رهبری استراتژیک
رهبری استراتژیک به عنوان توانایی مدیریت ارشد سازمان در تصمیم گیریها و اقدامات مدیریتی جهت تعیین عملکرد بلندمدت شرکت، تعریف میشود. رهبر باید با تکیه بر تفکر استراتژیک به برنامهریزی بلندمدت دستیابی به اهداف کلان سازمانی را هدف قرار دهد. این امر با تدوین و برقراری ارتباط بینش شرکت به اعضای سازمان میتواند استراتژیهایی را ایجاد کند. رهبر با در نظر داشتن محیط داخلی و خارجی سازمان، هم ترازی استراتژی با محیط کار خود، آغازگر تغییر مورد نیاز برای اجرای استراتژی و تأثیرگذاری بر کارمندان است.
هدف اصلی رهبری استراتژیک، بقای سازمان در بلندمدت در راستای اهداف اصلی کسب وکار است. با وجود این، به طور همزمان دستیابی به سود بالای متوسط را نیز هدف قرار میدهد. بنابراین، هدف اولیه رهبری راهبردی، کسب سود است. به عبارتی دیگر کانون تمرکز رهبری استراتژیک، مزیت رقابتی پایدار یا تداوم موفقیت سازمان است. در دورنمایی رقابتی، این موضوع به طور فزاینده در حال تبدیل شدن به کانون توجه فعالان کسب وکار و دانشگاهیان است.
رهبری در سطح استراتژیک موضوع اصلی است که سازمانها در قرن بیست ویکم با آن مواجهاند. علیرغم تاریخچه طولانی پژوهشهای مربوط به رهبری، فقط در سالهای اخیر پژوهشگران رفتار سازمانی آن را به عنوان یک کانون توجه جداسازی کردهاند. پژوهشگران اذعان میکنند رهبری راهبردی یک شایستگی پیچیده و چندبعدی است که ریزهکاریهای فراوانی دارد. به همیه دلیل مدون کردن آن دشوار است. دلیل ایه دشواری تا اندازه زیادی به حوزه گسترده آن برمیگردد. چرا که ساختار سازمان و متغیرهای محیطی را دربرمی گیرد. در این مقاله کوشش شده است تا مفهوم رهبری استراتژیک تشریح شود.
تعریف رهبری استراتژیک
رهبری استراتژیک Strategic leadership عبارت است از بررسی محیطی (هم محیط خارجی و هم محیط داخلی) تدوین استراتژی، اجرای استراتژی، ارزیابی و کنترل. رهبری راهبردی عبارت است از توانایی نفوذ در دیگران برای اتخاذ داوطلبانه تصمیمهای روزانهای که دوام بلندمدت سازمانها را افزایش میدهد، در حالی که همزمان موفقیت مالی کوتاهمدت آنها را نیز حفظ میکند. این رهبری به معنی توانایی پیشبینی وتجسم آینده، حفظ انعطاف پذیری، تفکر استراتژیک و پیریزی تغییراتی است که باعث ایجاد مزیت رقابتی برای سازمان در آینده خواهد شد.
رهبری استراتژیک توانایی نفوذ در دیگران جهت انجام داوطلبانه امور به گونهای است که هم در راستای اهداف بلندمدت سازمانی باشد و هم اهداف کوتاهمدت مالی و غیرمالی را تضمین کند. جان ادر
رهبری استراتژیک عبارت است از خلق استراتژی از طریق تحلیل مناسب محیط درونی و بیرونی سازمان، پیادهسازی استراتژی مناسب در زمان مناسب، ارزیابی و اتخاذ رفتار مناسبی که مقتضای محیط فعلی است. رهبری راهبردی را توانایی رهبران در بیان دلیل و برهان برای تداوم وجود سازمان تعریف میکند.
ابعاد رهبری استراتژیک
ایرلند و هیت (۱۹۹۹) رهبری راهبردی را توانایی پیشبینی، تعیین افق، حفظ انعطافپذیری، تفکر استراتژیک و کار با دیگران برای آغاز تغییر که یک آینده با دوام را برای سازمان بوجود میآورد تعریف کردهاند.
ابعاد رهبری استراتژیک به زعم هیت و ایرلند عبارتند از:
- تعیین مسیر استراتژیک
- کشف و حفظ شایستگیهای اصلی
- توسعه سرمایه انسانی
- حفظ فرهنگ همکاری اثربخش
- تاکید بر شیوههای اخلاقی
- ایجاد کنترل استراتژیک
لیر (۲۰۱۲) رهبری استراتژیک را اینگونه تعریف کرده است: توانایی شخصی جهت پیشبینی کردن، تجسم کردن، حفظ انعطاف پذیری، تفکر استراتژیک، و کار کردن با دیگران به منظور ایجاد تغییراتی که آینده نویدبخشی را برای سازمان رقم میزند. رهبری راهبردی عبارت است از توانایی درک کلیتِ سازمان و محیطی که سازمان در آن فعالیت میکند و به کارگیری این شناخت و درک به منظور ایجاد تغییر استراتژیک از طریق سایر افراد سازمان برای تثبیت جایگاه آن در محیط در کوتاهمدت و بلندمدت. ابعاد رهبری راهبردی به زعم لیر عبارتند از:
- چشمانداز درباره آینده
- ساختار و فرایند سازمانی
- سرمایه انسانی
- ارزشهای اخلاقی
- شایستگی
- فرهنگ سازمانی
نکته استراتژیک
رهبری سازمانی در مدیریت استراتژیک سازمانی و برنامهریزی استراتژیک سازمان جایگاه مهمی دارد. ماهیت رهبری استراتژیک بدین گونه است که این رهبران مستقیماً بر افراد تأثیر نمی گذارند. بلکه از طریق تأثیرگذاری بر سیستمها و فرایندهای سازمانی به نتایج مطلوب و مورد نظر میرسند. یکی از این روشها تأثیرگذاری از طریق فرهنگ سازمانی است. فرهنگ معمولاً طریقه درست انجام کارها را به کارکنان نشان میدهد. اگر این طریقه انجام کار با چشماندازهای آتی سازمان مغایرت داشته باشند به عنوان مانعی در سر راه ایجاد تغییر در خواهد آمد.
برای آنکه سازمان در دنیای پرآشوب محیطی موفق باشد باید نگاهی بلندمدت داشته باشد. مدیریت ارشد سازمان باید به عنوان یک رهبر در این زمینه نقش آفرینی کند. مدیر باید نگاه فراگیر به تمامی سطوح داشته باشد. این نیازمند وجود مهارتهای ادراکی بسیار بالا است. ضمن آنکه باید برنامهریزی بلندمدت برای سازمان انجام شود نباید از اهداف کوتاهمدت غافل بود. از طریق هدفهای خرد و عملیاتی در نهایت باید راه سازمان را به سوی ارزشهای والای آن هموار ساخت.
بر این اساس عدهای از پژوهشگران یک رهبر راهبردی، را در حکم مغز متفکری اسمی برای سازمان یا واحدهای فرعی آن مطرح کرده اند که بر کل سازمان متمرکز است. مسئولیت چنین رهبری (در نقش مغز متفکر اسمی) ایجاد سازمانی اثربخش و اجزای اصلی این نوع سبک رهبری مسیر یابی و فرهنگ سازی است. رهبر از طریق مسیر یابی، سازمان را با محیط خارجی مرتبط میسازد و همزمان با آن از طریق فرهنگ سازی، افراد مناسب را برای دستیابی به اهداف سازمانی تربیت میکند. چنین رهبری باید تعیین کند که سازمان به کجا میرود و برای این منظور چگونه سازمانی باید باشد.
خلاصه و جمعبندی
به طور کلی فرایند رهبری استراتژیک از درون سازمان و بر اساس تحلیلی که رهبر از محیط استراتژیک و اعضای سازمان به عمل میآورد آغاز میشود. سپس رهبر بر مبنای ارزشهای فردی و سازمانی و با بهرهگیری از مهارتهای فنی، عاطفی و معنوی، چشمانداز سازمان را تدوین میکند. در مرحله بعد بر اساس اینکه سازمان در چه صنعتی فعالیت دارد، مشتریان آن چه کسانی هستند، توانمندیهای اصلی آن چیست و چه محصولات و خدماتی ارائه میدهد، مأموریت و اهداف استراتژیک سازمان تدوین میشوند.
اهداف استراتژیک مبنایی برای تهیه استراتژیها هستند که این استراتژیها میتوانند در سطوح سازمانی، بخشهای کاری و حتی در سطح فردی و عملیاتی تدوین شوند. البته در این زمینه یکی از روشهای مؤثر مقایسه خود با سایر همکاران و رقبا و الگوسازی از فعالیتهای آنان است. یکی از دشوارترین مراحل فرایند رهبری راهبردی، فرایند تغییر است که اگر بدرستی اجرا و منجر به یادگیری شود، میتوان امیدوار بود که دستیابی به اثربخشی سازمانی محقق شده است. مرحله پایانی در فرایند رهبری استراتژیک به ارزیابی استراتژی اجرا شده مربوط است.
تئوری سازمان و مدیریت , مدیریت استراتژیک | ۱۵ اسفند ۹۹
مقالاتی که در مورد رشد کسب و کار قرار میدید بسیار برام جذاب هستن سپاسگزارم
شمار زیر همه پستها همین مطلب را میگذارید بنابراین جاکش (اسپمر) تشخیص داده شدهاید.