اخلاق حرفهای
اخلاق حرفهای (Professional ethics) استانداردهای فردی و سازمانی از رفتار مورد انتظار و تائید شده در یک حرفه مشخص است. اخلاق مسالهای کلیدی برای انسان است و قدمتی به بلندای تاریخ بشریت دارد.
از دهه ۱۹۶۰ مفهوم اخلاق به ادبیات سازمان و مدیریت به صورتی جدی وارد شد. در دانش مدیریت و سازمان، شاخهای با عنوان اخلاق حرفهای وجود دارد اگرچه به نظر میرسد در فضای سازمانهای کشور تاکید کافی بر این منظور وجود ندارد. جامعه ما نیازمند آن است تا ویژگیهای اخلاق حرفهای مانند دلبستگی به کار، روحیه مشارکت و اعتماد، ایجاد تعامل با یکدیگر مورد تاکید قرار گیرند. همچنین برای دستیابی آن فرهنگسازی شود.
بیاعتنایی به مسائل اخلاقی و فرار از مسئولیتها و تعهدات اجتماعی، به از بین رفتن بنگاه میانجامد. به همین دلیل، بسیاری از شرکتهای موفق برای تدوین استراتژی اخلاقی احساس نیاز کردهاند. اخلاق کاری باید براساس استانداردهای مشخصی به یک هنجار رفتاری تبدیل شود. در اخلاق حرفهای، مسئولیتهای اخلاقی سازمان در قبال محیط داخلی و خارجی است و این متمایز از حقوق کار است؛ اما حقوق کار نیز در آن وجود دارد. اصول اخلاق خوب از پیششرطهای مدیریت استراتژیک خوب است. این اصول موجب ایجاد یک شرکت و بنگاه خوب میشود. اخلاق از ابعاد و مناظر گوناگونی قابل بررسی است که در این مطالعه بهطور مشخص بر اخلاق حرفهای تاکید شده است.
مفهوم اخلاق حرفهای
باید در نظر داشت اخلاق کاری (Work ethics) و اخلاق سازمانی (Organizational ethics) با اخلاق حرفهای (Professional ethics) تفاوت دارد. در ابتدا مفهوم اخلاق حرفهای به معنای اخلاق کار و اخلاق مشاغل به کار میرفت. امروزه نیز برخی پژوهشگران اخلاق حرفهای، از معنای نخستین این مفهوم برای تعریف آن استفاده میکنند. اخلاق کاری بیشتر در سطح فردی تعریف میشود اما اخلاق حرفهای ناظر بر استانداردها و اصول اخلاقی حاکم بر یک صنعت یا حرفه است.
اخلاق حرفهای یکی از شعبههای جدید اخلاق است که میکوشد به مسائل اخلاقی حرفههای گوناگون پاسخ داده و برای آن اصولی خاص متصور است. مقصود از اخلاق حرفهای مجموعه قواعدی است که باید افراد داوطلبانه و براساس ندای وجدان و فطرت خویش در انجام کار حرفهای رعایت کنند؛ بدون آن که الزام خارجی داشته باشند یا در صورت تخلف، به مجازاتهای قانونی دچار شوند.
در تعریف اخلاق حرفهای به موارد زیر اشاره شده است:
- رفتاری متداول در میان اهل یک حرفه است.
- مدیریت رفتار وکردار آدمی هنگام انجامدادن کارهای حرفهای است.
- رشتهای از دانش اخلاق است که به مطالعه روابط شغلی میپردازد.
- مجموعهای از قوانین است که در وهله اول از ماهیت حرفه و شغل به دست میآید.
در بیشتر تعریفهایی که از اخلاق حرفهای شده است، دو ویژگی دیده میشود:
- وجود نگرش اصالت فرد و فرد گرایی
- محدودبودن مسئولیتها و الزامات اخلاقی فرد در شغل
به نظر میرسد این نگاه به اخلاق حرفهای، نوعی تحویلینگری و تقلیل دادن اخلاق حرفهای است. هویت جمعی و سازمانی در نهادهای مشاغل در کسب وکار، بسی فراتر از شغل فردی اشخاص است. با توجه به همین دیدگاه بود که در این اواخر نیز بحث از اخلاق حرفهای در منابع مدیریتی و بیشتر در آثار و مباحث مربوط به مدیریت منابع انسانی مطرح میشد.
اهمیت و ضرورت اخلاق حرفهای در سازمان
توسعه سازمانی تلاشی پیگیر، منسجم و کاملاً برنامهریزی شده است که به منظور بهبود و نوسازی نظام صورت میگیرد. هدف از توسعه سازمانی، هم بهبود زندگی (شغلی) فرد و هم بهبود کارکرد سازمان است.
با توجه به اهمیت اخلاق حرفهای در توسعه سازمان، لازم است در تعیین اثربخشی (میزان تحقق اهداف سازمانی) و هدایت منابع (از جمله منابع انسانی) به میزان آموزش اخلاق حرفهای در سازمان توجه شود. البته در زمینه مذکور از جمله موانع تغییر رفتار اخلاقی در هر سازمان، جهل و ناآشنایی کارکنان از اخلاقیات شغل و سازمان بیان شده است. با توجه به اینکه امروزه هیچ سازمانی قادر نیست بدون آموزش توسعه یابد،لازم است در سازمانها افزون بر آموزش تخصصها و مهارتهای مورد نیاز هر شغل به کارکنان، ایجاد روحیه تعاون، کار مشترک و دستهجمعی و به ویژه اخلاق اداری و سازمانی جزو برنامههای آموزش در سازمان قرار گیرد.
از آنجا که منشور اخلاقی در هر سازمان طی فرایند گفتوگو و مشارکت تمامی کارکنان و رئیسان به وجود آمده است، به منزله یک میثاق عمومی سازمان پذیرفته شده است. به تدریج سازمان گسترش این اصول را جزو اهداف خود میپذیرد. بدین منظور، شیوههای مختلفی برای آموزش اخلاق حرفهای در سازمانها به وجود آمده است که یادگیری مستقیم، رایجترین آنهاست؛ اما این شیوه نشان داده است که کارآیی لازم را ندارد. پس با توجه به اینکه ترویج اخلاق در سازمان، به معنای یادگیری سبک خاصی از زندگی سازمانی است، باید به شیوههای غیرمستقیم مانند آموزشهای حین عمل و آموزشهای اجتماعی و فرهنگی، توجه بیشتری شود.
ویژگیهای اخلاق حرفهای
امروزه در اخلاق حرفهای، تلقی «شما حق دارید و من تکلیف»، مبنای هر گونه اخلاق در کسب و کار است. این مبنا از رفتار ارتباطی فرد، به صورت اصلی برای ارتباط سازمان با محیط قرار میگیرد و سازمان با دغدغه رعایت حقوق دیگران، از تکالیف خود میپرسد. ویژگیهای اخلاق حرفهای در مفهوم امروزی آن عبارتاند از: دارای هویت علم و دانش بودن، داشتن نقشی کاربردی، ارائه صبغهای حرفهای، بومی و وابسته بودن به فرهنگ، وابستگی به یک نظام اخلاقی، ارائه دانشی انسانی دارای زبانِ روشن انگیزشی، ارائه رویآوردی میانرشتهای.
ویژگیهای افرادی که اخلاق حرفهای دارند عبارتند از:
مسئولیتپذیری
در این مورد فرد پاسخگوست و مسئولیت تصمیمها و پیامدهای آن را میپذیرد؛ سرمشق دیگران است؛ حساس و اخلاقمند است؛ به درستکاری و خوشنامی در کارش اهمیت میدهد.
برتریجویی و رقابتطلبی: در تمام موارد سعی میکند ممتاز باشد؛ اعتماد به نفس دارد؛ به مهارت بالایی در حرفه خود دست پیدا میکند؛ جدی و پرکار است.
صادق بودن: مخالف ریاکاری و دورویی است؛ به ندای وجدان خود گوش فرا میدهد؛ در همه حال به شرافتمندی توجه میکند؛ شجاع و با شهامت است.
احترام به دیگران: به حقوق دیگران احترام میگذارد؛ به نظر دیگران احترام میگذارد؛ خوشقول و وقتشناس است؛ به دیگران حق تصمیمگیری میدهد؛ تنها منافع خود را مرجح نمیداند.
رعایت ارزشهای اجتماعی: برای ارزشهای اجتماعی احترام قائل است؛ در فعالیتهای اجتماعی مشارکت میکند؛ به قوانین اجتماعی احترام میگذارد.
عدالت و انصاف: طرفدار حق است؛ در قضاوت تعصب ندارد؛ بین افراد از لحاظ فرهنگی، طبقه اجتماعی و اقتصادی، نژاد و قومیت تبعیض قائل نمیشود.
همدردی با دیگران: دلسوز و رحیم است؛ در مصائب دیگران شریک میشود و از آنان حمایت میکند؛ به احساسات دیگران توجه میکند؛ مشکلات دیگران را مشکل خود میداند.
وفاداری: به وظایف خود متعهد است؛ رازدار دیگران است؛ معتمد دیگران است.۱۵
نظامهای اخلاقی عمده
اخلاق حرفهای در تفکر سنتی، کموبیش بر نظام ارسطویی استوار بود. اکنون نظامهای دیگری نیز کانون توجه است. در حال حاضر، بیشتر از پنج نظام عمده اخلاقی در بیان اخلاق حرفهای استفاده میشود. ملاک مقبولیت این پنج نظام در میان دهها نظریه و نظام اخلاقی، توانایی آنها در بیان سیستماتیک فضایل و رذائل اخلاقی، ارائه نظام سازگار، فراگیر و کاراست. این پنج نظام اخلاقی (نظریههای عمده) عبارتند از:
- فایدهگرایی
- وظیفهگرایی
- عدالت فراگیر
- آزادی فردی
- خیر مطلق
چهار نظریه نخست در واقع اصول راهبردی اخلاق را ملاک نهایی میانگارند. در نظریه چهارم، خداوند متعال، برترین زیبایی و مشخصکننده ملاک نهایی اخلاق است. این نظام اخلاقی که روشنیبخش دیگر نظامهای اخلاقی است، تقرب به خدا و کسب رضایت او آرمان اخلاق است. دستیابی به عدالت فراگیر اجتماعی، آزادی، حرمت انسان و بیشترین سود برای بیشترین کسان نیز از اهداف زندگی اجتماعی در چهار ساحت فردی، شغلی، سازمان و جامعه است.۱۶ گفتنی است، همه تحقیقات در چارچوب نظام اخلاقی اسلام، بر اساس نظریه زیبا و خیر مطلق انجام میشود.
در مفهوم جدید از اخلاق حرفهای، به مسئولیتهای اخلاقی بنگاه وسازمان اشاره میشود که جامعتر از تعریف سنتی است. در این نگاه، بنگاه به منزله یک شخصیت حقوقی دو گونه مسئولیت دارد:
- مسئولیتهای حقوقی کیفری
- مسئولیتهای اخلاقی
مسئولیتهای اخلاقی بنگاه بسیار پییچیدهتر از مسئولیتهای اخلاقی فردی ـ شخصی و فردی ـ شغلی است. به عبارت دیگر، مسئولیتهای اخلاقی بنگاه شامل همه اضلاع و ابعاد سازمان میشود و اخلاقیات شغلی را نیز دربرمیگیرد. البته اخلاق حرفهای افزون بر اخلاق کار، حقوق کار را نیز دربرمیگیرد.
عوامل پایه اخلاق حرفهای
عوامل پایهای برای اخلاق حرفهای عبارتاند از:
- استقلال حرفهای اخلاق علمی
- خودفهمی حرفهای
- عینیتگرایی، بیطرفی و عدم جانبداری
- فراتر رفتن از مفهوم معیشتی
استقلال حرفهای اخلاق علمی مانند اخلاق در هر نظام حرفهای دیگر باید منعکسکننده هنجارهای درونی حرفه و احساس تعهد اخلاقی از سوی خود حرفهایها و نهادهای تخصصی آنها باشد، نه آنکه در قالب بایدها و نبایدهای اخلاقی به آنها تحمیل و قبولانده یا گوشزد شود.
پایه و اساس اخلاق، خودفهمی حرفهای است. افراد تنها با فهمی از کار و فعالیت حرفهای خود، فلسفه آن و نسبتش با زندگی مردم است که به درک اخلاقی از آن نائل میآیند و در نتیجه، در مناسبات خود با طبیعت و جهان پیرامون خود، نوعی احساس درونی از تعهد به آن ارزشها پیدا میکنند.
از مهمترین اصول اساسی که در اغلب اسناد و مباحث مربوط به اخلاق حرفهای علمی مورد تأیید قرار میگیرد، رعایت عینیتگرایی و بیطرفی است. فردی که اخلاق حرفهای را در زندگی شغلیاش به کار میگیرد، نباید جانبداری غیرعقلانی نسبت به منبعی که دارای صفات غیراخلاقی است نشان دهد.
تا زمانی که فردی درگیر مسائل فیزیولوژیکی باشد، توجه به مسائل دیگر کمرنگتر خواهد بود. معنای اخلاق حرفهای با عبور از مفهوم معیشتی آن به عرصه ظهور میرسد. زمانی که افراد در فعالیت و کسبوکار حرفهای خود از سطح گذران زندگی مادی فراتر میآیند، دستیابی به اخلاق تسهیل میشود.
وظایف مدیران در اخلاقی کردن سازمان
پنیو اعتقاد دارد که اخلاق حرفهای رشتهای از دانش اخلاق است که ضمن مطالعه ارتباط شغلها، به بیان مسئولیتهای اخلاقی سازمان، تشخیص و حل مسائل اخلاقی در حرفههای گوناگون میپردازد. او وظایف مدیران را در اخلاقی کردن سازمان اینگونه برمیشمارد:
الف) ارزشیابی عملکردهای اخلاقی کارکنان؛
ب) اخلاقی کردن هدفهای سازمان؛
ج) اشاعه ارزشها و مسائل اخلاقی در سازمان؛
د) اخلاقورزی در زندگی شخصی؛
ذ) اهمیت دادن به اخلاق حرفهای در شغل؛
و) برخورد عقلانی و روشمند در مواجهه با مشکلات اخلاقی پیشآمده در سازمان و اقدام برای برطرف کردن آنها؛
ه ) عنایت خاص به آموزش اخلاق حرفهای
ی) تهیه و تدوین منشور اخلاقی مربوط به سازمان با مشارکت همه اعضای سازمان
یکی از ابعاد بسیار مهم اخلاق کار، بعد روانشناختی آن است؛ زیرا اخلاق متغیری است که آگاهی و اراده فردی نقش محوری در آن ایفا میکنند. بسیاری از اندیشمندان برای بهبود اخلاق کار، بر نظریههای رفتاری تأکید داشتهاند. هرگاه فردی کار اخلاقی انجام داد و از سوی جامعه تشویق شد، احتمال انجام کارهای اخلاقی دیگر تقویت میشود؛ تا جایی که کار اخلاقی به صورت ارزشهای درونی درمیآید. به این ترتیب، برنامهریزان کلان کشوری قادر خواهند بود اخلاق کار را در افراد جامعه درونی کنند. برای سنجش این مقوله پرسشنامه اخلاق حرفهای را دانلود کنید.
عوامل روانشناختی مرتبط با اخلاق کار
بسیاری از صاحبنظران معتقدند ازخودبیگانگی افراد میتواند تأثیر مستقیمی بر میزان علاقه، دقت، مسئولیت، ابتکار و مولد بودن داشته باشد. اخلاق کار قواعد و زمینههای برانگیزاننده و فعالشده تعهد ذهنی، روانی و فیزیکی فرد یا گروه است. بدیهی است که یک ذهن از خودبیگانه نمیتواند زمینهای مناسب برای انگیزه و تعهدات اخلاق و فیزیکی از خود بروز دهد. کاهش اخلاق کار، منجر به کاهش مسئولیتپذیری میشود.
تعهد ذهنی و فیزیکی از خود بیگانگی صنعتیشدن جوامع و تأثیر آن بر اخلاق کار، تغییرهایی بنیادی در ساختار جامعه پدید میآورد.
در نظام پیشهوری، رابطه موجود بین کارگر و کارفرما شخصی بود و این رابطه ایجاب میکرد که کارگر و کارفرما در مقابل یکدیگر دارای تعهدات و وظایفی گستردهتر از آنچه امروز انتظار میرود باشند؛ اما تولید کارخانهای، در وضعیت اجتماعی همه کارگران تغییرهای اساسی به وجود آورد و بر مهارتهای پیشهای و روابط کار اثر عمیقی گذاشت. بدین ترتیب، نیروی کار در یک کارگاه یا کارخانه متمرکز و محل زندگی و کار از یکدیگر جدا شد. کارگران میبایست از نظمی که کارفرما اعمال میکرد، یعنی ساعات و سرعت کار منظم تبعیت میکردند و اگر چه از نظر حقوقی آزاد بودند، از نظر اقتصادی و اجتماعی وابسته و تابع بودند.
مشکلات و موانع اخلاق حرفهای
بسیاری از مشکلات، ناشی از نگرش سنتی ما به اخلاق است. ما در نگرش سنتی خود به معضلات اخلاقی صرفاً فضیلتمحور یا ارزشمدار هستیم نه مسئلهمحور؛ جهتگیری ما فضیلتگرایانه است، نه کارآمدی. ورود ما به معضل اخلاقی، صرفاً موعظهای، تبشیری و انذاری است. در حالی که برخورد صحیح و مؤثر با معضلات اخلاقی به تخصص و مهارت نیاز دارد.
رویکرد فضیلتگرایانه ما را وامیدارد تا در مواقع رویارویی با معضلات اخلاقی، صرفاً احکام و فضیلتهای اخلاقی را یادآوری کرده، بر آن اصرار کنیم. در چنین مواقعی، تا میتوانیم از احساسات و عواطف خود خرج میکنیم، اما برای حل معضل، ذرهای مهارت به خرج نمیدهیم. فضیلتگرایی، یک رویکرد نیست، بلکه یک نوع موضعگیری و نهایتاً یک نوع نگرش است. رویکرد، غیرشخصی و روشمند بوده، ناظر به درک درست مسئله و در نهایت حل معضل است.
رویکرد، مبتنی بر «توصیف تعلیلی» موضوع است و در مسیر خود از معیارها و ابزارهای علمی و سنجشگر سود میبرد؛ اما نگرش، موضعگیری شخصی است و اساساً ناظر به حل مسئله نیست. با جهتگیری مسئلهمحور، ذهن، بیآنکه به بیراهه برود، فقط همان را مییابد و همانقدر و همانگونه مییابد که به کار حل مسئله میآید.
در دانش مدیریت این مسئله کاملاً روشن است که عوامل محیط بیرون سازمان، به ویژه عوامل محیط جهانی کمتر در دسترس سازمان بوده و امکان تأثیرگذاری یا کنترل این دسته عوامل تقریباً ناممکن است؛ اما با وجود این، در مقام تحلیل مسائل داخلی سازمان، از آن غافل نیستند. کمترین فایدهای که درک این عوامل دارد این است که ما را در اخذ استراتژی و خط مشی سازمانی، واقعبینتر و در نتیجه موفقتر خواهد کرد.
عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهای
پنیو عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهای را به سه جنبه تقسیم میکند:
جنبه فردی: یعنی ویژگیها و خصوصیات فردی، ارزشهای مذهبی، ملاکهای شخصی، عوامل خانوادگی، باورها و اعتقادات و شخصیت از جمله عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهای از جنبه فردی هستند. مسلماً فردی که فاقد صلاحیتهای اخلاقی شایسته از لحاظ فردی باشد، از معیارهای اخلاق حرفهای متناسبی نیز برخوردار نخواهد بود.
جنبه سازمانی: عواملی مثل رهبری، مدیریت، ارتباط با همکاران، ارتباط با زیردستان و فرادستان، نظام تشویق و تنبیه، انتظارات همکاران، قوانین و مقررات و رویهها، جو و فرهنگ سازمانی در این حیطه قرار میگیرند. بدیهی است که نا مطلوب بودن عوامل مزبور، عامل تهدیدکننده اخلاق حرفهای خواهد بود و بالعکس.
جنبه محیطی: عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و همچنین دیگر سازمانها و عوامل رقابتی بین آنها، از جمله عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهایست.
افزون بر این، کمبود امکانات و ابزار کار، نامناسب بودن ابزار، فضای نامناسب کاری، حجم کاری مازاد بر توان کارمند، محیط شلوغ اداره و رخنههای قانونی بر معضلات اخلاقی دامن میزنند؛ بیثباتی اقتصادی، بیثباتی سیاسی، دردهای مزمن فرهنگی ـ تاریخی مانند استبدادزدگی که به شدت با فرهنگ مشارکتی و کار تیمی ناسازگار است، آموزشهای نادرست اجتماعی مانند مسئولیتگریزی و تنبلی در کار را نوعی زرنگی تلقی کردن، وضعیت نابرابر رقابت جهانی که تهدیدکننده اخلاق کسبوکار است. و دیگر عوامل این چنینی، بیگمان در وضعیت اخلاقی سازمان تأثیرگذار است.
نتیجهگیری
رعایت اخلاق حرفهای در سازمان، امری لازم و ضروری است تا سازمان از یک سو جامعه را دچار تعارض نکند و از سوی دیگر، با اتخاذ تصمیمات منطقی و خردمندانه منافع بلندمدت خود را تضمین کند. آن چیزی که در مواجهه با مفهوم اخلاق حرفه باید مد نظر ما قرار گیرد، این است که نخست اخلاق حرفهای، دربرگیرنده اخلاق فردی و اخلاق شغلی است، اما از هر دو فراتر رفته و به سازمان به مثابه یک مجموعه حقوقی ناظر است.
دوم آنکه امروزه رویکردی استراتژیک به اخلاق حرفهای پیدا شده است و به همین دلیل مسئولیت معنوی شرکت به مدیران استراتژیست سپرده میشود؛ نه به واحد پرسنلی و نه حتی به مدیران اجرایی. سوم آنکه در حوزه اخلاق باید دو نوع رویکرد «فضیلتگرایانه» و «مسئلهمحور» را از یکدیگر تفکیک کرد. نگرش سنتی به معضلات اخلاقی صرفاً «فضیلتمحور« است، نه «مسئلهمحور». در حالی که آنچه از معضلات اخلاقی سازمانی گرهگشایی میکند، رویکرد» «مسئله محور» است. چون معضل اخلاقی، یک مسئله است و برای حل اثربخش آن، نیازمند کسب تخصص و مهارت هستیم.
نکته اساسی این است که ما باید از تلویحینگری درباره اخلاق حرفهای پرهیز کنیم. چهارم آنکه اخلاق سازمانی نه لزوماً فرد ـ وابسته و نه حتی سازمان ـ وابسته و نه محیط ـ وابسته است؛ بلکه عوامل فردی، محیطی و سازمانی در آن تأثیر دارد. بنابراین، ما در پرداختن به اخلاق، نیازمند نگرش سیستمی هستیم. غفلت از این عوامل در مقام تبیین و تحلیل معضلات اخلاقی، تصمیمگیری ما را از واقعبینی دور خواهد کرد.
در این نوشتار از مقاله اخلاق حرفهای؛ ضرورتی برای سازمان نوشته علینقی امیری بسیار استفاده شد.
نگارنده: پشتیبانی پارسمدیر | تئوری سازمان و مدیریت | ۰۳ اسفند ۰۱