زیبایی‌شناسی سازمانی

زیبایی‌شناسی سازمانی آمیزه‌ای از هنر، معماری و مدیریت است که بر تجربه‌های حسی، اندیشه‌ها و عواطف فردی و اجتماعی نسبت به سازمان اثر سازنده دارد. رویکرد زیبایی‌شناختی یکی از نظریه‌های سازمانی است که در فرایندها، محصولات، خدمات، رفاه شخصی، محیط فیزیکی، طرح و معماری سازمانی قابل ردیابی است.

هم نظریه‌پردازان و هم پژوهشگران در جستجوی پرورش دانش سازمانی پیرامون این حوزه هستند اگر چه هنوز با شکاف‌های نظری بسیاری همراه است. از همین رو در سال‌های اخیر، مطالعه ابعاد احساسی و زیبایی‌شناختی در سازمان رشد قابل توجهی داشته است. صاحب‌نظران حوزه سازمانی معتقدند زیبایی شناسی، احساسات و ارزش‌های ثابت و پویای منابع انسانی، بخشی واقعی از ساختار سازمانی است که در فعالیت‌های روزمره فردی و سازمانی جریان دارد.

زیبایی‌شناسی در مطالعات سازمانی نه تنها حوزه‌هایی از حیات سازمانی را در دسترس قرار می‌دهد که از دایره شکل علمی خارج است، بلکه اساساً در روش نیز تفاوت بنیادینی با فرم علمی دارد. برخلاف شیوه و شکل علمی که پژوهشگر را ناظر بی‌طرفی می‌داند که صرفاً به توصیف و تحلیل واقعیت‌های سازمانی می‌پردازد، دانش زیباشناختی از حیات سازمانی تنها از طریق زیستن در بافت سازمانی بدست می‌آید.

تاریخچه زیبایی‌شناسی سازمانی

اگرچه زیباشناختی یکی از مسائلی است که از بدو تاریخ پیدایش بشر وجود داشته اما نخستین نظریه‌پردازی در این حوزه توسط بومگارتن و ویکو در دهه ۱۹۸۰ مطرح گردید. در این نظریه میان دانش احساسی و دانش عقلی و علمی تمایز قائل شده است.

دیدگاه‌های زیباشناختی باومگارتن در پاسخ به تاکید بر عقلانیت و دانشی ذهنی که ریشه در نظریه‌های دکارت دارد، شکل گرفته است. می‌توان از معرفت‌شناسی زیباشناختی در چارچوب مطالعات سازمانی استفاده کرد. زیباشناسی در مطالعات سازمانی به شکلی از دانش انسانی می‌پردازد که بویژه از طریق قوای ادراکی و احساسی بدست می‌آید. می‌توان به جای دانش منطقی و عقلایی، به فهمی زیباشناختی از حیات سازمانی نائل آمد.

واژه Aesthetics (زیبایی‌شناسی) ریشه در واژه یونانی aisthesis یا aisthanestha دارد. aisthesis به‌معنای احساس یا به‌عبارتی علاقه و کنجکاوی درباره احساسات خوشایند انسانی است. زیبایی‌شناسی زیرشاخه‌ای از فلسفه و هنر است. باید به خاطر داشت هنرها به زیبایی‌شناسی مربوط می‌شوند؛ اما زیبایی‌شناسی بسیار گسترده‌تر از هنرها است. زیبایی‌شناسی با بررسی مؤلفه‌های زیبایی به شناسایی قوانین داخلی و خارجی زیبایی می‌پردازد.

زیبایی‌شناسی شامل معانی و اطلاعاتی است که بر اساس تجربۀ حسی افراد از احساسات و عواطف بنا شده است. این مفهوم، دانش ماخوذ از تجربیات حسی ما تعریف می‌شود که ارتباط بین افکار و احساسات ما تلقی می‌شود و اینکه چگونه استدلال ما در این زمینه، شناخت ما از دانش حسی و معنای احساس‌شده را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. در مجموع، دانش زیبایی‌شناسی ارتباط تنگاتنگی با حس و احساس، همدلی و شهود دارد.

مفهوم زیبایی‌شناسی سازمانی

زیبایی‌شناختی شامل دانشی مبتنی بر تجارب حسی است که افکار، احساسات، منطق و استدلال از احساس زیبایی را دربرمی‌گیرد. در این رویکرد دانش احساسی از دانش عقلی و منطقی مجزا است و با عواطف و روحیات درونی افراد مرتبط می‌باشد. سازمان‌ها باید در معماری، ساختار و جو غالب خود بازاندیشی داشته باشند تا بتوانند به روشی درون‌زا افراد را با خود همراه کنند.

زیباشناختی یک چارچوب معرفت‌شناختی غنی برای پژوهش و مطالعه در جنبه‌های مختلف سازمانی فراهم کرده است بدون آنکه به صورتی کوتاه‌بینانه به ساده‌سازی پیچیدگی‌های کلی سازمان بپردازد. در این رویکرد نگاه به سازمان نگاهی کل‌گرا و فراگیر است و برخلاف رویکرد علمی نگاهی تک‌بعدی و صفر و یکی وجود ندارد. این رویکرد ابزارهایی برای انعکاس ابعاد زیبایی در اختیار مدیران قرار می‌دهد که اغلب در نگاه علمی از آن غفلت شده است.

بنابراین مطالعه زیباشناختی در سازمان نیازمند ابزارهایی است که با مطالعات علمی و مرسوم متفاوت است. بررسی ابعاد زیایی در سازمان‌ها نیازمند تحلیل ادراک از زیبایی از دیدگاه بازیگران مختلف سازمانی است و اینکه چگونه این تفسیر و ادراک بر رفتارهای آنها اثر می‌گذارد.

اهمیت زیبایی‌شناسی در سازمان

از جمله حوزه‌هایی که زیباشناختی نقشی کلیدی در موفقیت آن ایفا می‌کند عرصه سازمانی است. چنانچه مولفه‌های زیبایی بصری در سازمان‌ها مورد توجه قرار گیرد رضایت کارکنان و مشتریان به روشنی بهبود خواهد یافت. به‌طوریکه حتی کیفیت سیستم و کیفیت اطلاعات را نیز تحت تاثیر خود قرار می‌دهد.

تردیدی نیست که استفاده از مولفه‌های زیباشناختی در کیفیت پیامدهای نظام آموزش عالی نقشی اساسی دارد. در این راستا استفاده از اینفوگرافیک، آموزش بصری، طراحی دیجیتال، نرم‌افزارهای منبع باز، تمرین‌ها و آموزش‌های متعامل، ارزیابی قابل رویت و مواردی از این دست می‌تواند دانشگاه‌ها را در دستیابی به اهداف آموزشی و پرورشی خود یاری کند.

زیبایی‌شناختی سازمانی به عنوان یک رویکرد یکپارچه، نوآور و خلاق در نظر گرفته می‌شود که در آن تقویت تجربه حسی به عنوان یک ابزار توانمند به بهبود کیفیت آموزشی، رشد استعدادها، آرامش روانی و بهبود مستمر کمک می‌کند. براین اساس سازمان زیبا، سازمانی است که قادر به پیوند سرمایه فیزیکی با سرمایه اجتماعی برای توسعه خدمات بهتر آموزشی و زیرساخت لازم در یک نظام سازمانی باشد تا اهداف فردی و اجتماعی به صورت همزمان برآورده شود.

زیبایی‌شناسی در اندیشه پدیدارشناسانه

زیبایی‌شناسی در اندیشه پدپدارشناسی جایگاهی ویژه دارد. پدیدارشناسان سوبژکتیو هنر، روش پدیدارشناسی هوسرل مبتنی بر کشف معانی و ذوات در ساحت آگاهی را در تحلیل زیبایی‌شناسی به کار می‌برند. بنابراین زیبایی‌شناسی را به مثابه یک علم تلقی می‌کنند اما پدیدارشناسی هرمنوتیکی، بیشتر به ذات هنر و نسبتش با حقیقت تمرکز دارد. در میان این گروه از پدیدارشناسان، هایدگر جایگاه خاصی دارد. وی از یک سو هرمنوتیک را با وجودشناسی پیوند می زند. چون بر این عقیده است که در جریان عمل فهم است که اشیاء ظاهر می شوند و وجود منکشف می شود. از سوی دیگر پدیدارشناسی را نیز با امر آشکارشونده که نزد او همان وجود است، مرتبط می داند. بنابراین پدیدارشناسی وی جنبه هرمنوتیکی به خود می گیرد.

هایدگر با این نگاه در کتاب مشهور خود «منشأ اثر هنری» به تحلیل اثر هنری می پردازد. وی با نقد زیبایی‌شناسی علمی که هنر را به حس و لذات ناشی از حواس تقلیل می دهد، می‌گوید که از رهگذر هنر است که می توان نسبتی وجودی با گذشته برقرار کرد و به شناخت عالم یک قوم تاریخی راه یافت. در مجموع هایدگر هنر را محل رخداد یا پیشامد حقیقت می داند. هایدگر با به کارگیری روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی در تحلیل اثر هنری، ضمن گشودن راهی نو به سوی روشن شدن پیوند وثیق میان هنر و حقیقت، اثر هنری را محل برقراری و ظهور عواملی می‌داند که فتوح وجود را برای آدمی فراهم می آورد.

خلاصه و جمع‌بندی

زیبایی‌شناسی، بیش از هر چیزی بر روی آگاهی زیبایی شناختی، نسبت‌های بین سوژه‌های عالم هنر، جستجوی بنیاد هنر و اثر هنری در این روی آورندگی‌ها و نسبت‌ها تأکید می‌کند. این می‌تواند به عنوان مبنا و چارچوبی برای ساماندهی نظریه‌های متعارف زیبایی شناختی به کار آید. در مراجعه به برخی سازمان‌ها، حس خوب و یا حتی خاطره خوبی که به اثر مربوط می‌باشد، در ذهن افراد تداعی می‌شود. چنین احساسی باعث آرامش خاطر می‌شود و افراد را آرامتر می‌کند. این احساسات بیانگر زیبا شناسی سازمانی می‌باشد.

خاطراتی که با شنیدن یک قطعه موسیقی، استشمام بوئی و حتی دیدن یک منظره، زنده و باعث تحریک احساسات شما می‌شود. این تجارب زیباشناسانه می‌توانند در کار ما نفوذ پیدا کنند و در زندگی و تصمیم ما در آن لحظه تأثیر بگذارند. چنین خاطرات و تجاربی، پژوهشگران را ترغیب به مطالعه زیبا شناسی سازمانی می‌کند. این دیدگاه فرض می‌کند که احساسات و برداشت‌های انسان نقش عمده‌ای در ساخت و درک سازمان‌ها ایفا می‌کند و آن تجربه از واقعیت فیزیکی، واقعی‌تر است.