استعارههای سازمانی
استعارههای سازمانی موضوعات و پدیدههای پیچیده سازمان را به وسیله تاکید کردن بر نکات کلیدی آنها ساده و قابل درک میسازند. استعارهها از انچه ذهن ما بدان اشناست برای شناختن آنچه ذهن کمتر به آن آشنایی دارد استفاده میکنند.
استعارهها این امکان را فراهم میآورند که ما جنبههای مختلف سازمان را بشناسیم. چون میتوانیم این امر را به طور مجزا از هم انجام دهیم ذهن پیچیدگی بسیاری را در مقابل خود نمیبینند. اگر تمامی تصاویر حاصل از استعارهها را کنار هم یا بر روی هم قرار دهیم،سیمای واقعی سازمان را با تمامی پیچیدگی هایش در مییابیم.
تمثیلها و استعارهها تنها برای درک سازمان بکار نمیآیند، بلکه در نحوه مدیریت نیز مفید فایده هستند. مدیران با شناخت نوع سازمان، که به کمک استعارهها رخ داده است، با درکی واقعی به مدیریت میپردازند و سبکی را پیشه خود میسازند که با شرایط و نوع سازمان سازگار و هم ساز است. در این مقاله انواع استعارههای سازمانی تشریح گردیده است.
انواع استعارههای سازمانی
مورگان بر نقش حایز اهمیت استعارهها در کمک به تحلیل و شناخت نظریه سازمان، تاکید میکند. انواع استعارههای سازمانی organizational metaphors از دیدگاه او عبارتند از:
- سازمان به مثابه ماشین
- سـازمان به مثابه موجود زنده
- سازمـان به مثابه مغز
- سازمان به مثابه فرهنگ
- سـازمان به مثابه نظام سیاسی
- سازمان به مثابه زندان برای ذهن آدمی
- سازمـان به مثابه جریان متغیر
- سازمان به مثابه ابزار سلطه
سازمان به مثابه ماشین
ماکس وبر برداشتی ماشینی از سازمان ارائه داد که به نام بورکراسی معروف است. ساختار بوروکراسی اشاره به سازمانی داشت که استعاره ماشین برای توصیف آن دور از ذهن نبود. این برداشت اگرچه ناقص بود، ولی نمی توانیم آن را خطا بدانیم بدین معنی که علمای مدیریت علمی به جنبههای مادی و ماشینی سازمان پرداختند. آنها روشها و شیوهایی را برای بهبود کارایی و بازدهی ارائه کردند که اکنون نیز قابل استفادهاند. هدف اصلی این استعاره همچون یک ماشین افزایش ستادهها و کاهش نهادهها است.
ارگونومی یا مهندسی انسانی، نمونهای امروزی از تفکر ماشینی درباره سازمان است. محدودیتهای سازمان به مثابه ماشین عبارتند از:
- عدم انعطافپذیری و سازگاری ساختار
- تاکید بیش از حد بر قوانین و مقررات و جابهجایی هدف
- ایجاد بوروکراسی بی اندیشه، کور و بدون چون و چرا
- اهداف بخشی واحدها مهمتر از تحقق اهداف کلی سازمان
- ایجاد پیامدهای پیش بینس نشده و نامطلوب
- اثرات غیر انسانی بر کارکنان
سازمان به مثابه موجود زنده
در این استعاره به سازمان همچون موجودی زنده نگریسته میشود تشبیه سازمان به موجود زنده مفاهیمی چون سازگاری و تطبیق پذیری سازمانی، سلامت، بهبود سازمان و دورههای زندگی سازمانی را در ادبیات مدیریت و سازمان متداول ساخت همچنین نیازهای انسان را در سازمان مورد توجه قرار داد در این جا طراحی سازمان به عنوان موضوعی انسانی مطرح شده است
نظریه سیستمها در مدیریت، نظریه اقتضایی سازمان و مدیریت ،ساختار ادهوکراسی و نظریه جمعیت-محیط ریشه در این دیدگاه دارند.
- درک روابط متقابل سازمان و محیط
- توجه عمیق سازمانها به نیازها و ارضای آنها
- طیف وسیعی از راهکارها برای سازماندهی
- توجه عمیق به نوآوری و ابداع در سازمان
- استفاده از زمینههای نظری و عملی
- تاکید به اکولوژی و روابط بین سازمانی
- سازمان و محیط آن به دور از واقعیت مورد توجه قرار گرفته
- وجود عملکرد واحدی در سازمان
- خطر تبدیل استعاره به ایدئولوژی
استعاره سازمان به مثابه مغز
سازمان همچون مغز نظامی تحلیل گر است که اطلاعات را دریافت و آنها را تجزیه و تحلیل میکند و مورد استفاده قرار میدهد. سازمانها را میتوانیم سیستمهای اطلاعاتی و نطامهای ارتباطی بدانیم زیرا در سایه ارتباطات و تبادل اطلاعات است که فرایندهای مدیریت در سازمان تحقق مییابند. تصمیمگیری سازمانی، برنامهریزی و سازماندهی و کنترل انجام میشود در پردازش اطلاعات و بکارگیری آنها برای اتخاذ تصمیم، انتخاب و اقدام سازمان همسان مغز انسان عمل میکند.
سایمون به تصمیمگیری در حد رضایت بخش وبا تعقلی محدود،که ناشی از محدودیتهای اطلاعاتی، اعتباری و زمانی بود اشاره کرد و از این جهت نظریات او استعاره مغز برای توصیف سازمان را به ذهن متبادر میسازند.
سایبرنتیک یا علم ارتباطات و کنترل، رابطهای صریح تر بین مغز و انسان و سازمان برقرار کرد در تحقیقات سایبرنتیک آشکار شد. خود نظمی با استفاده از بازخورد منفی بود. انسان با استفاده از بازخورد منفی و اصلاحات پیاپی و پرهیز از خطا،به هدف دست مییابد و سیستمها را نیز میتوان چنان طراحی کرد که با تجزیه اطلاعات و کنترل چنین خود نظمی را در خود ایجاد کنند.
نقاط قوت سازمان به مثابه مغز عبارتند از:
- درک بهتر یادگیری سازمانی و ظرفیت خود سازماندهی
- تاکید بر نحوه طراحی مدیریت راهبردی جهت تسهیل آموزش یادگیری
- دست یافتن به آن سوی عقلانیت محدود
- فراهم شدن زمینه لازم برای استفاده از تکنولوزی محاسباتی
- ریز پردازنده برای ایجاد سبکهای جدید سازمانی
محدودیت سازمان به مثابه مغز عبارتند از:
- خطر نادیده انگاشتن تعارض شدید بین الزامات یادگیری و خودسازماندهی
- واقعیتهای قدرت و کنترل
- ویژگی خود مرجعی مغز در تحلیل پدیده ها
استعاره سازمان به مثابه فرهنگ
هر سازمان دارای یک فرهنگ خاص است که اگرچه از فرهنگ جامع نشات گرفته، اما خصوصیت سازمان نیز بر آن اثر نهاده و یک فرهنگ ویژه ایجاد کرده است.برای انجام هر گونه اقدامی در سازمان، توجه به فرهنگ امری ضروری است،زیرا با اهرم فرهنگ به سادگی میتوانیم انجام تغییرات را تسهیل کنیم و به جهت گیریهای جدید در سازمان شکل دهیم،علاوه بر نقش فرهنگ در ایجاد تغییر، برای غلبه بر نگرانی ها، اضطراب ها،فشارهای شغلی و حرفهای در سازمان نیز میتوانیم به عامل فرهنگ تمسک جوییم.در ادراک فرهنگی سازمانی باید انقدر به سازمان نزدیک باشیم که ظرایف فرهنگی را به درستی دریابیم و آنقدر از آن دور باشیم که بتوانیم همه جوانب آن را همچون نظاره گری خارجی حس و درک کنیم.
نقاط قوت سازمان به مثابه فرهنگ عبارتند از:
- تاکید بر اهمیت نمادین تمامی جنبههای زندگی سازمانی
- فرهنگ پدیدهای زنده، خود سازمانده و تکاملی است
- نمیتوان فرهنگ را به شیوهای مطلق طراحی و کنترل نمود
- فرهنگ بیشتر هولوگرافیک است تا مکانیکی
محدودیت سازمان به مثابه فرهنگ نیز مقاومت و بی اعتمادی کارکنان است.
سازمان به مثابه نظام سیاسی
سازمانها از جهات بسیار همانند حکومتها هستند و از این رو میتوانیم آنها را به نظام سیاسی تشبیه کنیم. مسائلی چون اهداف، منافع، تعارض و قدرت در استعاره سیاسی نقشی عمده ایفا میکنند.سازمانها و اهداف موجود در انها منافع و اهدافی متفاوت را دنبال میکنند و تضاد بین این منافع در سازمان موجب تعارض و کشمکش میشود. سازمان به کمک عامل قدرت میکوشد تا از تضادها به نحوی موثر بهره بگیرد و آنها را به سوی اهداف هدایت کند.
بکارگیری عامل قدرت برای ساماندهی امور و فعالیتها در سازمان شکل سیاسی انرا ترسیم میکند و به استعاره سیاسی مفهوم میبخشد. در میان استارههای سازمانی بحث سازمان به مثابه نظام سیاسی برای سبکهای مدیریت تعارض مناسب است. نقاط قوت سازمان به مثابه نظام سیاسی شامل زیر سوال بردن اسطوره عقلانیت سازمانی است. محدودیت سازمان به مثابه نظام سیاسی نیز سیاست زدگی است.
سازمان به مثابه زندان روح
استعاره سازمان همچون زندان روح اعضای سازمان همچون غارنشینان جلوه میکنند. آنها انچنان دلبسته باورهای خویشتن اند که به هیچ رو نمی خواهند واقعیتهای بیرونی را بپذیرند.
یکی از دام هایی که مدیریت و کارکنان را اسیر اوهام و از واقعیتهای بیرونی غافل میسازد، موفقیت است. گاهی موفق شدن در چند مورد خاص مدیریت سازمان را دچار توهمی اسیب ناپذیر میکند وی با این خیال که همواره موفیت با اوست به مسائل بیرونی توجه نمیکند و همچنان در این مسیر پیش میرود و زمانی متوجه واقعیتها میشود که دیر شده است.در چنین وضعیتی سازمان واقعا مانند زندانی است که قدرت نگریستن به بیرون و واقعیتهای خارجی از ان سلب شده است
نقاط قوت سازمان به مثابه زندان روح عبارتند از:
- خروج از دامهای شناختی و تفکرات گروهی
- ارائه دیدگاه جدیدی از مبحث عقلانیت سازمانی
محدودیت سازمان به مثابه زندان روح عبارتند از:
- نادیده گرفتن عوامل ایدئولوژیکی موثر بر زندگی
- تاکید زیاد بر نقش فرایندهای شناختی در ایجاد، تداوم و تغییر سازمان
- به جای نگرش به سازمانها به عنوان زندان روح بهتر است آنرا صرفا به عنوان زندان در نظر گرفت
سازمان به مثابه جریان متغیر
سازمانها نیز همچون سایر پدیدهها در حال تغییر و تحول اند.این محیط خارجی نیست که سازمان را به تغییر و تحول وا میدارد،بلکه کل سیستم به عنوان یک مجموعه متفق با محیط در روابط درونی خود هویت اینده خویش را رقم میزند. بنابراین این یک کل است که تغییر و تحول مییابد واینکه بگوییم محیط تغییر کرد و سپس سازمان به طبع ان تحول یافت یا به عکس، درست نیست.
تغییرات سازمان و محیط با هم و به همراه هم انجام میگیرد و تغییر سازمانها به صورت یک مجموعه کلی و وحدت یافته است. سازمانها برای تضمین و تحکیم هویت خود باید روابط جدیدی به وجود اورند و تغییرات را بپذیریند این روابط براساس تقابل با محیط نیستند، بلکه با تلفیق شدن با محیط به عنوان یک کل واحد صورت گرفته است.
نقاط قوت سازمان به مثابه جریان متغییر عبارتند از:
- ارائه شیوهای مکملی برای درک منطق
- تاثیر پروانه ای
محدودیت سازمان به مثابه جریان متغیر را قدرت بی قدرتی مدیران میدانند.
سازمان به مثابه ابزار سلطه
یکی از واقعیتی ترین استعارهها برای توصیف برخی از سازمانهای معاصر ابزار سلطه و تسط است .سازمانهایی مه برای خدمت به مردم ایجاد شده اند، پس از چندی به صورت تشکیلاتی عظیم بر مردم حکم میرانند و از صورت خادم به حالت مخدوم تغییر ماهیت میدهند.
جنبه دیگری از روح سلطه گری و تسلط جویی سازمانها را میتوانیم در محیطهای کاری نامناسب،فضاهای الوده کارگاهی، عدم رعیت بهداشت صنعتی و عدم توجه به کرامت انسانی در کار مشاهده کنیم.
فشارهای عصبی و استرسهای شغلی و سازمانی موجب بروز بیماریهای روانی و عدم تعادل روحی کارکنان شده که این جنبه دیگری از عملکرد غیر منصفانه سازمانها در ارتباط با کارکنانشان است
نقاط قوت سازمان به عنوان ابزار سلطه عبارتند از:
- ارائه جایگزینی برای تئوری سنتی سازمان
- ارائه چارچوب مرجع بنیاد گرا جهت درک موضوعات سازمان
محدودیت سازمان به مثابه ابزار سلطه عبارتند از:
- تمرکز صرف استعاره ابزار سلطه بر حد نهایی ایدئولوژی چپ
- معادل فرض نمودن سازمان و سلطه، ما را از دیدن اشکال سازمانی غیر سلطه امیز باز میدارد.
نتیجهگیری
سازمانها پدیدههای پیچیده و کثیرالوجهی هستند که این استعارهای موجود میتواند این پیچیدگیها را منعکس نماید. دانش استعارهای بخشی است و این بخشی بودن، ماهیت و ذات استعاره و تئوریهایی که بر مبنای ان بنا میشود را تشکیل میدهد. این امر بدین معنی است که یک استعاره واحد نمی تواند برای ما یک نقطه نظر جامع به وجود آورد. استعارههای سازمانی کمک مناسبی برای درک نمادین از جنبههای مختلف سازمان هستند.
با بکارگیری استعارههای متعدد شیوهای مختلفی از دیدن پدید آمده و افق دید ما گسترش مییابد لازمه این امر سبکی از تفکر است که همواره باز و در حال تکامل باشد. بدین منظور باید تئوریها و بینشهای رقیب را نه جایگزین بلکه مکمل یکدیگر بدانیم و به یک پدیده پیچیده اجتماعی نظیر سازمان با عینکهای مختلف بنگریم. چیزی که نگرش منشوری به سازمان نامیده میشود.
نگارنده: پشتیبانی پارسمدیر | تئوری سازمان و مدیریت | ۲۶ آذر ۰۰