رهیافت ظاهرشونده گلیزر

رهیافت ظاهرشونده (Emergent grounded theory) یکی از رهیافت‌های اصلی در روش گراندد تئوری است که بوسیله بارنی گلیزر به سال ۱۹۹۲ مطرح گردید. گلیزر معتقد است این رویکرد همان رویکرد اصیل نظریه‌پردازی داده‌بنیاد می‌باشد.

گلیزر در انتقاد از روش نظام‌مند اشتراوس و کوربین معتقد بود آنها بیش از حد چارچوبی از پیش معین تاکید دارند. از نظر گلیزر، نظریه باید از داده‌ها ظاهر شود نه اینکه براساس مقوله‌های از پیش معین مدل پارادایمی شکل گیرد. یک نظریه در داده‌ها ریشه دارد و از آنها استخراج می‌شود نه اینکه مجبور باشیم داده‌ها را در یک قالب مشخص شکل دهیم. به‌نظر می‌رسد رهیافت ظاهرشونده گلیزر آزادی عمل بیشتری به پژوهشگر می‌دهد امکان ارائه نظریه‌های متنوع را فراهم می‌سازد.

جهت نظریه و نظریه‌پردازی در مدیریت و علوم اجتماعی می‌توان از روش گراندد تئوری بهره گرفت. خواهیم دید این روش پس از طرح آن به سال ۱۹۶۷ از دیدگاه بنیان‌گذارانش دستخوش تغییر و تحول شد. رهیافت ظاهرشونده گلیزر جهت گراندد تئوری در این مقاله تشریح می‌شود.

اختلاف دیدگاه گلیزر و اشتراوس

گلیزر و اشتراوس در دهه ۱۹۶۰ و به‌طور مشخص با انتشار کتاب Grounded theory در سال ۱۹۶۷ روش گراندد تئوری را پایه‌گذاری کردند. این همکاری در ادامه با مشکلاتی همراه شد و راه این دو پژوهشگر را از هم جدا کرد.

مهم‌ترین محل اختلاف دیدگاه گلیزر و اشتراوس عبارتند از:

  • میزان حساسیت نظری پژوهشگر به مفاهیم مستتر در داده‌های خام
  • چگونگی بهره‌گیری از پیشینه پژوهش با کمترین اثرگذاری بر استدلال استقرایی
  • چگونگی اجرای فرایند کدگذاری باز، محوری و انتخابی
  • نمونه‌گیری نظری و چگونگی اجرای آن در عمل
  • نقش و تاثیر یادداشت‌های پژوهشگر در تدوین نظریه
  • معیارهای ارزیابی کیفیت نظریه

گلیزر معتقد بود که رویکرد اشتراوس و کوربین به گراندد تئوری، پایه‌های اصلی این نظریه را نادیده گرفته است و راه را بر خلاقیت و نوآوری بسته است. مهم‌ترین مولفه‌هایی که از دیدگاه اشتراوس و کوربین مغفول ماند عبارتند از:

  • شیوه درست در بکارگیری استقرا
  • بررسی نظام‌مند حل مساله
  • کلی‌نگری در تحلیل داده‌ها
  • تحلیل موشکافانه و عمیق
  • چگونگی شناخت مقوله‌ها و پیوند آنها

از دیدگاه گلیزر آنها در رویکرد ساختارمند خود، از اصالت و شیوه اصیل نظریه‌پردازی داده‌بنیاد دور شدند. البته مطالعه آثار دیگر گلیزر و انتقادات او نشان می‌دهد گاهی این انتقادها با احساسات او گره خورده و زیاده‌روی کرده بود.

رهیافت ظاهرشونده گلیزر در پاسخ به اشتراوس

اشتراوس و کوربین در سال ۱۹۹۰ کتابی با عنوان «اصول روش پژوهش کیفی» منتشر و به گلیزر تقدیم کردند. این کتاب نخستین محل بازتاب اختلاف نظرهای اشتراوس و گلیزر بود. در پاسخ گلیزر به سال ۱۹۹۲ کتابی با عنوان «مبانی تحلیل گراندد تئوری» به نگارش درآورد. او در این کتاب به‌وضوح بر رویکرد «ظاهرشونده» تاکید کرد و از آن به عنوان روش اصلی نظریه‌پردازی داده‌بنیاد یاد نمود.

شاید گلیزر انتظار داشت تا اشتراوس دوباره با او همفکر و هم‌راستا شود اما خشم املشی او دوباره سر آمد. این بار اشتراوس و کوربین به سال ۱۹۹۷ با کتاب «گراندد تئوری در عمل» رهیافت ساختارمند را معرفی کردند. به زعم گلیزر آنها نه‌تنها گراندد تئوری را منحرف کردند بلکه مالکیت فکری او را نیز زیر سوال بردند.

بارنی گلیزر

بارنی گلیزر

پس از آن گلیزر بارها به انتقاد از اشتراوس پرداخت و او را به شناخت نادرست از گرانددتئوری محکوم کرد و این انتقادات تا زمان درگذشت اشتراوس به سال ۱۹۹۶ ادامه یافت. البته اشتراوس هرگز پاسخ تند و عمومی به گلیزر نداد و کوشش کرد با نامه‌هایی به گلیزر پاسخ دهد. هرچند هیچ یک از آنها نتوانستند همدیگر را قانع کنند. گلیزر نیز به سال ۲۰۲۲ دیده از جهان فرو شست.

گام‌های رهیافت ظاهرشونده گلیزر

رهیافت ظاهرشونده گلیزر مستلزم طی گام‌های زیر است:

  • ورود به زمینه پژوهشی
  • نمونه‌برداری نظری
  • کدگذاری باز (واقعی)
  • یادنوشت نگاری
  • کدگذاری نظری
  • کدگذاری انتخابی
  • بررسی پیشینه پژوهش
  • دستیابی به کفایت نظری
  • نگارش و متراکم‌سازی نظری

نخستین اقدام «ورود به زمینه پژوهشی» است که باید به موقعیت درک پدیده هدایت شود. برای ورود به زمینه پژوهشی، پیرو سنت نظریه‌پردازی داده‌بنیاد، مساله باید از گزارش‌ها و نقل قول‌های مشارکت‌کنندگان حاصل شود. پرسش نخستین باید بسیار کلی باشد و مشتمل بر ساخت‌ها یا نظریه‌های پیش‌بینی نباشد. گام بعد نمونه‌برداری نظری است که بحثی طولانی است و در آموزشی مجزا در سایت پارس‌مدیر به آن پرداخته شده است.

شاخص‌های یک نظریه خوب

یک نظریه خوب براساس رهیافت ظاهرشونده گلیزر باید دارای ویژگی‌های زیر باشد:

  • سازگار (Fit)
  • مرتبط (Relevance)
  • کاربردی (Workability)
  • اصلاح‌پذیر (Modifiability)

سازگاری ناشی از این امر است که مفاهیم چه میزان با پیشایندهایی که بر آنها دلالت دارند، سازگار هستند. این مساله نیازمند بررسی فراگیر و جماع پیشایندهای مساله است. مرتبط بودن به نگرانی و دغدغه ذهنی مشارکت‌کنندگان پژوهش اشاره دارد. یعنی هدف نباید تنها تدوین یک گزارش پژوهشی دانشگاهی باشد. همچنین نظریه باید در عمل قابل استفاده و کاربردی باشد. در نهایت باید بتوان نظریه حاصل را در صورت لزوم تغییر داد و بهبود بخشید.

یک نظریه داده‌بنیاد هرگز صادق یا کاذب نیست. این نظریه تنها برای سازگاری بیشتر برای یک حل یک مساله واقعی و امکان بهبود آن در آینده ارائه می‌شود. گلیزر معتقد است زمانی که پژوهشگران خود بتوانند  نظریه بفهمند و بکار گیرند، آن موقع نظریه‌های ما راه خودشان را پیدا کرده‌اند.

خلاصه و جمع‌بندی

به‌نظر می‌رسد تمرکز رهیافت ظاهرشونده گلیزر بر تشریح دقیق و نظام‌مند مقوله‌ها و پیرو آن پدیده مورد مطالعه است. تمرکز باید بر مرتبط کردن مقوله‌ها و زاییده شدن نظریه باشد و نه صرفاً تشریح مقوله‌ها. اگر هدف پژوهش توصیفی باشد دیگر گراندد تئورری روش مناسبی برای پژوهش نخواهد بود. هدف این روش تولید مفاهیمی است که کنش‌های افراد را بدون در نظر گرفتن زمان و مکان تشریح می‌کند.

پیروان رهیافت اشتراوس و کوربین، نظریه خود را در قالب یک مدل پارادایمی ارائه می‌کنند. این در حالی است که نظریه داده‌بنیاد ادر انتزاعی‌ترین سطح مفهومی، هستی پیدا می‌کند. ارائه الگوی بصری پایین‌ترین حد انتزاع است و نباید نظریه‌پردازی با این رویکرد آغاز گردد. به همین دلیل است که پژوهشگر در رهیافت گلیزری در پایان پژوهش خود، نظریه را براساس روابط میان مقوله‌ها بدون یک نمودار تصویری ثابت به بحث می‌نشیند.

دانلود مقاله رهیافت پدیدارشونده گلیزر

فهرست منابع

Charmaz, K. (2008). Grounded theory as an emergent method. Handbook of emergent methods, 155, 172.

Glaser, B. G. (1992). Basics of grounded theory analysis: Emergence vs. forcing. Mill Valley, CA: Sociology Press.

Strauss, A., & Corbin, J. (1990). Basics of qualitative research: Grounded theory procedures and techniques. Newbury Park, CA: Sage.

Strauss, A., & Corbin, J. M. (1997). Grounded theory in practice. Sage.