ماکس وبر

ماکس وبر (۱۸۶۴-۱۹۲۰) جامعه‌شناس، تاریخدان، حقوقدان و استاد اقتصاد سیاسی آلمانی بود که به عنوان یکی از اثرگذارترین نظریه‌پردازان توسعه مدرن جهان غرب شناخته می‌شود. ماکس وبر در شهر ارفورت از ایالت تورینگن آلمان در خانواده‌ای پروتستانی به‌دنیا آمد. وی در یک خاندان بورژوای با فرهنگ پرورش یافته و پدرش یکی از مهم‌ترین اعضای حزب لیبرال ملی بود. وبر جوان به حرفه پدری‌اش روی آورد و رشته پدرش را که حقوق بود، به‌عنوان رشته اصلی‌اش برگزید.

یکی از مهم‌ترین اعتقادات وبر آن بود که وجود اعتقادات سکولار و اصلاحات در باورهای دینی (دوری از تعصبات کاتولیک با ورود اندیشه‌های مادی گرایانه پروتستانی و اصلاحات لوتری) و به‌طور کلی، دوری از مذهب یا افزایش انسان گرایی، سبب توسعه اقتصادی و رفاه و آبادانی جوامع بشری می‌شود. وی این اعتقادات را در کتاب جامعه سرمایه‌داری و اخلاق پروتستانی شرح داده‌است.

آشنایی با دیدگاه ماکس وبر

ماکس وبر (Max Weber) در کنار امیل دورکیم و کارل مارکس و جرج زیمل چهار معمار عمده دانش اجتماعی به‌‌‌‌‌‌‌‌‌شمار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیند. ماکس وبر، فرهنگ و به صورت ویژه مذهب و دین را عاملی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانست که بدون استثناء در شرق و غرب شیوه و راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پیشرفت فرهنگی را تعیین کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. دانشجویان مدیریت ماکس وبر را با اصول بوروکراسی یا دیوان سالاری در حوزه تئوری‌های مدیریت می‌شناسند. همچنین روش تفهمی وبر نیز در مباحث تحلیل محتوای کیفی اهمیت زیادی دارد.

کار وبر در زمینه جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسی دینی با مقاله «اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌داری» آغاز شد و با مطالعات میدانی درباره پروتستان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در آمریکا، مذهب در چین: آیین کنفسیوس و تائوگرایی، مذهب هندی: جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسی هندوگرایی و بوداگرایی و یهودیت باستانی توسعه یافت. مطالعات او روی دیگر مذاهب با مرگ ناگهانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش در سال ۱۹۲۰ متوقف شد و اجازه نداد او در ادامه به مطالعه مسیحیت و اسلام بپردازد.

سه موضوع اصلی او تأثیر عقاید مذهبی بر فعالیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اقتصادی، رابطه میان طبقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی اجتماعی و عقاید مذهبی و ویژگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌های قابل تشخیص تمدن غربی بودند. هدف او کشف دلایل به وجود آمدن راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های متفاوت توسعه فرهنگی شرق و غرب بدون داوری و ارزیابی آنها بود. وبر، مانند برخی از اندیشمندان معاصر که سرمشق داروینیسم اجتماعی را دنبال کردند، در نظر داشت عناصر متمایزکننده تمدن غرب را تشریح کند.