مدیریت بر مبنای ارزش
مدیریت بر مبنای ارزش Value Based Management (VBM) یک فلسفه مدیریتی است که خلق ارزش در سازمان را بیشینه میسازد. بویژه ارزش مورد انتظار سهامداران و ذینفعان را حداکثر میکند. این رویکرد مدیریتی فرایند خلق، مدیریت و سنجش ارزش است.
اساس این دیدگاه بر ارزش از نگاه مشتری استوار است و به هم آفرینی ارزش و خلق مشترک ارزش با مشتریان میپردازد. در زمانی که همه چیز در حال تغییر است، قوانین بنیادین کسبوکار نیز به سرعت تغییر کردهلند. در چنین شرایطی ارزشهای محوری سازمان و مدیریت سازمان براساس این ارزشها میتواند راهنمای بسیار خوبی جهت رشد و ادامه حیات سازمانها باشد. چنین سازمانهایی به عنوان واکنش در برابر تغییرات محیطی، ارزشهای محوری خود را تغییر نمیدهند.
ارزشهای مشترک، یکی از محوری ترین عوامل از هفت عامل توصیه شده در مدل مدیریتی هفت اس مکینزی ست که در سازماندهی، عملکرد و در نهایت موفقیت یک شرکت نقش بی بدیلی را ایفا میکند. در این مقاله، سازمان به عنوان جامعه هدف در نظر گرفته شده و رویکرد «مدیریت بر مبنای ارزشها» و جایگاه آن در سازمان، محوریت بدنه اصلی مقاله را تشکیل میدهد. لذا با مطالعه نتایج تحقیقات صورت گرفته قبلی و مطالعه کتب و مقالات مختلف، نتایج زیر حاصل گردید که این رویکرد یکی از الزامات بقا و ماندگاری بنگاههای اقتصادی در شرایط بحرانی، پیچیده و رقابتی امروزه است و میتواند مسیر موفقیت سازمانهای امروزی را هموار سازد و اینکه این سبک جدید مدیریت بدون توجه به ارزشهای محوری و مشترک سازمانی، که نهفته در دل فرهنگ سازمانی ست، در مسیر موفقیت خود دچار مشکل خواهد شد.
اصول مدیریت بر مبنای ارزش
یکی از رویکردهای نوین در حوزه مدیریت، مدیریت بر مبنای ارزشها است. ارزشهای مشترک یکی از عوامل کلیدی، از هفت عامل کنترلی، در مدل هفت اس مکینزی ست. در رویکرد مدیریت مبتنی بر ارزش (VBM)، هدف کلی به حداکثر رساندن ارزش سازمان است که به این معناست که تصمیماتی که امروز گرفته میشوند صرفاً برای دستیابی به سود کوتاهمدت نباشند. اگر تأثیرات بلندمدت تصمیمات خود بر سودآوری و پایداری سازمان خود را در نظر داشته باشید، بازتاب آن را درآینده و در جریان نقدی به دست آمده توسط سازمان، مشاهده خواهید کرد.
VBM از افراد و کارکنان شرکت میخواهد تا همانند صاحبان شرکت فکر کنند و تصمیماتشان را به گونهای اتخاذ کنند که در نهایت به سود شرکت باشد. مدیران باید به طور مداوم به دنبال رشد فرصتها و سرمایه گذاری روی فرصتهایی باشند که به خلق ارزش منجر شوند و از سرمایههای شرکت به شیوهای استفاده کنند که موفقیت بلندمدت آن را تضمین کند.
یکی از اصول بنیادی VBM، اعتقاد به این موضوع است که جریان نقدی و رشد در آینده، منبع ارزش سازمان هستند. طرفداران رویکرد VBM تصمیمات خود را صرفاً با تکیه بر مقیاسهای مالی و برپایهی شاخصهای حسابداری (نظیر درآمد فصلی، سود هر سهم و نسبت قیمت سهم به سود بهدست آمده) اتخاذ نمیکنند. این کار ممکن است کار دشواری باشد به ویژه هنگامی که فشار قابل توجهی از طرف سرمایهگذاران موقت بر شرکت و مدیران آن اعمال میشود.
مدیریت بر مبنای ارزش هم یک نوع فلسفه و هم نوعی روش شناسایی است. این رویکرد مشخص میکند که تصمیماتی که به صورت روزانه اتخاذ میکنید همگی در ارزش سازمان نقش دارند. بنابراین VBM باید در کل سازمان جاری شود و نه فقط در سطح مدیران و هیئت مدیره. افراد در سطوح مختلف سازمان باید در حرکت به سوی این ارزش کلی مشارکت داشته باشند.
مدیریت ارزش
سازمانهای فردا باید در فضای جهانی شده رقابت کنند تا زنده بمانند. در شالوده نوین کسبوکار جهانی، تنها سازمانهای یادگیرنده زنده خواهند ماند. اغلب نظریه پردازان و دست اندرکاران مقولههای سازمانهای یادگیرنده، یکی از ارکان چنین سازمانی را چشمانداز مشترک و ارزشهای مشترک تلقی کرده اند. هر چه محیط سازمان پیچیدهتر، رقابتیتر و متلاطمتر میشود، سازمان به انسجام درونی، تفاهم واعتماد متقابل بین کارکنان بیشتر نیاز پیدا میکند. زیربنای یک سازمان اثربخش، رسالت و ارزشهای سازمان است. هنگامی که یک سازمان تصویر روشنی از رسالت و ارز شهای خود داشته باشد، مبنای محکمی برای ارزیابی اقدامات مدیریتی و مهندسی ارزش خواهد داشت.
استفاده از مدب زنجیره ارزش پورتر یکی از روشهای راهگشا جهت مدیریت ارزش در سازمان است. مراحل مشخصی برای پیاده کردن مدیریت مبتنی بر ارزش در یک سازمان وجود ندارد و همانطور که اشاره شد، این رویکرد بیشتر یک مدل ذهنی و یک متد و شیوه است. برای پیادهسازی این رویکرد به یک برنامهی تغییر و تحول رسمی نیاز است که آغاز کنندهی مسیری برای سازمان است که با تعهد به خلق ارزش به انتها خواهد رسید. موفقیت در شروع و تثبیت این مسیر، چهار نکتهی کلیدی وجود دارد:
- شناخت و درک محرکهای ارزش
- تدوین استراتژی جهت حداکثرسازی ارزش
- تعیین اهداف عملکردی کوتاهمدت و بلندمدت
- تعیین شاخصهای اندازهگیری عملکرد جهت پشتیبانی از اهداف مبتنی بر ارزش
نتیجهگیری بحث
خیز دنیای مدیریت به سمت این رویکرد جدید مدیریتی را میتوان از اواسط دهه ۸۰ میلادی دانست. در سال ۱۹۸۶ پرای گوگین استدلال کرد که برای درک رفتار سیستمهای پیچیده و پدیدههای پویا، باید آنها را از نظر ارزشی تحلیل کرد. نتیجه سالها تحقیق او تصدیق کرد که کلید درک و رهبری افراد، سازمانها و جوامع، نظامهای ارزشی هستند، که این مفهوم امروزه در رویکردی با نام مدیریت بر مبنای ارزشها تبلور یافته است. از آن زمان تا کنون کتب، همایشها، کنفرانسها و مقالات داخلی و خارجی بسیاری در این زمینه به چاپ رسیده و یا در فضای مجازی منتشر شدهاند.
از الزامات پرداختن به رویکردهای جدید در علم مدیریت این است که سرعت تغییر و تحول شاخههای گوناگون علم و فناوری در عصر ما، به اندازهای بالاست که به جرات میتوان گفت پیشبینی وقایع و رویدادهای آینده و همچنین تضمین موفقیت سازمانها با معادلات عادی و ساده سنتی غیر قابل انجام است. لذا در این مقاله، با توجه به اهمیت موضوع و نوین بودن آن، به بررسی ارتباط بین عامل کلیدی ارزشهای مشترک و رویکرد مدیریتی جدیدی تحت عنوان «مدیریت بر مبنای ارزشها» پرداختیم.
نگارنده: پشتیبانی پارسمدیر | تئوری سازمان و مدیریت | ۲۱ دی ۹۱