سهگانه ارزشآفرینی

سهگانه ارزشآفرینی (Triple Bottom Line) تمرکز بر تامین منافع اقتصادی سازمان با درنظرگیری مسئولیت اجتماعی، زیستبوم جهانی است. براین اساس میتوان گفت این مفهومی متناظر با پایداری و توسعه پایدار در ادبیات سازمان و مدیریت است.
در جهان امروز، مسئولیت اجتماعی و پایداری محیطزیست، به دغدغههای اصلی ذینفعان و سیاستگذاران تبدیل شدهاند. در چنین بستری، مدلهای سنتی ارزشآفرینی که صرفاً سودآوری را هدف میگرفتند، دیگر پاسخگوی انتظارات گسترده جامعه جهانی نیستند. سهگانه ارزشآفرینی به عنوان یک چارچوب نظری فراگیر، با ادغام ابعاد اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی در ارزیابی عملکرد، افقهای جدیدی برای ارزشآفرینی سازمانها میگشاید.
در این آموزش، ابتدا به تعریف و تبیین مبانی نظری سهگانه ارزشآفرینی پرداخته میشود، سپس جایگاه آن در مدیریت سازمانی تشریح میگردد. اهمیت و ضرورت این رویکرد در شرایط کنونی اقتصاد جهانی و چالشهای زیستمحیطی بررسی خواهد شد. در نهایت، جمعبندی و نکاتی کاربردی ارائه خواهد شد.
مبانی نظری و تعریف سهگانه ارزشآفرینی
مفهوم سهگانه ارزشآفرینی نخستین بار توسط جان المرینگتون (John Elkington) در دهه ۱۹۹۰ مطرح شد. بر اساس این نظریه، ارزیابی موفقیت سازمانها باید بر پایه سه مؤلفه اصلی صورت گیرد:
- سود اقتصادی (Profit)
- مسئولیت اجتماعی (People)
- حفاظت از محیط زیست (Planet)

ابعاد سهگانه ارزشآفرینی
سهگانه ارزشآفرینی فراتر از ترازنامههای مالی میرود و به تأثیر سازمان بر جامعه و طبیعت نیز توجه میکند. در این چارچوب، سازمانهای موفق، آنهایی هستند که بتوانند ارزش اقتصادی ایجاد کنند، زندگی انسانی را بهبود بخشند و در عین حال از تخریب منابع طبیعی جلوگیری کنند.
جایگاه سهگانه ارزشآفرینی در سازمان و مدیریت
سهگانه ارزشآفرینی، مفهومی بنیادین در مدیریت معاصر است که به جای تمرکز صرف بر سود اقتصادی، سه بعد اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی را در ارزیابی عملکرد سازمانی لحاظ میکند. این رویکرد، سازمانها را بهسوی مسئولیتپذیری گستردهتر در برابر جامعه و طبیعت هدایت میکند و توازن میان منافع ذینفعان مختلف را به یک ارزش بنیادین بدل میسازد.
در ساختارهای نوین مدیریتی، اینابعاد بهعنوان یک رویکرد کلنگر در تدوین راهبردها و تصمیمگیریهای سازمانی مطرح میشود. بسیاری از استانداردهای بینالمللی از جمله استانداردهای گزارشدهی پایداری (GRI) بر مبنای این الگو شکل گرفتهاند. پیادهسازی این رویکرد مستلزم بازنگری در مأموریتها، اهداف و شاخصهای کلیدی عملکرد سازمانها است.
از منظر عملیاتی، سهگانه ارزشآفرینی در برنامههای مسئولیت اجتماعی شرکتی (CSR)، مدیریت سبز، و سرمایهگذاریهای پایدار (SRI) نمود عینی یافته است. امروزه شرکتهایی که سهگانه را در سیاستهای خود نهادینه میکنند، از نظر اعتبار برند، جذب سرمایه و رضایت کارکنان نیز عملکرد بهتری از خود نشان میدهند.
اهمیت و ضرورت سهگانه ارزشآفرینی
این مفهوم از دو منظر اهمیت حیاتی دارد:
نخست، از دیدگاه تهدیدهای جهانی چون تغییرات اقلیمی، فقر، و نابرابریهای اجتماعی، رویکردی مبتنی بر سهگانه ارزشآفرینی، راهکاری برای پایداری و بقای جمعی است.
دوم، از منظر فرصتهای کسبوکار، شرکتهایی که پایدار عمل میکنند، دسترسی به بازارهای جدید، سرمایهگذاران آگاه و مشتریان وفادار را به دست میآورند.
این رویکرد، نه تنها در شرکتهای پیشرو و جهانی بلکه در نهادهای عمومی و غیرانتفاعی نیز کاربرد یافته است. تأکید سهگانه ارزشآفرینی بر توسعه پایدار، موجب شده است که سازمانها بهدنبال استقرار سامانههایی باشند که کارایی اقتصادی، عدالت اجتماعی و حفاظت از محیطزیست را همزمان دنبال کنند. در نتیجه، ضرورت دارد که سازمانها نگاه سنتی خود به ارزشآفرینی را بازتعریف کنند. تمرکز بر این عوامل به آنها این امکان را میدهد که ضمن کسب سود، به توسعه جوامع انسانی و حفاظت از منابع طبیعی نیز کمک نمایند و نقش فعالتری در آیندهای پایدار ایفا کنند.
سخن پایانی
سهگانه ارزشآفرینی، تغییری بنیادین در درک ما از موفقیت سازمانی ایجاد کرده است. این الگو سازمانها را وادار میسازد تا مسئولیتپذیری گستردهتر و نگاه بلندمدتتری نسبت به تأثیرات اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی خود داشته باشند. پایداری مفهومی بنیادین در مدیریت معاصر است که بر تأمین نیازهای کنونی بدون به خطر انداختن توانایی نسلهای آینده برای رفع نیازهای خود تأکید دارد.
اهمیت پایداری در آن است که سازمانها را به سوی رویکردی مسئولانه در بهرهبرداری از منابع طبیعی، کاهش آسیبهای زیستمحیطی، و ارتقای عدالت اجتماعی هدایت میکند. در جهانی که با چالشهایی چون تغییرات اقلیمی، کاهش منابع، و نابرابریهای اجتماعی روبهروست، اتخاذ راهبردهای پایدار نه تنها یک مسئولیت اخلاقی بلکه ضرورتی اقتصادی و راهبردی برای تضمین بقا و پیشرفت در بلندمدت به شمار میآید.
در پایان، باید یادآور شد که اجرای اثربخش سهگانه ارزشآفرینی نیازمند تعهد رهبری، فرهنگ سازمانی پایدار، و نظامهای ارزیابی و گزارشدهی دقیق است. سازمانهایی که این مسیر را برگزینند، نه تنها در برابر بحرانهای آینده مقاومتر خواهند بود بلکه در سپهر جهانی، الگویی از مدیریت هوشمند و مسئولانه به شمار خواهند رفت.
Elkington, J. (1997). The triple bottom line. Environmental management: Readings and cases, 2, 49-66.

نگارنده: پشتیبانی پارسمدیر | تئوری سازمان و مدیریت | 06 اردیبهشت 04