نظریه مسیر-هدف
نظریه مسیر-هدف یک نظریه اقتضایی است که در آن کوشش شده است تا سبک رهبری اثربخش در موقعیتهای گوناگون شناسایی شود. این نظریه توسط رابرت هاوس (Robert House) در سال ۱۹۷۱ ارائه شد و سپس آن را با اعمال اصلاحاتی در مقالهای در سال ۱۹۹۶ منتشر کرد.
این نظریه در رهبری سازمانی براساس مدل انگیزشی احتمال و انتظار بنا گردید. فرض زیربنایی آن است که رفتار رهبر زمانی برای زیردستان قابل پذیرش است که منبع رضایت و انگیزه برای آنان باشد. اگر رهبر نتواند نیازها و انتظارات پیروان خود را برآورده سازد در رهبری توفیقی بدست نخواهد آورد. از این رو رهبر باید با توجه به خصوصیات پیروان و شرایط محیطی سبک مناسبی برای خود انتخاب کند. سیکی که بتواند انگیزه لازم را در کنان ایجاد کند و آنها را در راستای دستیابی به هدفهای سازمان هدایت کند.
نظریه مسیر-هدف و سبکهای رهبری
براساس نظریه مسیر-هدف (Path–goal theory) رهبران باید براساس شرایط محیطی و ویژگیهای کارکنان یکی از چهار سبک زیر را انتخاب کنند:
رهبری حمایتی
در این نوع رهبری بر روابط متمرکز هستید. شما به نیازهای تکتک اعضای تیم خود حساسیت نشان میدهید و منافع هر یک از آنها را در نظر میگیرید. این سبک رهبری هنگامی بهترین نتیجه را دارد که وظایف تکراری یا استرسزا باشند.
رهبری دستوری
در این سبک رهبری شما راجع به اهداف و انتظارات با اعضای تیم خود صحبت میکنید و به هر یک از آنها وظایف مشخص محول میکنید. این سبک مدیریتی هنگامی بهترین نتیجه را دارد که پروژهها یا وظایف ساختارمند نباشند یا هنگامی که وظایف پیچیده هستند و اعضای تیم بیتجربه.
رهبری مشارکتی
در رهبری مشارکتی بر مشارکت دوجانبه تمرکز میکنید. شما با اعضای تیم خود مشورت میکنید و پیش از تصمیمگیری، ایدهها و تخصص آنها را مد نظر قرار میدهید. این روش هنگامی بهترین نتیجه را دارد که اعضای تیم شما باتجربه باشند و وظایف مورد نظر پیچیده و چالشبرانگیز باشند. همچنین هنگامی که اعضای تیم شما بخواهند نظر خود را بر پروژه اعمال کنند.
رهبری پیشرفتگرا
در این سبک رهبری شما اهدافی چالشبرانگیز برای تیم خود تعیین میکنید. شما به تواناییهای تیم خود اطمینان دارید. در نتیجه از اعضای تیم خود انتظار دارید عملکرد خوبی داشته باشند و معیارهای استاندارد بالایی برای هر یک از آنها در نظر میگیرید. این سبک مدیریتی هنگامی بهترین نتیجه را دارد که اعضای تیم شما انگیزه کافی نداشته باشند یا در کار خود با هیچ چالشی مواجه نشوند.
از این چهار سبک با توجه به شرایط و موقعیتهای که شامل عوامل محیطی و توانایی و خصوصیات پیروان است میتوان استفاده کرد. سپس با ایجاد انگیزه در کارکنان آنان را به دستیابی به هدفهای موردنظر متمایل کرد.
عوامل مربوط به شرایط و موقعیت
تئوری مسیر-هدف دو عامل مربوط به موقعیت مجزا را معرفی میکند: ماهیت زیردستان رهبر و ماهیت محیط. این عوامل بهطور مستقیم بهترین سبک رهبری اعضای تیم را تحت تأثیر قرار میدهند.
کارکنان: درک نیازهای افراد، کلید انتخاب بهترین رویکرد برای رهبری آنهاست.
- کارکنان به مدیریت دستوری و آمرانه چگونه پاسخ میدهند؟
- پیروان در برابر وظایف خود چه واکنشی از خود نشان میدهند؟
- افرادتان چقدر تجربه دارند؟
- در مورد وظایف محولهشان چقدر اطلاعات و دانش دارند؟
- افرادتان چقدر انگیزه دارند؟
ویژگیهای محیط: رهبر باید وضعیت موجود را نیز ارزیابی کنید.
- وظایف و یا پروژهای که به تیمتان اختصاص دادهاید چقدر پیچیده و یا تکراری است؟
- وظیفهی در حال انجام تا چه اندازه ساختاریافته است؟
- اقتدار شما نسبت به تیم در چه سطحی است؟
- افرادتان تا چه اندازه میتوانند به خوبی با یکدیگر کار کنند؟
بنابراین براساس ویژگیهای کارکنان و شرایط محیطی بهترین سبک رهبری انتخاب میشود.
خلاصه و جمعبندی
در نظریه مسیر-هدف، وظیفه رهبری شناخت عوامل محیطی و پیروان برای ایجاد انگیزه در آنان برای دستیابی به هدفهای سازمان است. در این نظریه، رهبر میکوشد تا مسیر نیل به هدفها را برای کارکنان روشن و هموارد سازد. از این جهت این تظریه با مدیریت بر مبنای هدف سازگاری زیادی دارد. کارکنان اگر مسیر دستیابی به هدفهای سازمان را بشناسند برای رسیدن به آن خواهند کوشند و این کوشش را معنادار احساس خواهند کرد.
به یاد داشته باید که با هریک از افراد گروهتان با توجه به شخصیت خودش رفتار کنید. افراد مختلف ممکن است نیاز به سبک رهبری متفاوتی داشته باشند. در انتخاب رویکرد خود منعطف عمل کنید. مشکل اصلی تئوری مسیر-هدف این است که شناسایی و ارزیابی عوامل مربوط به موقعیت کار دشواری است. اگر نتوانید با دقت کافی این عوامل را ارزیابی کنید ممکن است سبک رهبری اشتباهی را انتخاب کنید.
تئوری سازمان و مدیریت | ۱۲ فروردین ۰۲