ماتریس شرطی

ماتریس شرطی (Consequential Matrix) در نظریه‌پردازی داده‌بنیاد، چارچوبی است که پیامدهای همه کدگذاری‌های پیشین را باهم یکپارچه می‌سازد. این روش راهکاری را برای گام کدگذاری محوری فراهم می‌آورد و پس از کدگذاری باز صورت می‌گیرد.

مفهوم ماتریس شرطی در کدگذاری گزینشی در رهیافت نظام‌مند اشتراوس و کوربین مطرح گردید بنابراین اگر از رهیافت ظاهرشونده گلیزر استفاده می‌کنید این روش را فراموش کنید. در این آموزش تمرکز بر آن است تا شیوه کدگذاری گزینشی مبتنی بر ماتریس شرطی از دیدگاه اشتراوس و کوربین بیان شود. در پایان پرسش‌های خود را زیر همین آموزش کامنت کنید تا راهنمایی بیشتری داشته باشم.

تعریف ماتریس شرطی

پس از انحام کدگذاری باز، کدهای پایه در قالب مفاهیم (Concpets) و مقوله‌ها (Categories) دسته‌بندی می‌شوند. دقت کنید در کدگذاری باز تمرکز تنها بر نشانگرها (Indicators) نیست و اگر پژوهشگر تنها بر نشانگرها تمرکز کند سیر اصلی نظریه‌پردازی را از دست خواهد داد. منظور از نشان‌گرها واحدهای بسیار کوچک اطلاعاتی است که از هر خط مصاحبه یا مقاله حاصل می‌شود.

زمانی‌که مقوله‌ها شناسایی شد مرحله کدگذاری محوری فرا می‌رسد و براساس رهیافت نظام‌مند اشتراوس و کوربین، مقوله‌ها در چارچوب یک مدل پارادایمی قرار می‌گیرند. پس از کدگذاری محوری روند تحلیل پایان نمی‌پذیرد و برای شناخت مقوله‌های اصلی باید یکپارچه شوند. این فرایند کدگذاری انتخابی نام دارد و به یک نظریه پدید ختم می‌شود. ماتریس مشروط راهکاری برای دستیابی به این هدف است.

ماتریس شرطی یک دیاگرام تحلیلی برای در نظر گرفتن دامنه گسترده‌ای از شرایط و پیامدهای مرتبط با پدیده محوری است. این ماتریس، پژوهشگر را قادر می‌سازد تا سطوح گوناگون شرایط و پیامدها را شناسایی کند و باهم یکپارچه سازد.
اشتراوس و کوربین، ۱۹۹۰

ماتریس شرطی

ماتریس شرطی

گراندد تئوری یک سیستم مراوده‌ای است که پژوهشگر می‌تواند در آن ماهیت روابط متقابل وقایع را بسنجد. براساس شکل بالا، ماتریس شرطی ۸  سطح دارد که در هر سطح پیامدی رخ می‌دهد. این پیامدها، زمینه لازم را برای کنش یا برهم‌کنش پعدی فراهم می‌سازند.

خلاصه و جمع‌بندی

ماتریس شرطی ابزاری برای کدگذاری انتخابی در رهیافت نظام‌مند اشتراوس و کوربین است که در هشت گام قابل بررسی می‌باشد. اشتراوس و کوربین سه مزیت اصلی برای آن قائل هستند که عبارتند از: نخست به پژوهشگر کمک می‌کند تا نسبت به ظرایط موثر بر پدیده محوری حساس باشد. پژوهشگر را نسبت به پیامدهای بالقوه راهبردهای کنشی و واکنشی حساس می‌کند. در پایان، کنش‌ها یا واکنش‌ها و پیامدها را به پدیده محوری مربوط می‌کند.