اقتصاد جنسیت

اقتصاد جنسیت (Gender Economics) شاخه‌ای از اقتصاد مدیریت است که به بررسی نابرابری‌های اقتصادی میان زنان و مردان در سازمان و جامعه می‌پردازد. این مفهوم هم در تئوری‌های مدیریت و هم مدیریت زنان اهمیت بسیار زیادی دارد.

اقتصاد جنسیت، به‌عنوان یکی از شاخه‌های نوظهور و بین‌رشته‌ای اقتصاد، می‌کوشد تا با نگاهی تحلیلی، ساختارهای اقتصادی را از منظر تفاوت‌ها و تبعیض‌های جنسیتی بازخوانی کند. این حوزه، به جای نگاه صرفاً عددی و عقلانی رایج در اقتصاد کلاسیک، بر ابعاد اجتماعی، فرهنگی و نهادی روابط اقتصادی میان زنان و مردان تأکید دارد.

در این رویکرد اقتصادی، نقش‌های جنسیتی در بازار کار، و تأثیر سیاست‌ها بر فرصت‌های اقتصادی بر پایه جنسیت بررسی می‌شود. نابرابری بین زنان و مردان که در فمینیسم به اوج خود رسید در این رویکرد جدید با نگاهی اقتصادی بررسی می‌شود. نظر به اهمیت موضوع در این نوشتار، اقتصاد جنسیت مفهوم‌سازی و تعریف خواهد شد.

مبانی نظری، تعاریف و تاریخچه اقتصاد جنسیت

واژه «اقتصاد جنسیت» از دهه ۱۹۷۰ میلادی وارد ادبیات علمی شد، همزمان با موج دوم فمینیسم که بر نابرابری‌های ساختاری در دستمزد، فرصت‌های شغلی و مالکیت تأکید داشت. از نظر مفهومی:

جنسیت (Gender) به نقش‌ها، انتظارات و هنجارهای اجتماعی اطلاق می‌شود که به مرد یا زن بودن نسبت داده می‌شود. اقتصاد جنسیت بررسی می‌کند که این نقش‌های جنسیتی چگونه بر تصمیمات اقتصادی، بازار کار، تولید خانگی، دسترسی به منابع و سیاست‌های رفاه تأثیر می‌گذارند.

نظریه‌پردازانی همچون آمارتیاسن، نانسی فولبر و داین الستر از جمله چهره‌های تأثیرگذار در این حوزه بوده‌اند. آنان با انتقاد از اقتصاد نئوکلاسیک، خواستار توجه به کار بدون مزد، نابرابری جنسیتی و نقش فرهنگ در تحلیل‌های اقتصادی شدند.

عوامل و ابعاد اقتصاد جنسیت

در بسیاری از کشورها، شکاف دستمزدی، اشتغال ناقص، خشونت اقتصادی علیه زنان و نابرابری در مالکیت، از چالش‌های مهمی است که بدون تحلیل جنسیتی اقتصاد، پنهان می‌مانند یا تشدید می‌شوند. اقتصاد جنسیت را می‌توان در چهار بُعد عمده تحلیل کرد:

بازار کار جنسیتی: نابرابری در دستمزد، اشتغال، فرصت‌های مدیریتی و تفکیک شغلی.

اقتصاد مراقبت و کار خانگی: ارزش‌گذاری کار بدون مزد (به‌ویژه زنان)، مراقبت از کودکان، سالمندان و وظایف خانگی.

دسترسی به منابع و دارایی‌ها: مالکیت زمین، حساب بانکی، و سرمایه‌های مولد.

سیاست‌گذاری جنسیتی: تأثیر قوانین، مالیات‌ها، بیمه، یارانه و سیاست‌های عمومی بر اقشار مختلف با نگاه جنسیتی.

بررسی اقتصاد از منظر جنسیت، نه تنها گامی در جهت عدالت اجتماعی و کاهش تبعیض‌هاست، بلکه نقش مهمی در افزایش بهره‌وری، توسعه انسانی و بهینه‌سازی سیاست‌گذاری عمومی دارد. مطالعات نشان می‌دهند که برابری جنسیتی در بازار کار، به افزایش رشد اقتصادی و تاب‌آوری نهادهای اجتماعی می‌انجامد.

اقتصاد جنسیت در سازمان و مدیریت

در بستر سازمانی، جنسیت تنها یک ویژگی بیولوژیکی نیست، بلکه ساختاری نهادی است که بر سیاست‌گذاری، رفتار کارکنان و توزیع منابع اثر می‌گذارد. «اقتصاد جنسیت» در مدیریت به بررسی نابرابری‌های نهادی، تبعیض‌های پنهان و اثرات نقش‌های اجتماعی جنسیتی در فضای کار می‌پردازد. در ادامه، مهم‌ترین ابعاد این موضوع مرور می‌شود:

نابرابری ساختاری: زنان با وجود شایستگی‌های علمی، کمتر به رده‌های مدیریتی بالا راه می‌یابند (سقف شیشه‌ای).

اقتصاد مراقبت: کار خانگی و مراقبتی زنان، اگرچه بی‌مزد است، اما اثر مستقیمی بر بهره‌وری نیروی کار دارد.

شکاف دستمزد: زنان در شرایط یکسان شغلی، معمولاً درآمد کمتری از مردان دریافت می‌کنند.

سیاست‌گذاری منابع انسانی: طراحی فرآیندهای جذب، ارتقاء، مرخصی و تعادل کار/زندگی باید با رویکرد جنسیتی بازنگری شود.

سخن پایانی

اقتصاد جنسیت پلی است میان علم اقتصاد و عدالت اجتماعی. این شاخه تلاش دارد نشان دهد که تصمیمات اقتصادی نمی‌توانند بدون در نظر گرفتن تفاوت‌های جنسیتی منصفانه و کارآمد باشند. در جهانی که به‌سوی برابری و توسعه پایدار پیش می‌رود، اقتصاد جنسیت ابزاری قدرتمند برای تحلیل و اصلاح نابرابری‌های پنهان است. در ایران نیز نیازمند توجه به این حوزه هستیم؛ جایی که زنان با وجود پیشرفت‌های علمی، همچنان در بازار کار و ساختارهای مالکیت با چالش‌های اساسی مواجه‌اند. بهره‌گیری از دیدگاه‌های اقتصاد جنسیت، می‌تواند راهی برای سیاست‌گذاری هوشمندانه‌تر، اخلاقی‌تر و انسانی‌تر در عرصه مدیریت و اقتصاد باشد.

منبع: ناهد، نوشین. اقتصاد و مدیریت. تهران: پارس‌مدیر.