
تحلیل ساختاری (Structural analysis) روشی نظاممند جهت شناسایی الگوی روابط علی میان مجموعهای از شاخصهای متعدد و متنوع است. این روش برای انواع تحقیق کیفی مناسب است و در حوزه تحقیق در عملیات نرم قرار دارد. در مقاله حاضر به تشریح این روش پرداخته شده است.
آشنایی با تحلیل ساختاری
روشهای آماری مرسوم مانند مدل معادلات ساختاری و حداقل مربعات جزئی در چنین مسائلی جواب نمیدهد. راهکار مناسب آن است که از روشهای مبتنی بر پارادایم تفسیری استفاده شود و اثباتگرایی و آزمون فرض آماری فراموش شود.
روش «تحلیل ساختاری» با هدف شناسایی روابط پیچیده عناصر بوسیله میشل گوده (Michel Godet) پایهگذاری شد. این روش برای مطالعه یک پدیده با شاخصهای زیاد و شناسایی الگوی روابط درهمتنیده این شاخصها مناسب است.
این روش اکتشافی بدنبال مشخص کردن روابط متغیرهای کلیدی (آشکار یا پنهان) به منظور دریافت نظرات و تشویق مشارکت کنندگان و ذینفعان در مورد جوانب و رفتارهای پیچیده و غیر قابل پیشبینی یک سیستم است.
تحلیل ساختاری و مدل معادلات ساختاری
تحلیل ساختاری بر پایه پارادایم تفسیرگرایی استوار است؛ در این دیدگاه واقعیت، ساختهٔ ذهن کنشگران و متکثر است، نه یک حقیقت عینی ثابت. هدف پژوهشگر در تحلیل ساختاری، کشف و درک روابط درونی میان متغیرها از دید خبرگان و بازیگران نظام است. دادهها ماهیتی کیفی دارند و از طریق تفسیر، قضاوت و گفتوگو بهدست میآیند. بنابراین این روش، اکتشافی و معطوف به شناخت ساختار پنهان سیستم است.
در مقابل، مدلیابی معادلات ساختاری (SEM) ریشه در پارادایم اثباتگرایی دارد که بر وجود واقعیتی مستقل از پژوهشگر تأکید میکند. هدف آن آزمون تجربی و تأیید روابط نظری از پیشفرضشده با استفاده از دادههای کمی و تحلیلهای آماری است. در این رویکرد، پژوهشگر ناظر بیطرفی است که درستی مدل را با شاخصهای برازش ارزیابی میکند.
تحلیل ساختاری (SA) با مدلیابی معادلات ساختاری (SEM) تفاوت دارد؛ این روش ماهیت اکتشافی و شناخت روابط را دارد. در حالیکه مدلهای معادلات ساختاری ماهیت تاییدی دارند و درستی روابط موجود را مورد آزمون قرار میدهند.
بهبیان ساده، تحلیل ساختاری «میکوشد بداند روابط چگونهاند»، در حالیکه مدل معادلات ساختاری «میپرسد آیا روابطی که فرض کردهایم درست هستند یا نه».
تحلیل ساختاری و مدلسازی ساختاری-تفسیری
تحلیل ساختاری (SA) و مدلسازی ساختاری–تفسیری (ISM) هر دو بر پایه پارادایم تفسیرگرایی و رویکرد تفکر سیستمی تفسیری استوارند و هدف مشترکشان، شناخت روابط متقابل میان متغیرهای یک نظام پیچیده و شناسایی متغیرهای کلیدی است. تفاوت آنها نه در منطق فلسفی، بلکه در دامنه و دقت عددی تحلیل است.
در ISM، روابط میان متغیرها بهصورت دودویی (صفر و یک) تعریف میشود؛ یعنی فقط وجود یا عدم وجود رابطه بررسی میگردد و در نهایت، ساختاری سلسلهمراتبی و جهتدار از روابط ترسیم میشود. اما در تحلیل ساختاری، روابط میان متغیرها میتوانند چنددرجهای (مثلاً از ۰ تا ۳ یا ۰ تا ۴) باشند و بنابراین شدت تأثیرگذاری نیز سنجیده میشود. این ویژگی باعث میشود تحلیل ساختاری غنیتر، پویاتر و کمیتر از ISM باشد و بتواند تعاملات پیچیده را بهتر بازنمایی کند.
به بیان دیگر، هر دو روش تفسیرگرایانهاند، اما تحلیل ساختاری توسعهیافتهتر و پیوستهتر از ISM است، در حالیکه ISM سادهتر، گامبهگامتر و برای نمایش سلسلهمراتب علّی مناسبتر است.
روش انجام تحلیل ساختاری
مراحل انجام تحلیل ساختاری به صورت زیر است:
شناسایی شاخصهای مورد مطالعه
روشهای زیادی برای شناسایی شاخصهای موردمطالعه وجود دارد:
- انواع مصاحبه و تحقیق کیفی مانند پدیدارشناسی، تحلیل محتوا، تحلیل مضمون یا گراندد تئوری
- پیشینه پژوهش و مطالعات کتابخانهای مانند فراترکیب، روش فراتحلیل یا مرور سیستماتیک
- روشهای تحقیق در عملیات نرم مانند تجزیه و تحلیل گزینههای استراتژیک (سودا)
شناسایی روابط شاخصهای مورد مطالعه
پس از شناخت شاخصها، یک ماتریس n×n از شاخصهای شناسایی شده تشکیل دهید. سپس روابط این شاخصها را براساس جدول زیر تعیین کنید:

روابط میان متغیرها در تحلیل ساختاری
نکته شماره یک: زمانی که از نرمافزار Micmac برای حل مسائل ساختاری استفاده میکنید اگر بخواهید تاثیر محتمل را وارد نرمافزار کنید حتما حرف P بزرگ را وارد کنید. حرف کوچک را خطا تشخیص میدهد.
نکته شماره دو: در تحلیل ساختاری و حل آن با نرمافزار میکمک حتماً قطر اصلی را باید صفر قرار دهید در غیر اینصورت خطا تشخیص میدهد. در مدلسازی ساختاری-تفسیری قطر اصلی باید یک باشد به همین دلیل همیشه تذکر میدهم این نرمافزار برای مدلسازی ساختاری تفسیری مناسب نیست.
طراحی الگوی شاخصهای مورد مطالعه : با استفاده از نرمافزار میکمک میتوانید از طریق Displacements map نقشه نهایی را استخراج کنید.
تفسیر نتایج
خروجی مدل تحلیل اثر متقابل، روابط بین متغیرها را نشان میدهد که نرمافزار میک مک قابلیت تبدیل روابط به اشکال و نمودارهای ویژه را دارا بوده و با امکانات خود تحلیل آسان روابط و ساختار سیستم را امکان پذیر میسازد. بطور کلی ماتریسها و نمودارهای خروجی نرم افزا دو نوع هستند:
- ماتریس اثرات مستقیم متغیرها (Matrix of Direct Influences, MDI)
- ماتریس روابط غیر مستقیم (Matrix of Indirect Influences, MII)
درصورتی که در ماتریس اولیه، روابط بالقوه بین متغیرها نیز مشخص شده باشد دو دسته خروجی دیگر هم تولید میشود:
- ماتریس روابط بالقوه مستقیم بین متغیرها (MPDI)
- ماتریس روابط بالقوه غیرمستقیم بین متغیرها (MPII)
تفسیر نتایج مانند آن چیزی است که در تحلیل میک مک تشریح گردید. متغیری که بر تعداد محدودی از متغیرها اثر مستقیم دارد، تاثیر گذاری اندکی نیز در کل سیستم دارد. به این ترتیب تاثیرپذیری مستقیم یک متغیر را نیز میتوان با در نظر گرفتن ستون مربوط در ماتریس، بررسی نمود. بنابر این مجموع عددهای هرسطر، نشان دهنده تاثیرگذاری متغیر مربوطه و مجموع عددهای هر ستون، نشان دهنده تاثیرپذیری متغیر مربوطه است، پس کلیه متغیرها و محیط در برگیرنده آنها را میتوان با نمایش آنها در یک نمودار مفهومی یا یک محور مختصات (تاثیرگذاری- تاثیرپذیری) نمایش داد.
سخن پایانی
تحلیل ساختاری روشی برای طراحی الگوهای چندوجهی و پیچیده است که در مطالعات مدیریت و علوم اجتماعی کاربرد دارد. این روش قیدوبندهای روشهای آماری را ندارد و برای مطالعه پدیدههای سازمانی و مدیریتی بسیار مناسب است. همچنین این روش ذاتا یک روش ترکیبی یا آمیخته است. لذا پژوهشگر باید در شناسایی لیست اولیه عوامل کلیدی علاوه بر مطالعات گسترده ی کتابخانهای، از یکی از روشهای مصاحبه، پانل و یا تکنیک دلفی استفاده نماید که هر کدام از این روشها نیاز به تواناییهای خاص خود دارند. لذا پژوهشگر باید با روشهای تحقیق کیفی، نحوه نمونهگیری و چگونگی اندازهگیری روایی و پایایی این روشها آشنایی داشته باشد.
فهرست منابع
منبع: حبیبی، آرش؛ آفریدی، صنم. (۱۴۰۱). تصمیمگیری چندشاخصه. تهران: ناروندانش.
Godet, M. (1991). From Anticipation to Action: A Handbook of Strategic Prospective.
Godet, M. (2001). Creating Futures: Scenario Planning as a Strategic Management Tool