتوانی بر نیاز سازمانها جهت توسعه ترتیبات ساختاری دوگانه برای مدیریت نوآوری تمرکز کرد. ولی مارچ، معتقد است که بهره برداری و اکتشاف دو فعالیت یادگیری متفاوتند. سازمان توجه و منابع خود را بین این دو تقسیم میکند. سازمان باید به طور همزمان با اکتشاف و بهره برداری همتراز باشد. برای سنجش این مقوله از پرسشنامه دوسوتوانی سازمانی استفاده میشود.
تاشمن و اریلی، دوسوتوانی سازمانی را توانایی همزمان پیگیری نوآوری افزایشی و ناپیوسته برای ساختار ها، فرآیندها و فرهنگها در گروه متناقض چند گانه در شرکت مشابه که برای بقای یک دسته از شرکتها نیاز میباشد، تعریف کردند. گیبسون، دوسوتوانی را، یک توانایی سازمانی در همسویی و کارایی در پاسخ به تقاضاهای بازار و همزمان سازگاری با تغییرات در محیط تعریف میکند. سازمان دوسوتوان به سازمانی گفته میشود که به طور همزمان توانایی تمرکز بر مسئولیتهای فعلی به خوبی فرصتهای آینده را به عنوان کلیدی برای بقای شرکت دارا باشد.
منبع: دوسوتوانی نوشته سودابه سیدعلیزاده

نگارنده: پشتیبانی پارسمدیر | تئوری سازمان و مدیریت | 12 خرداد 00