هوش معنوی

هوش معنوی ظرفیت افراد در دنبال کردن هدف متعالی زندگی شخصی با رعایت اخلاق، وجدان و تعهد به ارزش‌های انسانی است. این نوع هوشمندی به افراد کمک می‌کند تا مصالح اجتماعی و ملاحظات اخلاقی را در تصمیم‌گیری خود حاکم نمایند. همچنین آرامش و حرکت به سوی کمال و تعالی را برای افراد به ارمغان می‌آورد.

هوش معنوی (SQ) برگردان واژه Spiritual Intelligence است و در دسته‌بندی انواع هوش پس از هوش عقلی و هوش هیجانی قرار دارد. هوش معنوی را می‌توان همان توانایی دانست که به فرد قدرت می‌دهد که برای بدست آوردن رویاهای خود تلاش کند. این هوش زمینه تمام آن چیزهایی است که ما به آنها معتقدیم و نقش باورها، هنجارها، عقاید و ارزش‌ها را در فعالیت هایی را که بر عهده می‌گیریم در بر می‌گیرد. در واقع از طریق معنویت می‌توان سرچشمه جوشان ایمان در فرد را زنده گردانید و به وی حرارت حیات بخشید.

معنویت و هوشمندی معناگرا بیشتر در مباحث فردی مورد واکاوی و مطالعه قرار گرفته است. بسیاری معنویت را امری شخصی در نظر می‌گیرند و در جستجوی راهی برای بهبود بعد معنوی زندگی افراد هستند. با این وجود به نظر می‌رسد معنویت در محیط کار نیز جایگاه خودش را داشته باشد. از طریق افزایش معنویت سازمانی می‌توان به اهداف تعالی سازمانی نیز دست یازید. در این مطالعه کوشش شده است تا مقوله هوش معنوی در حوزه سازمان و مدیریت مفهوم‌سازی شود.

تعریف هوش معنوی

هوش معنوی هوشی است که به واسطه آن سوال سازی در ارتباط با مسائل اساسی و مهم در زندگی می‌پردازیم. به وسیله این هوش می‌توان در زندگی خود تغییراتی را ایجاد کنیم. این هوش برخلاف هوش عقلانی که کامپیوترها هم از آن بهره مندند و نیز هوش عاطفی که در برخی از پستانداران رده بالا دیده می‌شود، خاص انسان است.

هوش معنوی ظرفیت انسان برای جستجو و پرسیدن سئوالات غایی درباره معنای زندگی و به طور همزمان تجربه پیوند یکپارچه بین هریک از ما و جهانی است که در آن زندگی می‌کنیم. با استفاده از هوش معنوی به حل مشکلات با توجه به جایگاه، معنا و ارزش آن مشکلات می‌پردازیم. هوشی که قادریم توسط آن، به کارها و فعالیت هایمان معنا و مفهوم بخشیده و با استفاده از آن بر معنای عملکردمان آگاه شویم و دریابیم که کدام یک از اعمال و رفتارهای مان از اعتبار بیشتری برخوردارند. کدام مسیر در زندگی مان بالاتر و عالی تر است تا آن را الگو و اسوه زندگی خود سازیم.

زوهار و مارشال هوش معنوی را یک بعد جدید از هوش انسانی معرفی کردند. به نظر آنها هوش نهایی است و برای حل مسائل مفهومی و ارزشی استفاده می‌شود. هوشمندی معنویت‌گرا زمینه تمام آن چیزهایی است که ما به آنها اعتقاد و باور داریم. سوال‌های جدی در مورد اینکه از کجا آمده ایم، به کجا می‌رویم و هدف اصلی زندگی چیست، از نمودهای هوشمندی معنویت‌گرا است.

رابطه هوش معنوی و هوش هیجانی

مطالعات متعددی در زمینه رابطه هوش هیجانی و هوش معنوی صورت گرفته است. هوشمندی معنویت‌گرا و هوش هیجانی می‌تواند مکمل یکدیگر در جهت سالم‌سازی زندگی انسان باشد. از سویی، هوشمندی معنویت‌گرا با تقویت معنویات و اعتقادات دینی موجب ثبات صفات پسندیده می‌شود. از سوی دیگر، هوش هیجانی موجب بهبودی روابط اجتماعی و کنترل عواطف و احساسات می‌گردد. بدین ترتیب فرد می‌تواند به سوی کمال حرکت کند. حاجیان و همکاران مقاله‌ای در این زمینه ارائه کرده اند. براساس مطالعه حاجیان و همکاران یافته‌ها طبق برآورد تحلیل رگرسیون نشان داد که بین هوش معنوی با هوش هیجانی رابطه وجود دارد. این ارتباط در ابعاد مختلف هوش معنوی و هوش هیجانی مشاهده شد و رابطه معنی‌داری بین آن‌ها وجود داشت.

این هوش برای کارکرد اثربخش هوش عقلانی و هوش عاطفی ضرورت دارد. در واقع هوش عقلانی دروازه ورود فرد برای کسب موفقیت در رشته تحصیلی مورد علاقه اش است، اما آنچه او را در زمره بهترین‌ها در شغل و حرفه او قرار می‌دهد، هوش عاطفی است. بهره مندی از حداقل هوش عاطفی آغاز راه سفر به سوی معنویت، خودآگاهی و هوش معنوی است که خود موجب تقویت هوش عاطفی می‌شود. از طرف دیگر هوش عاطفی نیز می‌تواند در رشد و ارتقای هوش معنوی موثر باشد. دو هوش عاطفی و هوش معنوی تاثیری مستقیم و مثبت بر یکدیگر دارند. رشد و توسعه هر یک باعث پرورش و توسعه دیگری می‌شود.

مفهوم سازی هوش معنوی در سازمان

معناداری زندگی فردی و سازمانی کارکنان از برنامههای استراتژیک سازمان‌ها محسوب می‌شود. معناداری در زندگی، فقط به مفهوم زندگی نمی پردازد. بلکه نگرشی عمیق تر به آن دارد و زندگی را از
تمامی ابعاد مورد بازنگری و مشاهده قرار می‌دهد. درک و آگاهی از معنای زندگی، فقط از طریق هوش منطقی و عاطفی حاصل نمی شود و مستلزم استفاده از هوشی ورای دو هوش مزبور است که چنین هوشی، هوش معنوی نامیده می‌شود.

تاثیر فوق العاده هوش معنوی بر متغیرهای مهم مدیریت همچون رهبری، انگیزش، خودکنترلی، قابلیت تغییر، ارتباطات، عملکرد و … و نیز ارتباطش با دیگر انواع هوش سبب می‌شود معنویت و هوش معنوی به یک موضوع مهم در حوزه مدیریت و سازمان تبدیل شود. مدیرانی که دیدگاه معنوی دارند، نسبت به تغییر، پذیراتر و به دنبال هدف و معنا برای سازمان خود هستند. اهمیت اتصال به یک کل بزرگتر را می‌فهمند، ادراک و بیانی فردی از معنویت خود دارند.

این افراد از ذهنیت وفور برخوردارند یعنی باور دارند که منابع کافی برای همه وجود دارد و نیاز به رقابت نیست. در نتیجه افراد راحت تر به یکدیگر اعتماد می‌کنند، اطلاعات و کارشان را به مشارکت می‌گذارند. با همکاران و اعضای گروهشان هماهنگ می‌شوند تا به اهداف نهایی خود برسند. افراد در سلسله‌مراتب سازمان هایی که گرایش معنوی دارند، برای توانمندسازی یکدیگر تلاش می‌کنند. در موقعیت‌های تعارض از راهبردهای همکاری برد-برد استفاده می‌کنند.

مدیر معنوی در سازمان

مدیر معنوی در برخورد با موقعیت‌ها به جای مداخله در امور، به ایجاد بصیرت می‌پردازد؛ به جای کنترل، اعتماد می‌کند و به جای مطرح کردن خود، فروتنی نشان می‌دهد. یک مدیر معنوی بر ارزش‌های اخلاقی مثل صداقت، درستی، آزادی و عدالت تاکید دارد. او هویت اخلاقی کارکنان خود را بهبود داده و تعهد عمیقی در آنان ایجاد می‌کند و بین آنها روابط سازنده را حاکم می‌سازد. مدیر معنوی بر توسعه فردی، تصمیم‌گیری مشترک، و کمک به خودشکوفایی تاکید دارد. اگر ارزش‌های اصلی اش مورد تهدید قرار گیرد، به جای تطبیق با عقاید و افکار دیگران، آنها را به چالش می‌کشد تا به نتیجه والا برسد.

مدیر معنوی اجازه نمی دهد مقام و موقعیت ذهن او را درگیر سازد، زیرا ذهن همواره با این تهدید روبرو است که توسط موقعیت‌ها و حاشیه‌های به ظاهر مهم به گروگان گرفته شود.مدیر معنوی به جای هدایت شدن توسط موقعیت، خودش موقعیت را خلق و هدایت می‌کند. امروزه روانشناسان بر این باورند که موفقیت نهایی یک سازمان بزرگ به هوش معنوی مدیران و کارکنان آن بستگی دارد هر چند که هوش عقلانی و هوش عاطفی نیز تا حدی این موفقیت را تضمین می‌کند. آنها معتقدند تشویق معنویت در محیط کار می‌تواند منجر به افزایش خلاقیت، صداقت و اعتماد، حس تکامل شخصی، تعهد سازمانی، رضایت شغلی، مشارکت شغلی، اخلاق و وجدان کاری، انگیزش، عملکرد و بهره‌وری بالا شود. یک مدیر معنوی قادر می‌شود طوری سازمان خود را به موفقیت برساند که همه مشتریان، کارکنان و افراد جامعه از آن منتفع شوند.

خلاصه و جمع‌بندی

هوشمندی معنویت‌گرا نه فقط در حل مسائل پیچیده که در حل پیچیده ترین مسائل ارزشی و معنایی که حتی قوی ترین نرم‌افزارهای موجود قادر به حل آن نیستند، قابل استفاده است. برای شناخت بیشتر چنین هوشی و بهره برداری و استفاده هرچه بیشتر از آن در حل مسائل فردی، گروهی و سازمانی، نیاز به شناخت ساختار تشکیل دهنده و مؤلفه‌های آن است. با شناخت هرچه بیشتر
آن می‌توان راه‌های عملی تر و کاربردی تر آن را در حل مسائل پیچیده بیابیم. برای سنجش این مقوله می‌توان از پرسشنامه هوش معنوی استفاده کرد.

عدم تعهد به سازمان، دیر رسیدن سر کار، عدم رفتار شهروندی و جوان مردی در محیط کاری، نمونه هایی از عدم شناخت معنای زندگی در محیط کاری است. مدیران سازمانی برای داشتن مدیریتی اثربخش باید توجه خاصی را به شناساندن معنای زندگی به کارکنان داشته باشند. برای شناخت معنای زندگی و حل مسائل ارزشی نمی توان فقط از هوش منطقی و عاطفی استفاده کرد بلکه باید از هوشی ورای هوش‌های متعارف استفاده نمود که در بهترین حالت ممکن در قالب مفهوم “هوش معنوی” بیان می‌شود.