اپوخه (تعلیق)

اپوخه (Epoché) یک واژه باستانی لاتین به معنای تعلیق قضاوت یا اجتناب از پیش‌داوری است که توسط هوسرل به عنوان گام نخست روش پدیدارشناسی مطرح گردید. نخستین گام از گام‌های پدیدارشناسی هوسرل به اپوخه اشاره دارد.

مهم‌ترین موضوع روش پدیدارشناسی هوسرل، مفهوم اپوخه است. راهبرد پژوهش پدیدارشناسی کمتر بر تعبیر و تفسیر از سوی پژوهشگر متکی است و بیشتر بر توصیفاتی از تجارب مشارکت کنندگان استوار است. اپوخه مفهومی اساسی است که هوسرل بر آن متمرکز است و در آن پژوهشگر تجارب پیشین خود را تا جایی که ممکن است (اگرچه به صورت موقت) به کناری می‌نهد و این کار را برای خلق فضایی تازده در مورد پدیده مورد بررسی، انجام می‌هد. بنابراین ضروری است تا پژوهشگر جایگاه خونیش را در پژوهش شرح دهد. به این ترتیب به هدف متعالی بودن دست یازیده می‌شود یعنی اینکه چیزی را از نو و ابتدا درک کنیم بطوریکه انگار برای اولین بار ادراک‌شده است.

مفهوم اپوخه در پدیدارشناسی

فلسفه هوسرل با همه پیچیدگی‌ها و جهت‌گیری‌های خاص خود، متاثر از آموزه‌های دکارت است بطوریکه روح کلی اندیشه‌های او را باید دکارتی دانست. مفهوم اپوخه نیز با بحث شک دکارتی نزدیک است و در فلسفه تحقیق تشریح شده است.

اپوخه (تعلیق) و شک دکارتی

از مفهوم اپوخه هوسرل تا شک دکارتی

براکت کردن یا تعلیق پیش فرض‌ها در پژوهش

با توجه به اینکه پژوهشگر باید متناسب با پژوهش خویش به طراحی شیوه اپوخه نیز بپردازد و هیچگونه استاندارد قطعی در این خصوص وجود ندارد. شیوه اپوخه را می‌توان بطور کلی در سه فاز مشخص و مجزا دانستو در هر مرحله، عناصر یا محورهای اصلی که از اجزای مختلف نشکیل شده‌اند، وجود دارند. جهت‌گیری نظری پژوهشگر، پرسش‌ها، تمرکز و تاکیدات اصلی و ترکیب عناصر را تعیین و در نهایت نوع اپوخه را مشخص می‌نماید. سه فاز اپوخه عبارتند از:

  • فرمول‌بندی انتزاعی
  • پژوهش در عمل
  • انسجام مجدد

البته لازم به تذکر است که این سه فاز الزامی نیستند و توسط هوسرل بیان نشده است بلکه این مراحل پیشنهادی توسط الوانی و همکارانش پیشنهاد شده است.

در عمل پژوهشگر برای اجرا از چندین رویکرد و تکنیک می‌تواند استفاده نماید. پژوهشگر ابتدا می‌تواند از فنون مراقبه برای رهایی از تجربیات و درک پیشین خود در مورد پدیده موردنظر استفاده نماید. دوم اینکه پژوهشگر از یک دستگاه ضبط صوت دیجیتال استفاده نماید تا در زمان ممکن از افکارش در مورد مصاحبه یادداشت تهیه کند. سوم اینکه پس از مصاحبه ها، پژوهشگر تلاش نماید تا در مورد تجربه مصاحبه یادداشت بردارد.

کاربرد عملیاتی اپوخه

عمده‌ترین گام‌های عملی تحقق اپوخه در بخش‌هایی مانند گردآوری و تحلیل داده‌ها و اعتبار طرح تحقیق باید شناسایی شود. پژوهشگر باید اقدامات عملی و کاربردی برای اپوخه ابداع نماید و یا براساس تجارب پژوهش‌های پیشین عمل نماید. بطور خلاصه با توجه به اجرای تعلیق در سراسر پژوهش، مهمترین اقدامات عملی برای انجام اپوخه در فرایند گردآوری و تحلیل داده‌های پژوهش به صورت زیر پیشنهاد می‌شود:

پیش از تحلیل داده‌ها از مشارکت‌کنندگان خواسته شود تا توصیف مکتوب خویش را با دقت مطالعه و هرگونه مغایرت را تصحیح نمایند. آنگونه که در مورد آنچه شرح داده شده و آنچه نگارش‌شده و آماده تحلیل می‌باشد، توافق حاصل گردد.

هنگامی که مضمون‌ها از درون متن مکتوب، تولید شدند اعضای مشارکت‌کننده در پژوهش که در اینجا در حکم همکاران پژوهشگر می‌باشند در جلسات بازبینی، مضمون‌های خلق‌شده را با بحث و تبادل‌نظر، بررسی، اصلاح و تایید کنند. بدین ترتیب برای تایید صحت توصیف تجربه ایشان به آنان فرصت دیگری داده شود.

جمع‌بندی بحث

هدف اصلی نوشتار حاضر تاملی بر مفهوم اپوخه، چیستی و شیوه بکارگیری آن در پژوهش‌های کیفی بود. توجه به مفهوم اپوخه کردن و طراحی سازو کاری در این خصوص به عنوان عنصر اساسی اعتبار یا روایی پژوهش پدیدارشناسی مطرح می‌باشد. اپوخه با فرایند افقی‌سازی در تحقیقات پدیدارشناسی شروع می‌شود.

تعریف این واژه در مطالعات علمی و پژوهش‌های کیفی، از لحاظ شیوه‌های کاربرد و نیز نحوه عملیاتی کردن دستخوش ابهاماتی است و در اغلب موارد به صورت سطحی بکار می‌رود. اپوخه یا براکت کردن (تعلیق پیش‌فرض‌های گذشته پژوهشگر) یک مفهوم علمی در حوزه پدیدارشناسی است. اپوخه بدان معنا است که پژوهشگر تمامی قضاوت‌ها و فهم رایج یا پیشین خود در باب پدیده مورد مطالعه را تعلیق نماید. بنابراین پژوهشگر تلاش خواد کرد تا موارد فوق را تعلیق و با پدیده مورد مطالعه به گونه‌ای برخورد نماید که گویی برای نخستین بار با آن مواجه گردیده است. واسطه این آشنایی نیز تجارب مشارکت‌کنندگان در پژوهش است.

منبع: حبیبی، آرش؛ جلال‌نیا راحله. (۱۴۰۱). کتاب پدیدارشناسی. تهران: انتشارات نارون.