
پدیدارشناسی موستاکاس
پدیدارشناسی موستاکاس (Moustakas) روشی نظاممند برای اجرای پژوهشهای پدیدارشناختی براساس ترکیبی از رویکردهای هوسرل و پدیدارشناسی کلایزی است.
با عضویت در سایت قفل دانلود همه محصولات همزمان و برای همیشه برداشته می شود.
پس از پرداخت روی نهایی شدن ثبت نام کلیک کنید.
پدیدارشناسی موستاکاس (Moustakas) روشی نظاممند برای اجرای پژوهشهای پدیدارشناختی براساس ترکیبی از رویکردهای هوسرل و پدیدارشناسی کلایزی است.
پدیدارشناسی هوسرل یا رویکرد پدیدارشناختی متعالی شامل سه گام اپوخه (تعلیق)، ایدهزایی (ایدیسیون) و آگاهی (عینیت یافتن) است.
هرمنوتیک Hermeneutics یا زَندشناسی نظریه و روش تفسیر و تاویل متنون بویژه متون دینی و ادبی است. این روش یکی از نخستین روشهای شناخت است.
پدیدارشناسی کلایزی یک روششناسی شامل هفت گام است که برای بررسی پدیده مورد مطالعه براساس تجربه زیسته افراد استفاده میشود.
در این مقاله به مقایسه روشهای کیفی مختلف مانند روش تحلیل مضمون، تحلیل محتوا، تحلیل گفتمان، گراندد تئوری یا نظریه دادهبنیاد و پدیدارشناسی پرداخته شده است.
روش تفهمی وبر یا فهم همدلانه به معنای نوعی احساس یگانگی عاطفی با کنشگری است که درصدد فهم آن هستیم. دیدگاه ماکس وبر بر این شیوه استوار است.
اپوخه (Epoché) یک واژه باستانی لاتین به معنای تعلیق قضاوت یا اجتناب از پیشداوری است که توسط هوسرل به عنوان گام نخست روش پدیدارشناسی مطرح گردید.
افقیسازی آغاز تحلیل دادههای پژوهش در تحقیق پدیدارشناسی است و در این مرحله باید توضیحات کلامی هر شرکتکننده در ارتباط با پرسشهای پژوهش تحلیل شوند.
در این نوشتار به تشریح روش سنجش روایی و پایایی در تحقیق پدیدارشناسی تشریح شده است. پدیدارشناسی یک روش تحقیق کیفی مبتنی بر پارادایم تفسیری است.
پارادایم تفسیری Interpretive Paradigm از دیدگاه بوریل و مورگان استفاده از رویکردهای ذهنی علم برای نظم دهی به پدیدههای سازمانی است.