مارپیچ سه‌گانه

مارپیچ سه‌گانه مفهومی است که بر ارتباط درهم‌تنیده، دوسویه و متعامل دانشگاه، دولت و صنعت برای شکوفایی و رشد اقتصاد دانش‌بنیان دلالت دارد. در این مدل افزون بر رابطه سنتی صنعت و دانشگاه بر نقش دولت نیز تاکید شده‌است.

اکنون اقتصاد دانش‌بنیان الگوی اصلی رشد و شکوفایی اقتصادی و اجتماعی در کشورهای پیشرفته است. در کشورهای درحال توسعه نیز تحرکاتی در این زمینه مشاهده می‌شود با این وجود جریان بسیار کند است. به‌نظر می‌رسد دانشگاه‌ها در کشورهای در حال توسعه نقش خود را به‌درستی انجام نمی‌دهند. در واقع در روابط صنعتی که دولت‌ها با قدرت به آن ورود کرده‌اند جایگاهی برای دانشگاه‌ها وجود ندارد. در این نوشتار کوشش بر آن است تا مفهوم مارپیچ سه‌گانه مفهوم‌سازی و بیان شود.

پیدایش مفهوم مارپیچ سه‌گانه

مفهوم مارپیچ سه‌گانه (Triple helix) مبتنی بر ارتباطات دانشگاه-صنعت-دولت در سال ۱۹۹۳ بوسیله اتزکوییتز (Etzkowitz) مطرح شد. پس از آن اتزکویتز به همراه لیدسدورف (Leydesdorff) در سال ۱۹۹۵ به گسترش این مدل پرداخت که همچنان یک الگوی مرجع محسوب می‌شود. براساس این مدل، تعاملات دو جانبه دولت-صنعت در جامعه صنعتی، به ارتباطات سه‌گانه د رحال رشد بین دانشگاه، صنعت و دولت در جوامع دانشی تغییر یافت.

فرض مارپیچ سه‌گانه این است که پتانسیل برای توسعه اقتصادی زمانی ایجاد می‌گردد که نقش دانشگاه برجسته شود. دولت‌ها باید نقش برجسته‌تری برای دانشگاه درنظر بگیرند و عناصر دانشگاه، صنعت و دولت برای خلق سااختارهای اجتماعی و نهادی جدید برای تولید، انتقال و بکارگیری دانش به‌هم پیوند یابند.

ابعاد مارپیچ سه‌گانه

ابعاد مارپیچ سه‌گانه

این رویکرد شامل یک تخریب خلاق است که به‌عنوان پویایی نوآوری طبیعی ظاهر می‌گردد. همچنین یک بازآفرینی (تکرار) خلاق است که درون هر یک از نهادهای دولت، صنعت و دانشگاه رخ می‌دهد. شکوفایی و رشد اقتصاد دانش‌بنیان نیز متاثر از اثرات متقابل آنها است.

مارپیچ سه‌گانه و دانشگاه نسل سوم

در هر دوره‌ای از تاریخ، گونه‌ای از دانشگاه تجلی نموده و آرام آرام جای خود را در یک جابه‌جایی پارادایمی به دانشگاهی دیگر می‌دهد. در قرون وسطی که دانشگاه پاریس مدل مرجع آن محسوب می‌گردد، دانشگاه یک نهاد اسکولاستیک بود. هدف این دانشگاه جستجوی راستی، صداقت و کشف حقیقت جهان و آموزش رهبران آینده جامعه بود.

در دوران خردگرایی، خلق دانش به دومین هدف دانشگاه تبدیل شد و خلق دانش بر پایه پژوهش علمی استوار گردید.در دانشگاه نسل دوم، پژوهشگران، به سان طبقه جدیدی از نخبگان ظهور یافتند.  دانشگاه همبولتی برلین، مدل دانشگاه نسل دوم است.

در دانشگاه نسل سوم که نقش برجسته‌های آن هنوز در حال توسعه هستند، ماموریت سومی برای دانشگاه در فراتر از آموزش و پژوهش تعریف گردید. ماموریت دانشگاه نسل سوم خلق دانش برای کارآفرینی در جامعه است. این ماموریت مبتنی بر مارپیچ سه‌گانه اتزکوییتز می‌باشد و نشان می‌دهد چگونه دانشگاه بین صنعت و نیازهای جامعه پل می‌زند و البته پشتیبانی دولت در این میان نقشی اساسی دارد.

مارپیچ چهارگانه و دانشگاه نسل چهارم

کارایانیس و کمبل با توسعه مارپیچ سه‌گانه، مارپیچی چهارگانه را مطرح کردند. در این مدل جدید جامعه مدنی به‌عنوان رکن چهارم وارد رابطه صنعت-دانشگاه-دولت گردید. دانشگاه نسل چهارم در قالب مدل مارپیچ چهارگانه نوآوری و تولید دانش کارایانیس و کمبل توسعه یافت.

در این دانشگاه، مارپیچ چهارم شامل جامعه مدنی، رسانه و فرهنگ همگانی، هنر، پژوهش‌های هنرمندانه و نوآوری‌های بر پایه هنر می‌باشد. به زبان دیگر، یک دانشگاه نسل چهارم، افزون بر آموزش (نسل اول)، نسل دوم (پژوهش)، کارآفرینی (نسل سوم)، جامعه مدنی، فرهنگ و رسانه را نیز هدف قرار می‌دهد.

پایان سخن

دانشگاه‌های نسل سوم مظهر و تجلی‌گاه مارپیچ سه‌گانه می‌باشند یعنی جایی که میان دولت، صنعت و دانشگاه پیوند برقرار می‌شود. این مارپیچ با رویکردی مبتنی بر کارآفرینی و حل مسائل اشتغال جامعه در کانون توجه نظام آموزشی مدرن قرار دارد. نظر به خلاء علمی و عملی در حوزه کارآفرینی دانشگاهی در این مطالعه کوشش شد مدلی عملیاتی برای دانشگاه‌های نشل سوم ارائه شود.

کارآفرینی عنصر کانونی مارپیچ سه‌گانه می‌باشد. در واقع کارآفرینی موضوعی است که از اواخر قرن بیستم مورد توجه محافل آموزشی کشورهای جهان قرار گرفته‌است و بسیاری از زمینه‌ها و علائق تحقیقاتی را به خود اختصاص داده‌است. بررسی تاریخ ادبیات کارآفرینی مؤید آن است که این واژه نخستین بار در تئوری‌های اقتصادی و توسط اقتصاددانان ایجاد شد. سپس وارد مکاتب و تئوری‌های سایر رشته‌های علوم گردید.

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله