پدیدارشناسی موستاکاس
پدیدارشناسی موستاکاس (Moustakas) روشی نظاممند برای اجرای پژوهشهای پدیدارشناختی براساس ترکیبی از رویکردهای هوسرل و پدیدارشناسی کلایزی است. این رویکرد اخیراً موردتوجه پژوهشگران داخلی قرار گرفته است.
اصول زیربنایی روش پدیدارشناسی توسط هوسرل معرفی گردید و گامهای سهگانه آن تشریح شد. از رویکرد پدیدارشناسی هوسرل با عنوان «پدیدارشناسی متعالی» یاد میشود. هایدگر نیز با توسعه این مفهوم «پدیدارشناسی وجودی» را مطرح کرد. پس از آن پژوهشگران زیادی کوشش کردند تا روششناسی پدیدارشناسی را ارائه نمایند. برای نمونه ونمانن براساس رویکرد پدیدارشناختی هایدگر یک روش پژوهش نظاممند معرفی کرد. پاول کلایزی دیگر پژوهشگری است که یک روششناسی دقیق برای پدیدارشناسی ارائه نمود. موستاکاس با بررسی روششناسیهای گوناگون در نهایت روششناسی خود را براساس اصول هوسرل و با تاکید بر روش کلایزی ارائه کرد.
روش پدیدارشناسی موستاکاس
موستاکاس معتقد است پدیدارشناسی یک استراتژی پژوهش است. او روشهای گوناگون پیرامون پدیدارشناسی را بررسی کرد و در نهایت روش کولایزی را به عنوان یک روش کاربردی معرفی نمود. موستاکاس با توسعه روش کولایزی، یک الگوی نظاممند را ارائه کرد که توسط کرسول نیز مورد تائید قرار گرفت. در فرایند مطالعه پدیدارشناسی، پژوهشگر پس از انتخاب پدیده باید به گردآوری دادهها از اشخاصی که پیرامون آن تجربه دارند بپردازد. به این ترتیب به گسترش و یکپارچهسازی جوهره و ماهیت پدیده پرداخته میشود.
این توصیف شامل دو پرسش است:
- چه چیزی تجربه شده
- چگونه تجربه شده
استراتژی پژوهش موستاکاس کمتر بر تعبیر و تفسیر از سوی پژوهشگر اتکا دارد و بیشتر برتوصیف تجربه مشارکتکنندگان و پاسخدهندگان استوار است. همچنین موستاکاس میکوشد به مفهوم اساسی پدیدارشناسی هوسرل یعنی اپوخه پایبند بماند. براین اساس پژوهشگر باید تجربههای پیشین خود را تا جایی که میتواند به کنار گذارد. این برای فراهمسازی زمینهای تازه پیرامون پدیده مورد مطالعه بایسته است.
چنین رویکردی با رویکرد پدیدارشناسی متعالی هوسرل بسیار نزدیک است. تعالی در این بستر به مفهوم این است که چیزی را از نو درک کنیم. تو وگویی پژوهشگر برای نخستین بار است که به درک از این مفهوم دست مییازد.
نباید نادیده انگاشت که چنین رویکردی بسیار ایدهآلگرایانه است. در بسیاری موارد دستیابی به این قرائت از تعالی اگر غیرممکن نباشد دستکم بسیار دشوار است. به دیگر سخن شاید نتوان به تعالی در شناخت را به صورت کامل دست یازید اما باید کوشش کرد که تا میزانی که میسر است در این مسیر تعالی گام برداشت. در مجموع زمانی که مشارکتکننده در حال توصیف تجربههای زیسته خویش پیرامون پدیده مورد بررسی است، پژوهشگر باید دانستهها و پیشداوریهای خود را به حالت تعلیق درآورد.
گامهای پدیدارشناسی موستاکاس
موستاکاس (۱۹۹۴) با الهام از روش کولایزی (۱۹۶۹؛ ۱۹۷۸) و با پایبندی به مفهوم اپوخه هوسرل رویکرد تازهای برای پدیدار شناسی مطرح نمود. براساس این رویکرد گامهای پدیدارشناختی عبارتند از:
- تعیین پدیده مورد مطالعه
- اپوخه (تعلیق تجربههای پژوهشگر)
- شناسایی مشارکتکنندگان
- مصاحبه ژرف
- تحلیل دادهها و شنیدهها
- یکپارچهسازی
در گام تحلیل، پژوهشگر به تحلیل دادهها و کمینهسازی اطلاعات در قالب گزارهها و عبارات مهم میپردازد. باید گزارههای مترادف و هم معنا یکی شوند و گزارههای تکراری حذف شوند. پس از این گام، پژوهشگر باید به گسترش توصیفی و ساختاری متن بپردازد. گسترش توصیفی متن براساس تجربههای مشارکتکنندگان صورت میگیرد. ساختار نیز بر چگونگی تجربه افراد براساس شرایط، زمینهها و اقتضائات اشاره دارد. در پایان باید به یکپارچهسازی و ترکیب کدگذاریهای انجام شده پرداخت. به این ترتیب میتوان به یک جوهره فراگیر از تجربه زیسته دست یافت.
خلاصه و جمعبندی
پدیدارشناسی موستاکاس یک روش نظاممند است که اجرای مطالعات پدیدارشناسانه را براساس طی گامهایی مشخص، میسر میسازد. موستاکاس کوشید روششناسیهای گوناگون برای اجرای پدیدارشناختی را بررسی و نقد کند. در این مسیر او روش کلایزی را بهتر از دیگر روشهای موجود تشخیص داد و سپس با گسترش آن، روش جدیدی را ارائه نمود. ارزش اصلی مطالعات موستاکاس آن است که گامهای روشنی را برای بررسی و توصیف تجربه زیسته فراهم میسازد.
منبع
منبع: حبیبی، آرش؛ جلالنیا راحله. (۱۴۰۱). کتاب پدیدارشناسی. تهران: انتشارات نارون.
Colaizzi, P. F. (1978). Psychological research as the phenomenologist views it.
Creswell, J. W., & Poth, C. N. (2016). Qualitative inquiry and research design: Choosing among five approaches. Sage publications.
Moustakas, C. (1994). Phenomenological research methods. Sage publications.
روش تحقیق | ۲۲ دی ۰۱