ذی‌نفعان استارتاپ‌ها

ذی‌نفعان استارتاپ‌ها و شرکت‌های دانش‌بنیان شامل افرادی هستند که در تعامل با این شرکت‌ها بر آنها اثر می‌گذارند یا از آنها اثر می‌پذیرند. برای تحلیل این انجمن‌ها، گروه‌ها و افراد می‌توان از تحلیل ذی‌نفعان یا رویکرد فریمن استفاده کرد.

در چند دهه اخیر، همانطور که جنبش آگاهی و مسئولیت‌پذیری محیطی و اجتماعی در حال افزایش است، همه سهامداران استارت‌آپ به آرامی اما مطمئناً در حوزه کسب‌وکار به طور برجسته‌تر مورد بحث قرار می‌گیرند.

اینکه آیا این روش درستی برای تفکر در مورد کسب‌وکار است، بحثی مداوم است. اما صرف نظر از موضع شما در مورد این موضوع، به عنوان یک صاحب کسب‌وکار باید یک استراتژی آگاهانه برای تعامل سازنده با سهامداران خود داشته باشید.

این به همان اندازه برای هر استارتاپ مهم است که برای هر کسب‌وکار دیگری است. حتی اگر رویکرد تعامل با برخی از سهامداران برای استارتاپ‌ها اساساً متفاوت باشد. به عنوان یک بنیانگذار استارتاپ، باید به خاطر داشته باشید که برخی از ذینفعان ممکن است فرصت‌های کلیدی را برای رشد تصاعدی کسب‌وکار و موفقیت استارتاپ در اختیار شما قرار دهند. در این راهنما، فهرستی از همه ذینفعان مربوط به استارتاپ و همچنین توضیح مختصری از نحوه تعامل موثر و سازنده با آنها را خواهید یافت.

بزرگترین ذی‌نفعان استارتاپ‌ها و شرکت‌های دانش‌بنیان

بزرگترین ذی‌نفعان استارتاپ‌ها و شرکت‌های دانش‌بنیان عبارتند از:

  • مشتریان استارت آپی
  • کارمندان استارتاپ
  • سرمایه گذاران استارتاپی
  • اعتباردهندگان استارتاپ
  • شرکای راه اندازی
  • رقبای استارتاپی
  • ذینفعان راه اندازی: جامعه محلی و استارتاپ‌ها
  • ذینفعان راه اندازی: محیط زیست و استارتاپ‌ها
  • سهامداران استارتاپ: دولت و استارتاپ‌ها
  • سهامداران استارتاپ: بنیانگذاران و مالکان

حتی افرادی هستند که استدلال می‌کنند که جهان در حال تغییر از سیستم فعلی است که می‌توان آن را سرمایه داری سهامدار نامید به سرمایه داری ذینفع. فرض اصلی این است که کسب‌وکار باید به جای صرفاً سهامداران، به فکر ایجاد ارزش برای همه سهامداران باشد.

مشتریان: بزرگترین ذی‌نفعان استارتاپ‌ها

مشتریان یک کسب‌وکار جدید تا حد زیادی مهمترین ذینفعان هستند. این بیانیه صادق است حتی اگر با این درک کلاسیک موافق باشید که کسب‌وکار فقط در قبال منافع سهامداران خود مسئول است. دلیل ساده این است که تعامل موفقیت آمیز با مشتریان تنها راهی است که ایده استارتاپ شما به یک تجارت واقعی تبدیل می‌شود.

برای کسب‌وکارهای بزرگ، فکر کردن به مشتریان به‌عنوان ذینفعان متمایز معمولاً به این معنی است که مایل بیشتری را طی کنید تا آنها را بهتر از رقبای خود با هدف حفظ یا افزایش فروش آنها خوشحال کنید. در حالی که این کار اشتباهی نیست، اما برای استارت‌آپ‌ها یک امر تجملی است.

تفاوت اصلی این است که مشاغل عادی مطمئن هستند که مردم آنچه را که تولید می‌کنند می‌خواهند. یک استارتاپ نوآور اینطور نیست. به همین دلیل، به عنوان یک بنیانگذار استارتاپ، نگرانی اصلی شما این نیست که چگونه مشتریان خود را خوشحال کنید، بلکه این است که چگونه مطمئن شوید محصول یا خدمات شما مشکل واقعی مردم را حل می‌کند. تنها راه برای اطمینان این است که اولین مشتریان خود را جذب و با آنها تعامل کنید و به نظرات آنها به صورت مذهبی گوش دهید.

کارمندان استارتاپ

تیم اولیه شما برای موفقیت سرمایه گذاری شما کاملاً اساسی است. داشتن افرادی با انگیزه، با انگیزه، شایسته و کارآمد برای ساختن یک محصول خوب (یا ارائه خدمات خوب) در حالی که با منابع محدود کار می‌کنند، بسیار مهم است.

از آنجایی که تیم کوچک است، هر یک از اعضا سهم قابل توجه و قابل توجهی دارند. یک کارمند مجرد که حداقل کار را انجام دهد (وزن مرده) یا درگیری غیر ضروری در تیم ایجاد کند (درام) می‌تواند به راحتی کشتی را غرق کند. مشکلات داخلی تیم سومین دلیل رایج برای شکست استارت آپ است (اولین دلیل عدم تناسب محصول با بازار است که در بالا در بخش مشتریان استارتاپ به آن پرداختیم ).

برای جلوگیری از این امر، باید افراد مناسب را جذب کنید (یعنی برای جلوگیری از اشتباهات رایج استخدام استارت‌آپ )، و باید اصول ساخت یک تیم استارت‌آپ را بدانید.

رویه رایج آن در دنیای استارت‌آپ برای اطمینان از سرمایه‌گذاری سنگین تیم اولیه در این سرمایه‌گذاری است. این معمولاً با گزینه‌های سهام، سهام، یا انواع دیگر پرداخت‌های متغیر که با رشد کسب‌وکار مرتبط هستند انجام می‌شود.

تبدیل کارمندان اولیه خود به سهامداران کوچک به شما امکان می‌دهد افراد باکیفیت را جذب کنید. به شما این امکان را می‌دهد که علیرغم دستمزد ثابت کمتر از حد متوسط، آنها را تشویق کنید تا به عضویت درآیند. این برای استارت‌آپ‌های در مراحل اولیه بسیار مفید است که هنوز مراحل موفقیت‌آمیز تامین مالی را پشت سر نگذاشته‌اند. باید پول نقدی را که دارند با دقت خرج کنند و در عین حال استعدادهای سطح بالا را جذب کنند.

جذب افراد مناسب از همان ابتدا به شما امکان می‌دهد یک فرهنگ استارت‌آپ مولد ایجاد کنید ، که به نوبه خود در استخدام‌های بعدی‌تان گسترش می‌یابد و کسب‌وکار شما را در درازمدت به موفقیت می‌رساند.

سرمایه گذاران استارتاپ

تفاوت اساسی بین سرمایه گذاران استارتاپ و سرمایه گذاران شرکت‌های بزرگ (به ویژه شرکت‌های دولتی) در مشخصات ریسک است.

سرمایه گذاران نهادی که پول خود را در کسب‌وکارهای مستقر سرمایه گذاری می‌کنند معمولاً ریسک گریز هستند (مثلاً صندوق‌های بازنشستگی) و از کسب بازدهی در سطح بازار خوشحال هستند در حالی که می‌دانند سرمایه آنها نسبتاً ایمن است و از بین نمی رود یا حتی کاهش یا نوسان نخواهد داشت. خیلی زیاد.

سرمایه‌گذاران استارت‌آپ به خوبی می‌دانند که استارت‌آپ‌ها بسیار خطرناک هستند. آنها در چندین استارتاپ سرمایه گذاری می‌کنند و خوشحال هستند که اکثر سرمایه گذاری‌های خود را به طور کامل از دست می‌دهند تا زمانی که تعداد کمی از شرکت‌ها به موفقیت بزرگی دست پیدا کنند.

به همین دلیل، مهم این است که تصمیم بگیرید آیا تحمل ریسک شما با مشخصات پرخطر و پاداش بالا سرمایه گذاران استارت آپی مطابقت دارد یا خیر. اگر راه اندازی یک کسب‌وکار کوچک اما موفق در سبک زندگی نتیجه خوبی از نظر شما است، شاید بهتر باشد گزینه‌های دیگری را برای به دست آوردن بودجه مورد نیاز بررسی کنید. به خاطر داشته باشید که اکثر کسب‌وکارهای جدید بوت استرپ شده اند و سرمایه گذاران خارجی را جذب نمی کنند، بنابراین ممکن است این گزینه برای شما نیز باشد.

اعتباردهندگان راه اندازی

وقتی در مورد منابع جایگزین تامین مالی صحبت می‌شود، رایج ترین آنها وام‌های تجاری است.

با این حال، این گزینه برای کسب‌وکارهای نوآورانه جدید بسیار خطرناک است و می‌تواند یک اشتباه بزرگ باشد. هنگام اعطای وام به استارتاپ ها، طلبکاران معمولاً به وثیقه نیاز دارند (چیزی ارزشمند که صاحب کارآفرین است، معمولاً دارایی). این بدان معنی است که حتی اگر سرمایه گذاری شما با شکست مواجه شود (که بسیار محتمل است اگر یک استارتاپ واقعی باشد) همچنان باید وام تجاری را پس دهید.

به همین دلیل، عاقلانه است که وام‌های تجاری را تنها زمانی در نظر بگیرید که استارتاپ شما به جریان‌های نقدی ثابت و قابل پیش بینی رسیده باشد. پس از آن، وام‌ها منبع خوبی برای تامین مالی هستند زیرا به شما اجازه می‌دهند استارتاپ خود را بدون کاهش سهم خود در آن رشد دهید (یعنی به اهرم بالاتری دست پیدا می‌کنید).

شرکای راه اندازی

واقعیت دنیای کسب‌وکارهای بزرگ این است که بسیاری از روابط شریک غارتگرانه هستند. برای مثال، تولیدکنندگان یا خرده‌فروشان بزرگ، قدرت بازار کافی برای تحت فشار قرار دادن تامین‌کنندگان یا توزیع‌کنندگان خود را دارند تا شرایط نامطلوبی داشته باشند.

در حالی که این ممکن است یک رفتار منطقی برای کسب‌وکارهای بزرگ انحصاری یا انحصاری باشد، استراتژی بسیار بدی برای استارتاپ‌ها است.

وقتی یک شرکت جدید و کوچک هستید، هیچ قدرت بازاری ندارید. این بدان معنی است که تنها شانس شما برای ایجاد یک مشارکت سازنده، تکیه بر یک موقعیت برد-برد است.

در حالی که خوشحال کردن مشتریان در مراحل اولیه راه اندازی یک امر لوکس است، خوشحال کردن شرکای شما ممکن است بسیار مهم باشد. تعداد بسیار کمی از کسب‌وکارهای بزرگ مایل به وارد شدن به یک رابطه انفرادی با شما هستند، زیرا این معمولاً مخاطره آمیز است – ممکن است شکست بخورید و از بازار خارج شوید که این رابطه را بی فایده می‌کند. اگر می‌توانید شرکای تجاری پیدا کنید، بسیار مهم است که مطمئن شوید این رابطه برای آنها ارزش زیادی ایجاد می‌کند، در غیر این صورت، آنها ممکن است به دلیل مقیاس کوچک شما تصمیم بگیرند که مشکل کار با شما ارزشی ندارد.

باید به خاطر داشته باشید که بیشتر کسب‌وکارهای بزرگ به استارتاپ‌های کوچک یا به عنوان مشتری یا به عنوان اهداف بالقوه خرید فکر می‌کنند. یک مشارکت مساوی که در آن هر شرکت برای موفقیت رابطه سرمایه گذاری می‌کند (و شرکت دیگر) به احتمال زیاد بین شرکت هایی با اندازه مشابه اتفاق می‌افتد.

رقبای استارتاپی

در حالی که رقبا آفت وجود اکثر کسب‌وکارهای بزرگ هستند، این امر لزوماً برای استارتاپ‌ها صدق نمی کند.

وجود حداقل چند رقیب موفق حتی می‌تواند شاخص خوبی برای ایده استارت آپ شما باشد زیرا نشان می‌دهد که مشکل مصرف کننده و بازاری که شما هدف آن قرار گرفته اید واقعا وجود دارد.

استارتاپ‌ها به ندرت به دلیل رقابت مستقیم در مراحل اولیه شکست می‌خورند. این به دلیل ماهیت آنها است – آنها نوآور هستند، به این معنی که شرکت‌های بزرگتر دقیقاً همان محصول یا خدمات را ارائه نمی دهند. استارت‌آپ‌های کوچک با متمایز ساختن خود و ایجاد و تسلط بر بازار خود، پیشرفت می‌کنند.

علاوه بر این، استارتاپ‌های نوآورانه با رشد بازارشان گسترش می‌یابند. اگر تلاش یک شرکت اندازه کلی بازار را افزایش دهد، جزر و مدی ایجاد می‌کند که همه قایق‌ها را بالا می‌برد. برای مثال، Gumroad و Patreon در کسب درآمد از سازندگان رقیب هستند، اما در رشد اقتصاد سازندگان – بازاری که در آن وجود دارند، متحد هستند.

در یک بازار نوآورانه و رو به رشد، رقابت یک بازی حاصل جمع صفر نیست.

به همین دلیل، شما نباید با شرکت‌های موجود در بازار خود رابطه خصمانه داشته باشید، به خصوص اگر آنها دقیقاً محصول یا خدماتی را که شما ارائه می‌کنند ارائه نمی‌دهند. از آنها به عنوان معیاری برای تمایز و منبع ایده استفاده کنید.

جامعه محلی و استارتاپ‌ها

تقریباً همه مشاغل آجر و ملات در اکوسیستمی زندگی می‌کنند که جامعه محلی (فیزیکی) آنها است. از آنجایی که موفقیت کسب‌وکارها با سلامت اکوسیستم مرتبط است، منطقی است که کسب‌وکار با جامعه محلی درگیر شود و تلاش کند نیروی سازنده‌ای باشد.

اگرچه استارت‌آپ‌های فناوری معمولاً کسب‌وکارهای دیجیتال و چندملیتی هستند، این دسته از سهامداران همچنان می‌تواند مهم باشد.

اول، شما عضوی از اکوسیستم استارت آپی محلی خود هستید. مشارکت در آن راهی عالی برای یافتن هم بنیانگذاران، کارمندان، شرکا، مربیان، سرمایه گذاران و غیره است. هر چه جامعه شما شلوغ تر و پر جنب و جوش تر باشد، شرکت فعال در آن ارزشمندتر است. به همین دلیل، اگر فرصت دارید، بسیار منطقی است که به جای نوع دوستی محض، به جامعه محلی، حتی از نقطه نظر منافع شخصی، پاسخ دهید.

دوم، اگر شما یک کسب‌وکار دیجیتال دارید، به طور غیرمستقیم حداقل بر چند جامعه آنلاین تأثیر می‌گذارید. به عنوان مثال، اینها می‌توانند جوامع استارت‌آپ آنلاین، جوامع توسعه‌دهنده، جوامع طراحی و مهم‌تر از همه – جوامعی باشند که مشتریان شما احتمالاً در آنها حضور دارند.

این انجمن‌های آنلاین در گروه‌های رسانه‌های اجتماعی، زیرمجموعه‌ها، و غیره وجود دارند. به همین دلیل، در درازمدت، برای فعال ماندن در این جوامع سودی به همراه دارد. به عنوان مثال، می‌توانید محتوای رایگان و با ارزش ایجاد کنید و آن را در آن جوامع به اشتراک بگذارید و با مردم آنجا تعامل داشته باشید. این یک موقعیت برد-برد است، زیرا در ازای ارزشی که ارائه می‌دهید، در بین افرادی که پتانسیل تبدیل شدن به مشتریان، کارمندان یا شرکای شما را دارند، در معرض برند (و امیدواریم بازاریابی درون‌گرا) قرار می‌گیرید.

ذی‌نفعان راه اندازی: محیط زیست و استارتاپ‌ها

محیط زیست (این بار سبز فکر کنید) نیز یکی از بزرگترین موضوعات نسل ما و یکی از بزرگترین مشکلات پیش روی دنیای تجارت و اقتصاد جهان است.

موج مدرن توجه به محیط زیست شرایطی را ایجاد می‌کند که در آن استارتاپ‌های سبز (اقتصاد پایدار، انرژی سبز و غیره) فرصت بسیار خوبی برای دریافت بودجه، پوشش رسانه‌ای و جذب دارند. اگر کسب‌وکار (ایده) شما با محیط زیست مرتبط است، خجالتی نباشید. به دنیا اجازه دهید بداند که محیط زیست سهامدار اصلی و محرک کسب‌وکار شما است. در حالت ایده آل، مطمئن شوید که این فقط شستشوی سبز نیست، بلکه تأثیر مثبت واقعی داشته باشید.

با این اوصاف، اگر استارتاپ شما ربطی به اقتصاد پایدار ندارد، احساس بدی نداشته باشید. مقیاس کوچک استارت‌آپ‌ها در کل به این معنی است که تأثیر شما (حتی اگر مثبت نباشد) معنی‌دار نخواهد بود. اجازه ندهید نگرانی شما برای یک موضوع جهانی باعث شود که محیط زیست را ذینفع مهم تری نسبت به مشتریان، کارمندان و غیره خود قرار دهید، زیرا این می‌تواند شانس موفقیت کسب‌وکار شما را کاهش دهد. هنگامی که به طور جدی شروع به رشد کردید و تأثیر واقعی داشتید، همیشه می‌توانید مراقبت بیشتری را برای یک مدل کسب‌وکار پایدار انجام دهید.

بازیگران دولتی به‌عنوان ذی‌نفعان استارتاپ‌ها

به لطف موفقیت استارتاپ‌های دره سیلیکون، بسیاری از دولت‌ها در سراسر جهان تلاش زیادی برای حمایت و رشد جامعه استارت آپی محلی خود (با درجات مختلف موفقیت) انجام می‌دهند.

اگر در مکانی هستید که در آن برنامه‌هایی وجود دارد که از کسب‌وکارهای نوآورانه حمایت می‌کنند. با کمک‌های بلاعوض، سرمایه‌گذاری، معافیت‌های مالیاتی، آموزش و غیره. حتماً یک مشاور آگاه پیدا کنید و ببینید آیا کسب‌وکار (یا ایده) شما به خوبی با هر دولتی مطابقت دارد یا خیر. برنامه ها.

با این اوصاف، اجازه ندهید که امکان سود بردن از برخی برنامه‌های دولتی، اگر استارتاپ شما در حال حاضر کار می‌کند، منحرف شود. شما باید به سمتی بروید که مشتریان شما را به سمت آن سوق می‌دهند، نه جهت گیری برخی از سیاست‌های دولتی.

به یاد داشته باشید که در دراز مدت بازار (آزاد) به جای دولت ها، اقتصاد را شکل می‌دهد.

بنیانگذاران و مالکان به‌عنوان ذی‌نفعان استارتاپ‌ها

و در نهایت، آخرین ذینفع شما هستید – بنیانگذار و مالک استارت آپ. به نوعی، شما از همه ذینفعان مهم هستید، زیرا کسب‌وکاری که در حال ایجاد آن هستید بیشترین شکل را به زندگی شما خواهد داد. ساختن یک استارتاپ نیاز به فداکاری دارد ، با این حال نباید اجازه دهید کسب‌وکار زندگی شما را به سمتی ببرد که نمی خواهید.

در عین حال، نباید اجازه دهید نفس و فرضیات سفت و سخت شما، استارت‌آپ را در جهت مخالف آنچه بازار (با نمایندگی مشتریان شما) نشان می‌دهد، سوق دهد. بنابراین بنیانگذاران و مالکان به‌عنوان ذی‌نفعان استارتاپ‌ها هستند.

جمع‌بندی ذی‌نفعان استارتاپ‌ها

به طور خلاصه، درک همه ذی‌نفعان و ایجاد تعادل بین خواسته‌ها و نیازهای آنها کار سختی است، اما اگر بتوانید با آنها تعامل سازنده داشته باشید، در درازمدت سود زیادی را به همراه خواهد داشت. با این حال، سعی کنید پای خود را روی زمین نگه دارید و اهمیت منافع ذینفعان خود را مرتب کنید. برای اکثر استارتاپ ها، مشتریان باید در اولویت اول باشند. بدون حمایت آنها، استارت آپ شما هرگز به یک تجارت واقعی تبدیل نمی شود.

گوش دادن به آنچه مشتریان به شما می‌گویند و دیدن آنچه که آنها با رفتار خود به شما نشان می‌دهند، کلید موفقیت استارتاپ شما در مراحل اولیه است. دقیقاً به همین دلیل، در راهنمای راه‌اندازی گام به گام ذی‌نفعان استارتاپ‌ها و شرکت‌های دانش‌بنیان، دو مرحله اول (مرحله کشف و مرحله اعتبارسنجی) به طور کامل به اعتبارسنجی ایده و محصول یا خدمات شما در سریع‌ترین زمان ممکن و کارآمدی مربوط می‌شود.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله