کارآفرینی در سازمانهای دولتی
کارآفرینی در سازمانهای دولتی اشاره به فعالیتهای نوآورانه بخش عمومی در جهت همگامی با فناوری و تغییرات محیطی جهت ارائه خدمات بهتر به شهروندان دارد. این رویکرد در راستای اهدافی چون ایجاد فرصتهای اشتغال و بهبود رفاه عمومی توسعه پیدا کرده است.
واژه کارآفرینی در سازمانهای دولتی برگردان Public Sector Entrepreneurship به زبان پارسی است. اگر چه کارآفرینی دولتی در مباحث دانشگاهی به تازگی مورد توجه قرار گرفته است اما ریشهای تاریخی و طولانی دارد. پس از جنگ جهانی دوم، سازمانهای دولتی به ابزاری مهم تبدیل شدند که تمامی دولتهای جهان به کمک آنها توسعه اقتصادی را به منظور دستیابی به اهداف خاص اجتماعی دنبال کنند. بنابراین مؤسسات دولتی در فرآیند توسعه بسیاری از کشورها، بویژه در کشورهای در حال توسعه نقش برجستهای ایفا مینمایند. به علل مختلف، این سازمانها در کشورهای جهان سوم به مرور زمان کارایی خود را در پاسخگویی به نیازهای متنوع و رو به تزاید شهروندان از دست میدهند.
محدودیتهای بودجهای، سیستمهای ناکارآمد تشویق و تنبیه، بوروکراسی سازمانی و عدم انعطاف، فقدان انگیزههای کاری در مدیران و کارکنان و همچنین تعامل نامؤثر این سازمانها با محیط پیرامونی و شهروندان، سازمانهای دولتی را با چالش جدی مواجه ساخته است. در سالهای اخیر بسیاری از نویسندگان و پیشگامان، تغییراتی در سازمان و خدمات مدیریت دولتی را مورد توجه قرار داده اند و چارچوب مفهومی و اصول جدیدی را تحت عنوان «دولت کارآفرین» یا «مدیریت کارآفرینانه در بخش دولتی» به عنوان محورهای مدیریت دولتی نوین مطرح میکنند که میتواند سازمانهای دولتی را در مواجهه با چالشهای فرارو، اثر بخش تر و پاسخگوتر سازد. در این مقاله به مفهوم سازی کارآفرینی سازمانی و مدیریت کارآفرینی در سازمانهای دولتی پرداخته شده است.
تعریف و تاریخچه کارآفرینی در سازمانهای دولتی
در اوایل سده شانزدهم میلادی کسانی را که در کار مأموریت نظامی بودند کارآفرین میخواندند. پس از آن نیز برای مخاطرات دیگر نیز همین واژه با محدودیتهایی مورد استفاده قرار گرفت. از حدود سال ۱۷۰۰ میلادی به بعد درباره پیمانکاران دولت که دست اندرکار امور عمرانی بودند، از لفظ کارآفرین زیاد استفاده شد.
کارآفرینی و کارآفرین نخستین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت. همه مکاتب اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریههای خود تشریح کردهاند. ژوزف شومپیتر با ارائه نظریه توسعه اقتصادی خود در سال ۱۹۳۴ که همزمان با دوران رکود بزرگ اقتصادی بود، موجب شد تا نظر او در خصوص نقش محوری کارآفرینان در ایجاد سود، مورد توجه قرار گیرد. به همین دلیل وی را «پدر کارآفرینی» لقب دادهاند.
صاحبنظران مختلف، تعاریف متعددی از کارآفرینی نموده و آن را از منظرهای مختلف مورد توجه قرار داده اند. «جفری تیمونز» کارآفرینی را توانایی خلق یک چیز عملا از هیچ میداند. برخی دیگر بر این باورند که کار آفرینی عبارت است از هر نوع کوشش در ایجاد کسبوکار جدید یا فعالیتهای جدید مخاطره آمیز همچون خود اشتغالی، ایجاد یک سازمان جدید و یا توسعه سازمانی، از طریق یک فرد، یک تیم و یا سازمانی که قبلا تأسیس شده است.
کارآفرینی عبارت است از فعالیت هدفمند که شامل یک سری تصمیمات منسجم فرد یا گروهی از افراد برای ایجاد، توسعه یا حفظ واحد اقتصادی است. «روبرت نشتات» کارآفرینی را قبول مخاطره، تعقیب فرصتها، ارضای نیازها از طریق نوآوری و تأسیس یک کسب و کار میداند. از نظر «پیتر دراکر» کارآفرینی یک رفتار میباشد و در واقع بکاربردن مفاهیم و تکنیکهای مدیریتی، استانداردسازی محصول، بنا نهادن کار بر پایه آموزش میباشد.
کارآفرینی دولتی و دولت کارآفرین
از اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی تحولات زیادی در بخش دولتی کشورها رخ داد. به گونهای که ساختار سلسلهمراتبی و بوروکراتیک اداره امور دولتی که در اکثر سالهای قرن بیستم حالت مسلط را داشت، در حال تبدیل به نوعی مدیریت دولتی قابل انعطاف و کارآمد است. این تغییر و تبدیل یک تجدیدنظر ساده و یک تغییر جزئی در مدیریت نیست، بلکه تغییری همه جانبه است که پارادایم جدیدی تحت عنوان «مدیریت کارآفرینانه» آن را حمایت میکند.
ایده دولت کارآفرین، ایده جدیدی نیست. واگنر (۱۹۶۶) در مطالعه خود کارآفرینی سیاسی را به عنوان اقدامات گروه بزرگی از افراد تعریف کرد که به دنبال منافع سیاسی جمعی و گروهی هستند. قبل از بررسیهای واگنر، استرم (۱۹۶۴) رساله دکتری خود را در زمینه کارآفرینی دولتی به انجام رساند. وی چنین استنتاج کرد که کار آفرینی دولتی به معنی فعالیتهای کارآفرینانه در یک سازمان دولتی است. زمانی که یک سازمان جدید شکل میگیرد و یا زمانی که سازمان در یک محیط متغیر فعالیت میکند، یک وظیفه یا فعالیت اساسی و مهم به شمار میآید.
ادبیات کارآفرینی عمدتا بر شرکتهای سنتی صنعتی مبتنی است و رهنمودهای اندکی در خصوص کاربرد کارآفرینی در سایر زمینه ها، بخصوص در بخش دولتی ارائه شده است. به نظر میرسد کارآفرینی بخش دولتی، شباهت زیادی با کارآفرینی در شرکتهای بزرگ داشته باشد. هر دو نوع سازمان، دارای سلسلهمراتب رسمی هستند، گروههای ذینفع متفاوتی دارند، فرهنگ سازمانی در آنها بسیار ثابت و غیرقابل تغییر است، قواعد و رویههای فراوانی برای هدایت و تنظیم فعالیتها دارند. مدیران سیستمهای غیرمنعطفی را برای کنترلهای مالی، تخصیص هزینهها و پاداش به کارکنان به کار میگیرند. این مدیران از استقلال عمل زیادی برخوردار نیستند.
عوامل موثر بر کارآفرینی در سازمانهای دولتی
مرور پیشینه پژوهش نشان میدهد که متغیرهای مختلفی در قالب عوامل ساختاری، رفتاری و محیطی مرتبط با سازمانهای اجتماعی و فرهنگی دولتی بر توسعه کارآفرینی در این سازمانها، با درجه اولویت و اهمیت متفاوت تأثیر گذارند. عوامل موثر بر کارآفرینی در سازمانهای دولتی عبارتند از:
- عوامل ساختاری
- عوامل زمینهای (محیطی)
- عوامل رفتاری (محتوایی)
برای سنجش این عوامل از پرسشنامه کارآفرینی دولتی استفاده کنید. بخش دولتی و نظام اداری یک کشور از بسترهای اصلی رشد و توسعه و از ابزارهای اصلی اجرای فعالیتها و وظایف دولتها محسوب میشود. بنابراین، ناکارآمدی این بخش مشکلات متعددی را برای یک جامعه به همراه خواهد داشت. حیطه وظایفی که بر عهده دولتهاست، حتی در صورتیکه زمینه مشارکت بخش خصوصی و غیردولتی هم فراهم شود، بسیار گسترده است. پیامدهای انجام این وظایف، عده کثیری از افراد جامعه را متاثر میسازد. بطور کلی میتوان گفت ویژگیهای اصلی سازمانهای کارآفرین، این سازمانها را مجهز به قابلیتهایی میکند که ضمن ارتقای کارآمدی، قادر به بهرهگیری بهتر از فرصتهای موجود و انطباق پذیری بیشتر با محیط پیرامونشان میسازد.
جمعبندی بحث
کارآفرینی به عنوان موتور محرک توسعه اقتصادی در عصر اطلاعات، نقشی محوری در فعالیتهای فردی و سازمانی ایفا میکند؛ و از آنجا که در کشورهای جهان سوم، دولت و سازمانهای دولتی در تمام عرصههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حضوری گسترده و فراگیر دارند، تبدیل این سازمانها از حالت سنتی و بوروکراتیک به سازمانهای کارآفرینانه، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
سازمانهای اجتماعی و فرهنگی دولتی در ایران نتوانستهاند در رهگذر انفلاب کارآفرینانه، از مزایای کارآفرینی در سازمانهای خود بخوبی بهرهگیری نمایند. به عبارت دیگر کارآفرینی سازمانی در آنها در حد نامطلوبی است. با عنایت به این نتایج، این سازمانها نیازمند الگوی کاربردی برای توسعه کارآفرینی هستند. مدل پیشنهادی و راهکارهای ارائه شده در این مقاله میتواند راهگشای سازمانهای اجتماعی و فرهنگی دولتی و همچنین سایر سازمانها در بخش دولتی و خصوصی یادگیری و نوآوری برای سازمانهایی که در پی بقا و اثربخشی هستند، یک نیاز اساسی است.
بسیاری از سازمانها لشدید، به دنبال روشها و رویکردهای نوآورانه و کارآفرینانه به منظور بهبود اثربخشی و کارآمدی و انعطافپذیری هستند. در همین راستا، کارآفرینی سازمانی به سرعت در حال تبدیل شدن به یک سلاح انتخابی برای بسیاری از سازمانها بویژه سازمانهای بزرگ است. کارآفرینی سازمانی تلاشی است برای ایجاد ذهنیت و مهارتهای کارآفرینانه و البته وارد ساختن این ویژگیها و ذهنیتها به درون فرهنگ و فعالیتهای سازمان. بخش دولتی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
فصل دوم و ادبیات پژوهش مدیریت کارآفرینی
فصل دوم و ادبیات پژوهش در زمینه مدیریت کارآفرینی توسط پایگاه پارسمدیر به نگارش درآمده است. این فصل دوم در پایاننامهای با هدف ارزیابی مدیریت کارآفرینی پایگاه پارسمدیر تهیه شده و به نگارش در آمده است. بنابراین مالکیت معنوی آن با پایگاه پارس مدیر است و بازنشر آن از نظر قانونی و اخلاقی صحیح نیست. مبانی نظری و ادبیات پژوهش مدیریت کارآفرینی را میتوانید خریداری کنید.
نگارنده: پشتیبانی پارسمدیر | مدیریت کارآفرینی | ۰۶ اسفند ۹۱