فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی (Burn Out) احساس خستگی مفرط جسمی و روحی در کارکنان است که در زیرمجموعه فشارها و اضطراب ناشی از کار در سازمان قرار میگیرد. از جمله پیامدهای کار در سازمان میتوان به فرسودگی شغلی اشاره کرد که جنبه منفی زندگی شغلی و سازمانی قلمداد میشود.
فرسودگی شغلی را حالتی از خستگی و ناکامی میدانند که ناشی از ارتباطات و روابط شغلی است که به وصول نتیجه دلخواه منجر نمی شود. این مقوله در استعارههای سازمانی به خاموش کردن شمع و یا آتش اشاره میکند، چنانچه آتش منبع کافی را دریافت نکند بعد از مدتی خاموش میشود. و این باعث کاهش کیفیت عملکرد کارکنان شده و عاملی برای عدم مسئولیت پذیری، غیبت و تضعیف روحیه میتواند باشد. علاوه بر این فرسودگی با نگرانیهای شخصی مثل خستگی جسمی، بی خوابی، افزایش مصرف الکل و دارو و بروز مشکلات خانوادگی رابطه دارد.
فرسایش کاری پیامدی از فلات شغلی و استرس شغلی دایم و مکرر است. بدین ترتیب که شخص در محیط کارش به علت عوامل درونی و بیرونی احساس فشار میکند. این فشار، پیوسته و چندینباره بوده و سرانجام به احساس فرسایش تبدیل میگردد. فرسایش کاری به عنوان فقدان انرژی و نشاط تعریف میشود و شخص دچار فرسودگی شغلی احساس کسالتانگیزی را نسبت به انجام رفتار شغلی نشان میدهد.
تاریخچه فرسودگی شغلی
واژه فرسودگی شغلی در سال ۱۹۷۰ در ایالات متحده شناخته شد. این واژه در ابتدا در ارتباط با افرادی که در صنعت خدمات انسانی کار میکردند, به کار گرفته شد. به نظر میرسد که واژه فرسودگی شغلی در کتاب گرین در سال ۱۹۹۷ ابداع شد. قضیه فرسایش کاری که در آن معمار بدگمان و عیب جو از حرفه خود دست کشید و به جنگل آفریقا رفت.
اگرچه آثار اولیه این پدیده را به صورت افسانه و به صورت واقعی نشان دادند و علائم شناسایی شده عبارتند از خستگی شدید و عدم خوش بینی و اشتیاق به شغل. مفهوم سازی مقوله فرسودگی شغلی در مدیریت به مطالعات کریستینا ماسلاچ برمیگردد که مقولههای مطالعه وی در پرسشنامه فرسودگی شغلی ماسلاچ قابل مطالعه است.
در سال ۱۹۸۰ فرسودگی شغلی به خاطر جایگاهش به عنوان واژهای که به لحاظ اجتماعی قابل قبول میباشد مورد توجه قرار گرفت و با حداقل بدنام سازی مرتبط میباشد. پذیرش و موافقت فرسایش کاری به این معنی نمی باشد که افراد ناامید میباشند و شخصا مسئول فرسودگی شغلی هستند. در طی زمان ارزش تحقیقات فرسایش کاری ارتقا یافت.
نظریهای مطرح میباشد مبنی بر این که فرسایش کاری بواسطه تناقض مثبتی که در آن مطرح میباشد (مشغولیت شغلی) تکمیل میشود. بنابراین طیف کلی کارکنان را تحت پوشش خود قرار میدهد. به علاوه پژوهشگرانی از قبیل چرنیس با تمرکز بر رابطه بین مولفههای سازمانی و فرسایش کاری، حوزهای را به این تحقیقات اضافه میکنند. فرسودگی شغلی حوزهای است که به طور مداوم مورد بررسی و آنالیز قرار میگیرد.
تعریف فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی به شیوههای متعددی تعریف میشود. تحقیقات اولیه در خصوص فرسایش کاری آن را در نتیجه کل نگری شغلی و یا پیش آموزی میدانند. در ابتدا از این واژه در سال ۱۹۶۰ در اشاره به تاثیرات سوء استفاده داروهای مزمن استفاده کرد. فرسایش کاری حالت و شرایطی از بدن و روح میباشد و فقدان عدل و انصاف شغلی را پیریزی میکند. فرسایش کاری از ابعاد بالینی، روحی، روان شناختی، فیزیولوژیکی و رفتاری برخوردار میباشد. برخی فرسایش کاری را به عنوان واکنش به محرکهای استرس زای میان فردی و عاطفی در شغل توصیف کردند.
ماسلاچ فرسودگی شغلی را نشانگان روانشناختی میدانند که در نتیجه عوامل فشار زای بین فردی و مزمن به وجود میآید و به صورت خستگی عاطفی، بدبینی به کار و کاهش کارایی شغلی آشکار میشود. فرسایش کاری را بسیار شبیه به مفهوم بیگانگی مارکس میداند. در این حالت فعالیت شغلی برای شخص امری خارجی است، یعنی جزئی از طبیعت او نیست، فرد در کار خویش ارضا نمیشود و احساس محرومیت و بدبختی میکند. در نتیجه شخص نیروهای روحی و جسمی خود را آزادانه توسعه نمی دهد، بلکه توان جسمی خود را از دست میدهد.
ابعاد فرسودگی شغلی
ابعاد فرسودگی شغلی به زعم ماسلاچ عبارتند از:
- خستگی عاطفی
- احساس عدم کفایت
- مسخ شخصیت
خستگی عاطفی حالتی از لحاظ احساسی و عاطفی و ناشی از استرس انباشته شده از زندگی فردی یا کاری شما و یا ترکیبی از هر دو است. خستگی عاطفی یکی از نشانههای فرسایش کاری است. افراد مبتلا به خستگی عاطفی اغلب احساس میکنند که قدرت و کنترل بر آنچه در زندگی اتفاق میافتد ندارند.
احساس عدم کفایت این گونه افراد در اکثر اعمال و نگرش هایشان، احساس عدم اطمینان و درماندگی میکنند. خود را در مواجهه با مشکلات، ناتوان میبینند و جملاتی چون «نمی توانم این کار را انجام دهم»، «هرگز قادر به یادگیری در سطوح عالی نیستم» و «توان نیل به مراتب عالی را ندارم»، همیشه ذهن این افراد را به خود مشغول میکنند.
مسخ شخصیت تجاربی از احساس غیر واقعی بودن و جدایی از خود، یا اینکه فرد به عنوان یک ناظر خارجی افکار، احساسات، هیجانات بدن یا فعالیتهای خود را مشاهده میکند.
جمعبندی بحث
فرسودگی شغلی فقدان انرژی به خاطر استفاده بیش از اندازه از انرژی عاطفی قابل دسترس میباشد. خستگی و فلاتزندگی کارکنان به معنای اتمام منابع شخصی میباشد. خطر فقدان منابع شخصی منجر به تغییرات نگرشی, خستگی عاطفی، زوال شخصیت و کاهش دستاوردهای شخصی میشود. به عبارت دیگر فرسایش کار، خستگی فیزیکی، هیجانی و روانی به دنبال قرار گرفتن طولانی مدت در موقعیت کار سخت میباشد.
عامل اصلی و اولیه ایجاد فرسودگی کاری مدت طولانی تحت فشارهای روانی و عصبی شدید بوده است. علاوه بر عامل مذکور متغیرها و عوامل دیگری نیز در این رابطه نقش اساسی بازی میکنند. برای مثال برخی از شرایط کاری از قبیل اینکه فرد احساس کند تلاشهای او بی فایده است. فرد حس میکند در سازمان فردی ناکارآمد و بی تأثیر است، در ایجاد فرسایش کاری سهم عمده و مهمی دارند. تحت چنین شرایطی، شخص احساس ضعف و پایین بودن پیشرفت فردی میکند. قطعاً این احساس خود بخش عمدهای از فرسودگی کار محسوب میشود. به همین ترتیب، فرصتهای کم برای ارتقاء و وجود قوانین و مقررات خشک و دست و پاگیر در نظام یک سازمان در پرورش این پدیده مؤثرند.
ادبیات پژوهش فرسودگی شغلی
فصل دوم شامل ادبیات پژوهش فرسودگی شغلی به همراه عدالت سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی در ۵۰ صفحه همراه با فهرست منابع فارسی و لاتین
تئوری سازمان و مدیریت | ۲۴ بهمن ۹۸