فلسفه تحقیق
فلسفه تحقیق در یک تعریف ساده به معنای پیدا کردن روشی برای شناخت و پاسخ به پرسشها و چراهای بشر است که قدمتی به بلندای تاریخ دارد. اولین لایه از هر تحقیق علمی را شناخت فلسفه پژوهش معرفی کردهاند.
فلسفه Philosophy معرب واژه یونانی فیلوسوفیا Philosophia یا φιλοσοφία به معنای «دانشْدوستی» میباشد. فلسفه دانشی است که به تفکر درباره مسائل بنیادین و اساسی جهان و زندگی مانند هستی، واقعیت، آگاهی، ارزش، خِرَد، ذهن و زبان؛ میپردازد.
خردگرایی نخستین جنبش فلسفی بود که بعدها با اثباتگرایی و علوم تجربی به چالش کشیده شد. با این وجود. هر دو رویکرد عقلگرایی و اثباتگرایی، قوانین و نیروهای فراطبیعی را رد میکنند. فلسفه تفسیرگرایانه در تقابل با طبیعتگرایی مطرح شد. در این دیدگاه واقعیت عینی نیست و ذهنی بوده و به صورت اجتماعی ساخته میشود. برای درک بهتر از پیدایش این دو فلسفه باید با منابع شناخت آشنا شوید.
در این مقاله کوشش بر آن است که مفهوم فلسفه پژوهش و روشهای شناخت معرفی شود. سپس انواع فلسفه پژوهش بیان میگردد و در نهایت نیز با فلاسفه و اندیشمندان بزرگی چون تالس، سقراط، افلاطون، ارسطو و رنه دکارت آشنا خواهید شد.
فلسفه تحقیق و شناختشناسی
«شناختشناسی» یا «معرفتشناسی» برگردان واژه یونانی «Epistemology» است. واژه «Epistemology» از دو واژه «Episteme» به معنای «دانش و معرفت» یا (knowledge) و «Logos» به معنای «نظریه» یا (Theory) تشکیل شده است که در مجموع به معنای «نظریه شناخت» به کار میرود.
فلسفه پژوهش زیربنای دستیابی به شناخت یا معرفتشناسی است. از آن زمان که انسان اندیشه را آغاز کرد بدنبال پاسخ به پرسشهای پیرامون پدیدههای مختلف بوده است. منابع شناخت در طول تاریخ بشریت در چند دسته اصلی قابل تقسیم است:
- جادوگران برای شناخت از نیروهای ماورایی استفاده میکردند.
- عارفان برای شاخت و معرفت به تزکیه نفس و کشف و شهود پرداختند.
- پیامبران برای شناخت آموزههای وحیانی و الهی را مطرح کردند.
- فلاسفه بر قدرت عقلانی تمرکز کرده و خردگرایی را ایجاد نمودند.
- اثباتگرایان با تکیه بر تجربه حسی روش تحقیق علمی را بنیان نهادند.
- تفسیرگرایان کاربرد اثباتگرایی در مطالعات علوم انسانی را به چالش کشیدند.
- جنبش عملگرایی به مصالحهای بین تفسیرگرایی و اثباتگرایی دست یافت.
در هر شیوهای از شناخت که بدانها اشاره شد پیشفرضهایی وجود دارد. از این پیشفرضهای شناخت با عنوان «فلسفه» یا «پارادایم پژوهشی» یاد میشود. از آنجا که مباحث سحر و جادو خارج از دایره این بحث است دیگر به آن پرداخته نمیشود. همچنین مباحث دینی و عرفانی نیز نیازمند دانش تخصصی و الهی است بنابراین در ادامه تنها بر فلسفههای عقلانی، تجربی و تفسیری تمرکز خواهد شد.
انواع فلسفه تحقیق
فلسفه تحقیق (پارادایمهای پژوهش) در مطالعات مدیریت و علوم اجتماعی شامل سه دسته اصلی است:
با این وجود رویکردهای فلسفی دیگری نیز وجود دارند که عمدهترین آنها عبارتند از:
خردگرایی (Rationalism): خردگرایی بر پایه قدرت تفکر استوار است و فرض بنیادی این روش آن است که عقل قادر به شناخت همه پدیدهها میباشد. فلاسفه باستانی از افلاطون و ارسطو تا رنه دکارت پیرو این دیدگاه بودهاند.
اثباتگرایی (Positivism): اثباتگرایی بر پایه اصول علوم تجربی و رویکرد عینیگرا استوار است. یعنی فرض میشود واقعیت چیزی است که فرد میتواند به وسیله حواس خود آن را تجربه کند. این رویکرد فلسفی برای استدلال قیاسی و پژوهش کمی مناسب است.
فرااثباتگرایی (PostPositivism): فرااثباتگرایی میکوشد با نقد رویکردهای اثباتگرایی به درک بهتری از واقعیت دست یابد. این پارادایم به معنای نفی اثباتگرایی نیست بلکه کوششی در رفع شکافها و ایرادهای رویکرد اثباتگرایانه است.
تجربهگرایی (Empiricism): تجربهگرایی بیان میکند دانش تنها از راه تجربه حسی بدست میآید. اثباتگرایی به صورت صریح بیان میکند دانش راستین فقط دانش علمی است. در مقام مقایسه اثباتگرایی در جستجوی ماهیت دانش و تجربهگرایی در جستجوی منشاء دانش است.
عملگرایی (Pragmatism): عملگرایی یا پراگماتیسم بیان میکند که با اعتراف به غیرممکن بودن اثبات بعضی مسائل، آنها را با توجّه به کاربردشان در زندگی انسان میپذیرد. این رویکرد فلسفی برای پژوهش آمیخته مناسب است.
تفسیرگرایی (Interpretivism): تفسیرگرایی و پارادایم تفسیری بر رویکردی ذهنیگرا استوار است. یعنی فرض میشود واقعیت عینی نیست و ذهنی بوده و به صورت اجتماعی ساخته میشود. این شیوه از اندیشه برای مطالعات علوم انسانی و مدیریت کاربرد بسیار زیادی دارد.
واقعگرایی انتقادی (Realism): واقعگرایی انتقادی بر رویکردی دیالکتیکی استوار است و اصول فلسفه اثباتگرایی را به چالش میکشد. براساس این رویکرد فلسفی «واقعیت» قابل مشاهده نیست. واقعیت مستقل از فهم، نظریهپردازی و انتزاعات انسانی است.
فلسفه پیشا سقراطی
فلسفه به عنوان رویکردی متمایز از الهیات، نخستین بار در یونان باستان و تحت لوایی که بعدها فلسفه پیشاسقراطی خوانده شد؛ آغاز گشت. فیلسوفان پیشاسقراطی نخستین متفکرانی بودند که کوشیدند تا به جای تفسیر دینی یا اسطوره شناختی، جهان را به روشی عقلانی توصیف کنند، و برای ادعاهایشان دلیل ارائه دهند. تالس و فیثاغورث هوشیار دو فیلسوف مشهور پیشاسقراطی هستند. شاید تالس که او را پدر علم نیز گویند آغازگر فلسفه باشد. یونانیان او را در شمار فرزانگان هفتگانه (حکمای سبعه) آوردهاند. او معاصر کوروش کبیر است و در شش قرن پیش از میلاد میزیسته است. تالس عنصر زیربنایی عالم را آب میدانست و قضیه تالس در ریاضیات از او به یادگار مانده است. براساس متون تاریخی، تالس اهرام مصر را براساس سایه آنها اندازهگیری کرده بود.
سقراط
سقراط (۴۷۰ تا ۴۰۰ پیش از میلاد) فیلسوف یونانی اهل آتن و یکی از بنیانگذاران فلسفه غرب است. او نوشتهای از خود بجای نگذاشته است و عمده ترین منبع شناخت اندیشههای وی براساس نوشتههای شاگردش افلاطون میباشد. سقراط فرزند مجسمه سازی مشهور بوده است و مردی بسیار زشت رو با سری تاس و صورتی گوشتی و دماغی بزرگ معرفی شده است. او در جوانی به عنوان سرباز پیادهنظام ارتش خدمت میکرد و بسیار تنومند و نیرومند بود و سربازان دیگر توان او را نداشتند. فلاسفه پیش از سقراط به جهانشناسی علاقهمند بودند اما سقراط به خودشناسی اهمیت بسیار زیادی داد. خودشناسی، فلسفه اخلاقی و اصول دیالکتیک (مباحثه و مناظره) از سقراط بجا مانده است.
روش سقراط که خودش آن را تلنخوس (بازجویی) مینامید، بر اساس سؤال و جواب متوالی و هدفمند بناشده بود. سقراط گفتگو را به شیوه پرسش و پاسخی شروع میکرد و در آغاز خود را با آنچه شخص مقابلش میگفت، همراه نشان میداد. ممکن بود این گفتگو به طول بینجامد، اما سر انجام بحث را به جایی میرساند که شخص مقابل به نادانی خود پی میبرد؛ یعنی به این نتیجه میرسید که حقیقتاً هیچ چیزی را دربارهٔ شجاعت نمیداند و به این صورت، سقراط به او میفهماند که اعتراف به نادانی، بزرگترین دانش است. او اعتقادی به خدایان یونان نداشت و یکتاپرست بود. تمامی باورهای فکری زمان خود را به چالش میکشید و چون شاگردان و علاقه مندان بسیاری داشت ۲۵۰۰ سال پیش به جرم اغفال جوانان محکوم به نوشیدن جام زهر شد. چون وی باور به دنیای دیگر داشت پیشنهاد فرار یارانش را نپذیرفت و جام زهر را نوشید.
افلاطون
افلاطون (۴۲۵ تا ۳۵۰ پیش از میلاد) شاگرد سقراط و استاد ارسطو است. نام واقعی او آریستوکلس بود و به خاطر هیکل تنومندش به او لقب افلاطون Plato را دادند. او از یک خانواده اشرافی و سیاسی بزرگ بود و به فیثاغورث هوشیار (۵۷۰ سال پیش از میلاد) علاقه بسیار داشت. از بیست سالگی به مدت هشت سال شاگرد سقراط بود و در دادگاه مرگ سقراط حاضر بود. مکتب فلسفی او با نام آکادمی مشهور است و وی مدرسه علوم خود را به نام آکادمی بنا کرد که اولین دانشگاه جهان است. ارسطو شاگرد همین مکتب میباشد. افلاطون تحت تاثیر سقراط شعر و ادبیات را به نفع منطق و خرد کنار گذاشت و البته به تدریج بزرگترین منتقد شعر و ادبیات شد.
مهمترین کتابی که از افلاطون به جای مانده رسالهٔ جمهور است. این کتاب دارای ۱۰ محاوره است. در تمام آثار گفتگوهای سقراط را با اشخاص گوناگون، بهطور دقیق و با ذکر نام دیده میشود. اثر دیگر افلاطون ضیافت یا مهمانی یا سمپوزیوم است که رسالهای دربارهٔ عشق است. این رساله یک حالت روایی و داستانی دارد که در یکی از مهمانیهای آتن که سقراط نیز حضور دارد اتفاق میافتد.
نظریه مثل افلاطون
نظریه مُثُل Idea یکی از نظریههای معروف افلاطون است. این نظریه، راه حلی کلاسیک برای حل مسئله ماوراءالطبیعه است. مُثُل جمع مثال به معنی فرمها یا شکلها (اشکال) به کار میرود. تمثیل عبارت است از استفاده از مشابهت یک معلوم برای کشف یک مجهول. به عبارت دیگر انسان براساس دانشی که نسبت به یک فرد یا یک پدیده دارد فرد یا پدیده مشابه را شناسایی و تعریف کند. اثبات حکمی در مورد فردی به علت وجود آن در فرد مشابه را تمثیل گویند.
قیاس برای یقین مفید است و استقرا برای ایجاد ظن و تمثیل برای احتمال.
افلاطون دموکراسی را حاکمیت مردم نادان تلقی میکرد و باور داشت که در دموکراسی مردمِ فاقد اعتدال و عدالت و دارای هوس، جمع شده و صاحب نظر میشوند. همچنین او باور داشت که اعدام سقراط حاصل حکومت دموکراسی است؛ انتقاد افلاطون این بوده که شما هنگامی که بیمار هستید؛ عدهای را جمع نمیکنید تا بیماری شما را تشخیص دهند بلکه نزد پزشک میروید؛ بر این اساس چرا باید هنگام حکومت کردن به نظر اکثریت توجه کنیم؟ شهریاران فیلسوف در اندیشهٔ افلاطون کسانی هستند که اگر قرار باشد آرمانشهر او تحقق پذیرد میبایست قدرت را در دست بگیرند.
ارسطو
ارسطو یا ارسطاطالیس (۳۸۵ تا ۳۲۰ پیش از میلاد) شاگرد افلاطون است. او در هیجده سالگی به آکادمی افلاطون رفت و بیست سال در مکتب افلاطون علم آموخت. او آنقدر باهوش بود که افلاطون به او لقب عقل داد. ارسطو را معلم اول نیز میگویند و در فلسفه بسیار تاثیرگذار بود. ارسطو فلسفه را با عنوان «دانش هستی» تعریف میکرد. جالب است بدانید ارسطو چهار سال استاد اسکندر مقدونی بود.
ارسطو از نخستین فیلسوفان تحلیلی و واضع منطق است. او چهار عنصر بنیادی کیهان را آب، آتش، خاک و هوا میدانست و به عنصر پنجمی به نام اثیر اشاره داشت که اجرام آسمانی از آن ساخته شدهاند. یکی از اشتباهات بزرگ تاریخی ارسطو آن است که زمین را مرکز جهان میدانست. ارسطو با انتقاد از فرضیه مثل (Idea) فلسفه خود را آغاز میکند. حقایق قابل ادراک وجود ندارند آنچه وجود دارد مثال نیست بلکه خرد و جزئی است. به زعم ارسطو «علم جزء بر کلیات تعلق نمیگیرد و برای تشخیص امری باید کل آنرا مورد بررسی قرار داد». او شیوه اندیشه قیاسی را جانشین شیوه اندیشه استقرایی کرده است.
رنه دکارت
رنه دِکارْت (۱۹۵۶ تا ۱۶۵۰) در فیلسوف و ریاضی دان فرانسوی در دوران رنسانس است.دکارت بزرگترین فیلسوف اروپایی در طی چند قرن پیش از خود میباشد و فلسفه فکری مبتنی بر تعقل گرایی یا خردگرایی Rationalism را پایه گذاری کرد. مکتب خردگرایی بر این باور است که «به آنچه حواس انسان ارائه میدهند نمیتوان اطمینان کامل داشت، بلکه تنها از راه عقل است که شناخت حقیقی و یقینآور صورت میگیرد.»
شک دکارتی شکی است که بنای فلسفه دکارت بر آن نهاده شده و تأثیرات زیادی در تاریخ و اندیشه غرب ایفا نموده و به ویژه در نوع نگرش فلاسفه و نیز تحول در رنسانس مؤثر بودهاست. راهی که برای این مقصود به نظر دکارت میرسید، این بود که به همه چیز شک کند. او میخواست همه چیز را از اول شروع کند و به همین خاطر لازم میدانست که در همه دانستههای خود (اعم از محسوسات و معقولات و شنیدهها) تجدیدنظر نماید. میاندیشم، پس هستم یا فکر میکنم، پس هستم (Cogito ergo sum) جملهٔ معروف رنه دکارت، فیلسوف فرانسوی، است.
فلسفه تحقیق و پیدایش روش تحقیق علمی
عقل گرایی اساس تکیه بر اصول عقلی و منطقی در اندیشه، رفتار و گفتار استوار است. این مکتب ریشه در اندیشههای فیلسوفان یونان همچون افلاطون دارد و توسط رنه دکارت به شکل امروزی آن مطرح شد. اندیشههای عقل گرایان بسیار پیچیده بوده و درک آن با دشواری هایی همراه است. در مقابل باحث و استدلالهای تجربه گرایان بسیار ساده است و بر «عقل سلیم» و «تجربه حسی» تاکید میشود.
اندیشههای مکتب طبیعتگرایی یا ناتورالیسم (Naturalism) بر تجربه حسی تاکید دارد. م طبیعتگرائیبه این باور فلسفی اشاره دارد که تنها قوانین و نیروهای طبیعت (نه قوانین و نیروهای فرا طبیعی) در جهان فعالند و چیزی فراتر از جهان طبیعی نیست. طبیعتگرایی نخستین بار در آثار فلاسفه پیشا سقراطی از جمله تالس (Θαλης) دیده شده است اما این مکتب را به فرانسیس بیکن و اگوست کنت نسبت دادهاند.
فرانسیس بیکن (۱۵۶۱ تا ۱۶۲۶ ) مکنب تجربهگرایی را بنیاد نهاد و توسط جان لاک، هیوم و راسل ادامه پیدا کرد. بسیاری وی را محور اصلی تحول فکری در قرون وسطی میدانند تا جایی که او را از بانیان انقلاب علمی میشمارند و پایان سلطه کلیسا بر تفکر را به اندیشههای او نسبت میدهند. او را پدر تجربه گرایی مینامند.
اگوست کنت (۱۷۹۸ تا ۱۸۵۷) فیلسوف فرانسوی و بنیانگذار جامعهشناسی (Sociology)، دکترین پوزیتیویسم (Positivism) را ارائه کرده است. مکتب اثبات گرایی و مکتب تجربه گرایی در تعریف ممکن است تفاوتهایی داشته باشند اما مبنای زیربنایی هر دو بر تجربه حسی است. کنت برای علوم انسانی نیز حیثیتی مشابه علوم تجربی قایل شد، به این معنی که در علوم انسانی نیز باید از ابزار پژوهش تجربی استفاده شود.
جمعبندی بحث فلسفه تحقیق
اگر تحقیق به معنای کوشش در راه رسیدن به حقیقت باشد، فلسفه تحقیق یکی از سه روش دستیابی به این حقیقت است. تفاوت فلسفه با دیگر راههای پرداختن به مسائل، رویکرد نقّادانه و معمولاً سازمان یافتهٔ فلسفه و تکیه آن بر استدلال عقلانی و منطقی است. فلسفه را تالس آغاز کرد، سقراط، افلاطون و ارسطو به حد کمال رساندند و در اندیشههای دکارت، اسپینوزا و لایبنیتز به مکتب خردگرایی منتهی شد. بعدها خردگرایی در برابر پارادایم تجربهگرایی و اثباتگرایی به چالش کشیده شد و سرانجام تحقیقات علمی شکل گرفتند.
منبع: حبیبی، آرش؛ جلالنیا، راحله. (۱۴۰۱). پدیدارشناسی. تهران: انتشارات نارون.
نگارنده: پشتیبانی پارسمدیر | روش تحقیق | ۲۳ شهریور ۹۸
ممنون از مطالب مفیدتون که به صورت صریح بیان شده اند.
زنده باشید.