روش تفهمی وبر

روش تفهمی وبر رویکردی مبتنی بر فهم همدلانه است که به شناخت اعمال از دیدگاه فاعل می‌پردازد. شاید کلید دستیابی به اپوخه در تحقیق پدیدارشناسی فهم همدلانه‌ای باشد که ماکس وبر ارائه کرده است.

روش فکری ماکس وبر به عنوان یکی از بزرگترین جامعه‌شناسان تاریخ جایگاه ویژه‌ای در فهم روش تحقیق مدیریت و علوم و اجتماعی دارد. بویژه روش تفهمی که مبتنی بر فهم همدلانه است در تحلیل محتوا و تحقیقات کیفی اهمیت بسیاری دارد. علم و روش‌های علمی برای ماکس وبر فوق العاده مهم و ارزشمند هستند به گونه‌ای که نیمی از افکار او را شامل می‌شوند. از این بابت ماکس وبر درباره علم و یافته‌های علمی و همچنین روش‌های علمی بسیار سخت گیر است.

ماکس وبر وظیفه یک استاد دانشگاه را با یک فعال سیاسی بسیار متفاوت می‌داند و به استاد حق اظهارنظر شخصی را نمی دهد: «استادان نیز مانند هر کس دیگر برای نشر افکار و آرمان‌های خود راه‌های دیگری هم دارند،… اما استاد نباید، در مقام استادی، خواهان به دست گرفتن رهبری و برافراشتن پرچمی باشد که متعلق به دولتمردان و مصلحین است.» در این مقاله روش تفهمی وبر تشریح شده است.

شناخت (تفهّم)

شناخت یا تفهٌم (Verstehen) یک مفهوم کلیدی در تفسیرگرایی است که واژه‌ای آلمانی است. تفهم بر این اصل دلالت دارد که تحلیل عمل اجتماعی از دیدگاه بازیگر کاملاً ضروری است. از ارکان مکتب تفسیری آن است که باید میان «تبیین» و «تفهم» تمایز قائل شد. تبیین یعنی معین کردن فرایندهای علی یک حادثه که می‌توان آن‌ها را به‌صورت عینی و محسوس توصیف کرد؛ ولی تفهم یعنی کشف معنای فعل یا حادثه‌ای ویژه. بنابراین در رویکرد تفسیری، اعمال انسان را باید تفهم کرد نه تبیین. بنابراین هدف علوم طبیعی تبیین و هدف علوم انسانی تفسیر یا همان تفهم است.

این مفهوم توسط ویلهلم دیلتای  برای مطالعه بشریت معرفی گردید. دیلتای مورخ، جامعه‌شناس و فیلسوف آلمانی و از جمله پایه‌گذاران علوم انسانی است. او بر رویکردی مشارکتی برای بینشی یکپارچه پیرامون دیدگاه‌ها، باورها و نگرش‌ها تاکید داشت. درک یا شناخت، نخستین چشم‌اندازی است که مشارکت‌کنندگان درباره تجربه شخصی خود و همچنین تاریخ، فرهنگ و جامعه دارند.

ماکس وبر نیز در اندیشه تفهمی خود این مفهوم را برای مطالعه علوم اجتماعی گسترش داد. در این رویکرد افراد به زبان خودشان و از دیدگاه خودشان به مطالعه تفسیری گروه‌ها می‌پردازند. اگرچه از منظر تفسیرگرایی همیشه امکان مشاهده دنیا از چشم مشارکت‌کنندگان وجود ندارد اما «شناخت» به عنوان روشی برای درک یکپارچه مفاهیم و پدیده‌ها میسر است.

روش‌شناس ماکس وبر

وبر دوباره سخت گیرانه می‌نویسد: «تنها چیزی که روش شناسی، حق بیان آن را داعیه خود می‌داند این است که روشن کند دسته‌ای از مسائل از نظر منطقی متفاوت از دسته‌ای دیگر هستند و اگر این دو دسته در هر بحثی با هم مخلوط شوند، هر ۲طرف بحث دچار کژ فهمی متقابل خواهند شد. سخن دیگر روش شناسی این است که بررسی دسته‌ای از این مسائل (مسائل تجربی)، با وسایلی که علوم تجربی در اختیار دارد معنادار است. امابه کار بردن همین رویه درباره دسته دیگر (مسائل ارزشی) کاملاً غیرممکن است.

وبر هیچ گاه به قطعیت علمی اعتقاد نداشت: «عصری که میوه درخت معرفت را چشیده باشد محکوم است بداند که نمی تواند براساس نتایج تحلیل جهان، حتی کامل ترین تحلیل جهان، معنای جهان را دریابد، بلکه خود باید این معنا را بیافریند. و نیز باید بداند که حاصل دانش تجربی روزافزون ما هرگز نمی تواند دیدگاه‌های کلی به زندگی و جهان باشد و هم این که، والاترین آرمان‌ها – که نیرومندترین قوه محرکه ما هستند- فقط در مصاف با آرمان هایی دیگر شکل می‌گیرند که برای دیگران همانقدر مقدس اند که آرمان‌های ما برای ما.»

روش تفهمی وبر یا فهم همدلانه

واحد تحلیل ماکس وبر فرد است. دلیلش نیز بر این پایه استوار شده است که فقط فرد است که قادر به انجام کنش «معنادار» اجتماعی است. «به لحاظ جامعه شناختی، چیزی به عنوان شخصیتی جمعی که عمل می‌کند» وجود ندارد. وقتی در متنی جامعه شناختی به دولت،ملت، سازمان صنفی، خانواده یا یگان ارتشی، یا به جمع هایی مشابه اشاره می‌شود، منظور از آن صرفاً نوع خاصی از شکل‌گیری کنش‌های اجتماعی واقعی یا ممکن اشخاص منفرد است.»

تحلیل ریمون آرون از جامعه شناسی تفهمی ماکس وبر یکی از تحلیل‌های ناب و اصیل است که تا به امروز بهتر از آن نوشته نشده است. وی در کتاب جامع خود می‌نویسد: «از آنجا که جامعه شناسی علم تفهمی کنش اجتماعی است، تفهم مستلزم درک معنایی است که فاعل کنش برای رفتار خویش می‌پذیرد. پارتو منطق کنش‌ها را با استناد به شناخت‌های ناظر کنش می‌سنجید، در حالی که هدف و منظور وبر عبارت است از تفهم معناداری که هر فاعل رفتار به رفتار خاص خویش می‌دهد.

نگاه وبر به جامعه شناسی تفهمی نگاهی است که رفتار عقلایی را با رفتار غیرعقلایی می‌سنجد. بدین معنی که با مطالعه رفتار غیرعقلایی است که انحراف از رفتار عقلایی شناخته می‌شود: «برای یک تحلیل علمی نوع شناختی، مناسب تر است که هر رفتار غیرعقلایی را به عنوان انحرافی از کنش عقلایی خالص در نظر بگیریم. ابتدا تعیین کنیم که در صورت عدم تأثیرگذاری عوامل غیرعقلایی، کنش افراد چگونه می‌بود. با مطرح کردن عناصر غیرعقلایی، می‌توان انحراف از روند فرض شده را بررسی نمود.»

تشریح روش تفهمی وبر

ژولین فروند معتقد است که وقتی وبر عنوان جامعه شناسی تفهمی را به کار می‌برد، به هیچ وجه قصدش این نیست که برای تفهم، نسبت به تبیین، شرف بیشتری قائل شود، یا دیگر گرایش‌های جامعه شناسی را تخطئه کند، بلکه می‌خواهد منحصراً ناکافی بودنشان را که گاهی تعمدی است، برنموده و تنگی برخی از دیدگاه‌ها را نشان دهد. جامعه شناسی تفهمی در معنایی که چشم‌اندازهای نوینی به روی جامعه شناسی سنتی می‌گشاید تفهمی است.

از آنجا که وظیفه علم اجتماعی راه یافتن به فهم‌های ذهنی فرد برای رسیدن به انگیزه‌های کنش اجتماعی است، این عمل باید با آنچه علوم طبیعی به عهده دارد کاملاً متفاوت باشد. یکی از علت‌های مهم این تفاوت، درک رفتار فردی است. برای شناخت اشیاء که ساکن و بی جان هستند، یا حتی سلول‌ها که موجودات زنده هستند و سیارات که در حال حرکت، و به طور خلاصه هر چه غیرفرد انسانی است، مشاهده منتج به قانونی عام می‌شود. اما برای فهم و تحلیل رفتار فرد انسانی و حتی انجام آن احتیاج به انگیزه وجود دارد. اگر برای فردی انگیزه فهم رفتار دیگری و پاسخ متقابل به آن رفتار ایجاد نشود، هیچ تحلیل و فهمی امکانپذیر نمی باشد.

یکی از وظایف مهم جامعه شناسی ماکس وبر شناخت این انگیزه‌ها است. انگیزه‌ها ابتدا در ذهن فرد معنا و هویت می‌یابد و سپس خود را با رفتاری به ظهور می‌رساند. به همین علت است که هر فردی نظریه و تبیینی از رفتار خود دارد. هیچ شیئی و حیوانی از مفاهیمی همچون، سوسیالیسم، نبرد طبقاتی، قشربندی اجتماعی و… تبیین و فهمی ندارد و در او هیچ احساس یا تعقلی را برنمی انگیزاند. تنها فرد انسانی است که براساس ذهنیت خود از آنها تعریف و برداشتی ارائه می‌دهد.

بازآفرینی ذهنی و تفسیر معانی

امکان بازآفرینی ذهنی رفتار دیگری بی شک برای بداهت ویژه تفهم، مهم است، اما شرط مطلق یک تفسیر معنادار نیست. فهمیدن دیگران نه به معنای معذور داشتن دیگران است و نه این که صرف فهمیدن دیدگاه دیگران، در اصل، به تأیید آن منجر می‌شود. بلکه بدین وسیله با سهولت و احتمال بیشتری به آگاهی از موضوعات و دلایل بازدارنده توافق نایل می‌شویم. وبر معتقد است که معانی ذهنی سرچشمه ایجاد انگیزه‌ها و احساسات است. بر این معناست که جامعه شناسی وبر را جامعه شناسی تفهمی نامیده اند. منظور از این روش تلاش مشاهده گر برای درک کنش اجتماعی از رهگذر پیوندی همدلانه با کنشگر است.

روند کار به این صورت است که پژوهشگر سعی می‌کند خود را با کنشگر و انگیزه‌های او یکی کند و سیر رفتار را از دید کنشگر نظاره کند، نه از دید خویش. با این روش است که می‌توان خود را جای دیگری قرار داد. یا همان گفته ماکس وبر، لازم نیست قیصر باشیم تا قیصر را درک کنیم. «مقصود از تفهم در اندیشه وبر به هیچ وجه نوعی استعداد اسرارآمیز، استعدادی خارج یا برتر از عقل یا ورای مشی منطقی علوم طبیعی نیست.»

روش تفهمی وبر نیز خود به ۲نوع تقسیم می‌شود: یکی فهم مشاهده‌ای بی واسطه و دیگر فهم تبیینی. فهم مشاهده‌ای بی واسطه همان ارتباط رو در رو است. همان نفس به نفس است که با هر تغییر حالتی در چهره (خوشحال یا ناراحت) می‌توانیم بفهمیم که فرد رو به روی ما چگونه احوالی دارد. اما جامعه شناسی وبر سعی دارد از این فراتر رفته و به چرایی مسأله برسد. چرایی مسأله همان فهمی تبیینی است که «برایان فی» آن را در قالب فلسفه اجتماعی چند فرهنگی به تفصیل توضیح داده است.

جمع‌بندی بحث روش تفهمی وبر

ژولین فروند در نقل قولی از وبر می‌نویسد: «ما علمی را جامعه شناسی می‌نامیم (و در همین معناست که ما این واژه را در معانی بسیار گوناگون به کار خواهیم برد) که می‌خواهد از راه تفسیر به فهم کردار اجتماعی نائل آمده و سپس به شیوه علی چگونگی گسترش و آثار مترتب بر این کردار را تبیین کند. هر کنشی در زنجیر انگیزه قابل درکی قرار گرفته که درک آن می‌تواند به عنوان تبیین روند واقعی رفتار محسوب شود.

بنابراین، در هر علمی که به معنای ذهنی کنش توجه دارد، ارائه تبیین نیازمند احاطه بر ترکیبی از معانی است که فرآیند واقعی کنش قابل درک به آن تعلق دارد. آیا «چوب بر» کارش را برای مزد انجام می‌دهد، یا برای مصرف در فصل زمستان و یا برای سرگرمی. اما ممکن است او برای خلاصی از عصبانیت این کا را انجام دهد.» براساس روش تفهمی وبر با فهم تبیینی است که پاسخ چرایی یک رفتاری داده می‌شود. به عبارتی کلی تر، فهم تبیینی با قرار دادن کنش مورد نظر در سلسله انگیزه‌های قابل درکی که فهم آن‌ها را بتوان تبیینی از روند واقعی رفتار تلقی کرد به دست می‌آید. به بیانی دیگر، ما با قرار دادن کنش در زمینه معنایی وسیع تر به درک آن نایل می‌شویم.

تنها با رجوع به چارچوب گسترده تری از شناخت است که هرگونه کنش اجتماعی را می‌توان به درستی فهمید و توضیح داد. نکته بسیار مهمی که ماکس وبر به آن توجه داشت این بود که وی هیچ گاه تبیین را با فهم به پایان نمی‌رساند. بلکه آن را به ابزاری برای ساخت فرضیه‌های محکم و ریشه دار تبدیل می‌سازد تا به شناختی دقیق‌تر و علمی‌تر دست یابد.

فهرست منابع

حبیبی، آرش؛ جلال‌نیا، راحله. (۱۴۰۱). پدیدارشناسی. تهران: نارون.

روش تفهمی وبر نوشته وحید اسلام زاده نشر الکترونیک پارس مدیر.

3.5 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله