استراتژی سازمان
استراژی سازمان (Organizational Strategy) برنامهای نظاممند، قابل اجرا و دارای افق زمانی مشخص برای دستیابی به اهداف بلندمدت سازمان است. در سلسلهمراتب مدیریت استراتژیک سازمان پس از ترسیم چشمانداز و تعیین فلسفه وجودی (ماموریت) باید هدفهای بلندمدت طراحی شود.
استراتژی سازمانی ابزارها و روشهای دستیابی به این هدفهای بلندمدت سازمانی را مشخص میکنند. استراتژیهای سازمانی به معنای بکارگیری روشهایی است که برتری یک سازمان را نسبت به رقبای خود فراهم میکند. برنامهریزی راهبردی، فرایندی است که برای نیل به اهداف استراتژیک سازمان و یافتن منابع مورد نیاز صورت میگیرد. این فرایند، اعضا و منابع یک سازمان را شامل میشود.
یک سازمان برای اینکه بتواند برای جایگاه خود در آینده را برنامهریزی کند، باید جایگاه فعلی خود را تعریف کند. سپس آن جایگاهی که در آینده قصد دارد به آن دست یابد را مشخص کند. تمامی مستنداتی که از فرآیند فوق بدست میآیند، برنامهریزی راهبردی نام میگیرد. استراتژی و نحوه عملکرد سازمان باید براساس شرایط سخت در آن موقعیت تنظیم گردد.
برای دستیابی به اهداف نهائی در سازمانها به منظور رقابت با سایر سازمانها باید از استراتژی بهره گرفت استراتژی منطق تجاری را برای سازمان به ارمغان میآورد. اگر هدف سازمان در عمل و اجراء نمود پیدا ننماید صرفاً در حد هدف باقی بماند هیچ فایدهای نخواهد داشت برای آنکه به توان استراتژی و هدف را در قالب عمل استفاده نمایند باید ابتدا استانداردهای رفتاری خاصی را تعیین نمود. در این مقاله به تاریخچه، مفهوم و تعاریف استراتژی سازمان پرداخته شده است.
تاریخچه و مفهوم استراتژی
استراتژی در لغت به معنای سوق دادن، گسیل داشتن، فرستادن، بردن و پاییدن بیان داشت. گمان میرود این کلمه عطف به دانش و هنر یک ژنرال قدیمی یونانی به نام استراتگوس (Strategos) به کار برده شده است. در بعضی از منابع لاتین، استراتژی از مفهوم استرتیوم یا Stratum و به معنای راه و مسیر بیان شده است. علی رغم اختلاف در ریشه کلمه با یک نگرش کلی میتوان گفت : هر دو تعریف مفاهیم مشترکی را در بر دارند که این نکته نشان دهنده صحت و اتفاق آن است.
استراتژی بعد از نیمه اول قرن بیستم میلادی جای خود را در داخل علوم اجتماعی در حیطه اقتصاد باز کرد. تا این تاریخ هرچقدر هم در بعضی از آثار نویسندگان به مفهوم استراتژی برخورد شده است، اما این مقوله در معنای اقتصادی برای اولین بار از طرف دو شخصیت علمی به نام نیومن و مورگنسترن که هم اقتصاددان و هم ریاضی دان بودند، به کار برده شده است. نیومن و مورگنسترن، استراتژی را از جهت اقتصاد فردی بررسی نموده و سعی کردند شگردهای دو بازیکن را که تلاش میکنند بر طرف مقابل برتری یابند به طور منظم و سیستماتیک بیان کنند.
در اینجا فرض بر این بود که بازیکنان شیوههای عملکرد رقیبان را به طور کامل میدانند و میتوانند تصمیماتی بگیرند که برخورداری از شیوههای پیروزی را حداکثر میکند. چنانچه در شطرنج، بازی تحت شرایط کاملا مشخصی است. هرچند این فرضیه در رویدادهای اقتصادی و اجتماعی قابل قبول نیست، ولی تئوری بازی، به لحاظ قرار گرفته و بنیان تشکیل دادن استراتژی در علوم اجتماعی کمک شایانی نموده است.
مفهوم و تعریف استراتژی سازمان
استفاده از مفهوم استراتژی در حیطه سازمان و مدیریت در نیمه دوم قرن بیستم میلادی آغاز شده است. در اینجا هم با همان منطق، استراتژی این معنا را بیان میدارد که به منظور فراهم آوردن امکان برتری یافتن بر رقبای سازمان روابط خود با محیط را سامان داده و منافع خویش را در جهت هدف به حرکت میآورد، اما تا به حال راجع به این موضوع چنین همفکری وجود نداشته است .
از دیدگاه ایگور انسف، استراتژی سازمانی، یک حرکت و یا یک سری حرکتهای معین سازمان است. به عنوان مثال مانند یک برنامه توسعه محصول که سازمان آن را تعقیب میکند. استراتژی کلی و یا مختلط هم نشان دهنده یک قاعده تصمیمگیری آماری است مبنی بر اینکه سازمان در یک وضعیت معین کدام نوع از استراتژی صاف را انتخاب خواهد کرد. آلفرد چندلر استراتژی را به عنوان تعیین آماج و هدفهای دراز مدت در سازمان و برای تحقق پذیری این آماج تخصیص دادن منابع مورد نیاز و آماده کردن برنامههای فعالیتی مناسب تعریف میکند.
استراتژی مجموعه کاملی از سیاست و اهداف معین و مشخص یک سازمان است. تصمیمگیری در مورد سیاستهای مربوط به اهداف سازمان و تغییرات در آن اهداف، منابع مورد استفاده در آنها، تعیین ویژگیهای این منابع و توزیع و کاربرد آن ها.
استراتژی نامی است که به آماج، هدف و تمامی وظایف و برای تحقق بخشیدن به اینها به روشهای لازم داده میشود؛ مبنی بر اینکه سازمان کدام کار را انجام میدهد یا میخواهد انجام دهد، چه نوع سازمانی است و یا میخواهد باشد را تعریف کند. هافر و شندل هم استراتژی را به عنوان فعالیتهای تأمین کننده هماهنگی بین منابع داخلی و قابلیتهای سازمان با فرصت و تهدیدهای محیط بیرونی تعبیر میکنند.
اهمیت استراتژی سازمان
تعریف دیگر استراتژی را به عنوان برگزیدن برنامههای فعالیتی لازمه برای رسیدن به آماج و هدفهای اطلی سازمان و تخصیص منابع در رابطه با محیط سازمان بیان میکند. با بررسی دقیق این تعریف مشاهده میشود که در مورد محتوی کلی استراتژی یک درک کلی وجود دارد. ولی بعضی وقتها تفاوت نیز میانشان دیده میمی شود. برای مثال (( آنسف )) استراتژی را جدای از اهداف سازمان بررسی کرده است. بنا به نظر او استراتژی در کل، روش تصمیمگیری با اطلاعات نافص با وجود ریسک و نا مطلوبی است. در معنای دقیق تر، طرز حرکت مشخص شده برای تحقق بخشیدن به یک هدف اصلی است.
چندلر و اندروز هنگامی تعریف استراتژی، این هدف و استراتژی را با هم بررسی کرده اند و آن دو را به عنوان یک فرایند دراز مدت به شمار آورده اند. بنا به این رویکرد، استراتژی یک فرایند دراز مدت است که موفقیتهای گذشته سازمان، وضعیتی که در آن قرار دارد و در آینده چه جیزهایی انجام خواهد داد را در بر میگیرد.
آنتونی و تایلس هم همراه با پذیرفتن همین رویکرد، استراتژی را به عنوان مجموعهای از اهداف و سیاستها در نظر آورده اند. هافر و شندل هم در تعریف خود روابط بین سازمان و محیطش را در اولویت قرار داده اند. در اینجا، استراتژی به عنوان اهداف و ابزارها ( فعالیتها و منابع لازم برای رسیدن به اهداف ) مورد بررسی قرار میگیرد. بنا بر این استراتژی را به عنوان تجزیه و تحلیل روابط بین سازمان با محیط خویش، تعیین مسیر و اهداف سازمان، تثبیت فعالیت هایی که آنها را تحقق خواهد بخشید و تنظیم دوباره سازمان با تخصیص منابع مورد نیاز میتوان تعریف کرد.
نتیجهگیری بحث
محیط بیرونی به عنوان عامل شکل دهنده ویژگیهای تعیین کننده استراتژی هستند. محیط بیرونی به عنوان عامل شکل دهنده ویژگیهای تعیین کننده، اساس و بنیان استراتژی به شمار آمده است، زیرا رفته رفته محیط بیرونی به گونهای فزاینده تغیر میکند به سبب وابستگی متقابل سازمان با محیط، تغییر و انطباق سازمان با محیط ضرروری میسازد.
براساس الگوی تفکر استراتژیک، استراتژی به عنوان مفهومی متفکرانه است که تأیید میکند سازمان باید در کدام حیطهها فعالیت کند، به کدام اهداف با کدام وسیلهها برسد و از کدام قالبهای رفتاری متابعت کند، زیرا در مفهوم کلی سمت و سوی سازمان، اهداف قابل سنجش و در رابطه با آنها وسایل و روشها از ویژگیهای تعیین کننده استراتژی هستند. به علاو توضیح تنظیم دوباره سازمان که در تعریف آمده است برای تأکید و گوشزد کردن ویژگی دیگری است که در رابطه با استراتژی وجود دارد.
استراتژی به عنوان یک ابزار کمکی برای سازمان است که تغییرات حاصله از محیط را به صورت طرحی سازنده در میآورد، به همین سبب یک استراتژی نوین، میتواند تغییر رفتارهای جاری و روابط بین کارکنان را ضروری بسازد که این نیز نشان دهنده تجدید و توسعه در ساختار، سیاست و فرایندهاست. بالعکس، به سبب بوجود آمدن بی کفایتی و نقص در این عوامل یک مشکل استراتژیک به میان خواهد آمد.
تئوری سازمان و مدیریت , مدیریت استراتژیک | ۲۵ دی ۹۱
باسلام،استراتژی رامیتوان همان (بُردار)نامید
چرا بردار؟ فرهنگستان عربزده ایران از معادل «راهبرد» استفاده کرده. برای یادگیری اصول مدیریت استراتژیک دورههای آموزش استراتژیک دکتر ثابتی را گوگل کنید.