تحلیل همواژگانی
تحلیل همواژگانی (Co-Word Analysis) یک روش تحلیل محتوایی است که به ارزیابی مقوله موردنظر براساس دفعات تکرار واژگان کلیدی اسناد میپردازد. از آنجا که حجم تولید و نشر مقالههای علمی بسیار زیاد است دیگر نمیتوان به تحلیل محتوای همه مقالهها در زمینه پدیده موردنظر پرداخت. دیدگاه زیربنایی این روش آن است که براساس واژگان کلیدی یک مقاله میتوان به درک درستی از کل محتوای مقاله دست یافت.
از سوی دیگر پایگاههای معتبری وجود دارند که مقالههای منتشر شده را نمایه میکنند. این پایگاههای علمی مقالهها را براساس نوع، سال انتشار، نشریه، واژگان کلیدی، چکیده و … دستهبندی میکنند. همچنین این اطلاعات را به صورت فرمتهای مختلفی به عنوان خروجی در اختیار کاربر قرار میدهند. با استفاده از نرمافزاری مانند نرمافزار Vosviewer میتوان به تحلیل همواژگانی این اطلاعات پرداخت.
در میان پایگاههای علمی برای نمونه میتوان به ساینس دایرکت، اسکوپوس، وب آو ساینس یا امرالد اشاره کرد. در مورد گوگل اسکولار خیلی باید احتیاط کنید. گوگل اسکولار چون از موتور جستجوگر قدرتمند گوگل استفاده میکند همه نوع مقالهای با هر کیفیتی را در نتایج ارائه میدهد بنابراین اعتبار بسیاری از مقالههای آن نامناسب است. در این آموزش کوشش شده است تا تحلیل همواژگانی به صورت کامل تشریح شود.
تعریف تحلیل همواژگانی
تعاریف هم واژگانی را از نظر مفهومی معادل co-word دانسته که گاه واژه co-occurrence را به جای آن به کار برده اند. در زبان فارسی واژه نخست را هم واژگانی و واژه دوم را هم رخدادی معنا کرده اند. تحلیل هم واژگانی که براساس هم رخدادی واژگان عمل میکند، به عنوان یک روش حلیل محتوا، یکی از روشهای علم سنجی است.
علاوه بر اینها، تعریفهای دیگری نیز ارائه شده است که در زیر به آن اشاره شده است:
- نوعی تحلیل محتوا برای کشف الگوها و تعیین گرایشهای موضوعی در حوزههای مشخص پژوهشی
- اندازهگیری درجه ارتباط بین مفاهیم و اصطلاحات
- روشی مهم برای دیداری سازی روابط میان مفاهیم، اندیشه ها، و مسائل علمی
- تحلیلی کمی برای کشف شبکه مفاهیم حوزههای علمی
- روشی برای شناسایی ساختار موضوعی یک حوزه پژوهشی
- کشف روابط مفهومی میان مدارک
- شیوهای نو از مطالعات کمی در حوزه علم سنجی جهت تعیین ارتباط میان توصیفگرهای منابع
به کارگیری این روش سبب شناسایی و دسته بندی مقولات مفهومی میشود و زمینه را برای بازیابی اطلاعات در پایگاههای دانش فراهم میآورد. با توجه به تعاریف فوق، تحلیل هم واژگانی شیوهای از تحلیل محتواست. از طریق هم رخدادی واژهها یا مفاهیم موجود در متون و منابع حاصل میشود. از طریق آن میتوان مفاهیم اصلی یک زمینه یا حوزه علمی را شناخت. به واسطه این شناخت، الگوها و رویدادهای مفهومی، ساختار علمی، شبکه مفهومی، روابط سلسلهمراتبی مفاهیم، و مقولات مفهومی آن حوزه را کشف، ترسیم، و مدیریت کرد. تحلیل هم واژگانی، ابزاری برای کشف الگوهای پنهان و رویدادهای نوظهور مفهومی است.
کارکردهای تحلیل همواژگانی
مطالعات مختلف در حوزه علم اطلاعات، به خصوص در زمینه تحلیل هم واژگانی، نشان میدهد این روش میتواند در موارد زیر کاربرد داشته باشد:
- ترسیم حرکت و پویایی علم
- ترسیم ساختار حوزهها و زمینههای علمی
- ترسیم روابط میان پژوهشهای بنیانی و پژوهشهای فناورانه
- دیداری سازی شبکه مفهومی علم و فناوری
- تحلیل سیر تحول مفهومی در طول دورههای زمانی
- تعیین و تحلیل نواحی مورد پژوهش
- ارزیابی درون داد و برون داد روابط در یک شبکه پژوهشی
- دسته بندی مدارک بر اساس موضوعات
- خوشه بندی مفاهیم حوزههای علمی؛
پیشینه تحلیل همواژگانی
نخستین کوششها در زمینه واژگان درون متنی توسط زیف در سال ۱۹۴۹ صورت گرفت. زیف با مطالعه واژه هایی که در متون انگلیسی به کار رفته اند به مصادیقی برای اصل کمترین کوشش دست یافت. تحلیل بسامد واژگان در عناوین مقالات، ابتدا توسط اسمال و گریفث در سال ۱۹۷۴ به کار رفت تا موضوع یا به طور خاص، مفهوم کلی مدرک استنادشده را | مشخص کنند.
تحلیل هم واژگانی نخستین بار در دهه ۱۹۸۰ در فرانسه در مرکز جامعه شناسی خلاقیت کول به کار گرفته شد. این تحلیل به عنوان شاخصی در علم سنجی در این دهه معرفی شد و بعد از آن توسعه پیدا کرد و اغلب به عنوان جایگزینی برای رویکردهای استنادی و هم استنادی برای ترسیم علم استفاده شد. روش تحلیل هم واژگانی در سالهای اخیر در پژوهشهای پژوهشگران کشورهای مختلف به نحو قابل ملاحظهای مورد توجه قرار گرفته است. بسیاری از پژوهشگران با این روش حوزههای خاصی را به قصد تحلیل و ترسیم ساختار آن مطالعه کرده اند.
پیشفرضهای موجود
تحلیل هم واژگانی که در سال ۱۹۸۳ توسط کالون مطرح شد، بر این فرض استوار بود که حضور واژهها با مفاهیم در کنار یکدیگر نشان دهنده محتوای آن مدرک است. بنابراین، با اندازهگیری میزان این هم رخدادی میتوان شبکه مفاهیم یک زمینه علمی را ترسیم کرد. این شبکه مفهومی با شمارش تعداد دفعات حضور هر اصطلاح موضوعی و هم نشینی آن با موضوعات دیگر ترسیم میشود.
به عبارتی، اگر دو اصطلاح با هم در یک مدرک به کار روند و هر چه بیشتر با هم تکرار شوند، یعنی این دو واژه ارتباط معنایی بیشتری با هم دارند. از هم رخدادی دو اصطلاح یا دو واژه برای کشف پیوند و رابطه میان دو موضوع در یک حوزه پژوهشی نیز استفاده میشود. از این طریق میتوان توسعه و پیشرفت آن حوزه از علم را ردیابی کرد.
این رویکرد خود بر سه فرضیه استوار است:
- واژگان مورد استفاده در متون علمی به دقت توسط نویسندگان انتخاب میشوند.
- استفاده از واژگان مختلف در یک متن، نشان دهنده وجود برخی روابط غیر جزئی میان آنهاست.
- تکرار هم رخدادیهای واژهها توسط نویسندگان مختلف در متون مختلف به این معناست که روابط میان این واژهها در حوزه علمی مورد مطالعه حائز اهمیت است.
پژوهشگران برجسته این علم نیز بر پیش فرضهای زیر تأکید ورزیده اند:
- پدید آورندگان در انتخاب اصطلاحات موضوعی نهایت دقت را دارند.
- ه کارگیری واژهها در مدارک نشان دهنده ارتباط مستقیم آن با محتوای مدارک است.
- واژگان داخل متن روابط معنایی موضوع یا حوزه مورد نظر را نشان میدهند.
- کلیدواژههای توصیفی نمایه سازان منبع خوبی برای تحلیل هم واژگانی است.
تفاوت تحلیل همواژگانی با تحلیل هم استنادی
گاه تحلیل هم واژگانی به عنوان جانشینی برای تحلیل هم استنادی در نظر گرفته میشود. تحلیل هم واژگانی نمونهای از روش مدل سازی گرافیکی است که در آن از اندیشههای مربوط به تحلیل رابطه استفاده میشود. این روش نیز ابزاری قدرتمند در کشف دانش و ترسیم نقشه کتاب شناختی است.
تفاوت مهم میان تحلیل هم واژگانی و هم استنادی این است که تحلیل هم استنادی در دورههای پژوهشی مشخص به منابع استناددهنده و مآخذ استنادشده نیاز دارد. اما تحلیل هم واژگانی فقط نیازمند مجموعهای از مقالات مجلات در حوزه موضوعی خاصی است. دادههای حاصل از این روش توسط ماتریس بسامد سنجیده میشود و میتوان نتایج حاصل را همچون تحلیل هم استنادی در خوشههای سلسلهمراتبی یا مقیاس چندبعدی به نمایش گذاشت.
تحلیل هم واژگانی را ابزار مناسب تری برای مطالعه روابط درونی میان پژوهشهای دانشگاهی و فناورانه دانسته اند. زیرا شاخصهای تحلیل هم استنادی فقط وجود ارتباط را نشان میدهد. اطلاعاتی از موضوع مورد پرسش را ارائه نمیدهد. برای درک این مسئله که آیا پژوهشهای علمی عامل اصلی اختراع و ابداع است یا فناوری، باید به خود متون مراجعه کرد. سپس محتوای مدارک و اختراعات را بررسی کرد. این کار با تحلیل واژگان داخل متون فراهم میشود.
نتیجهگیری
تحلیل هم واژگانی یکی از روشهای علم سنجی است که در دهه ۱۹۸۰ مطرح شد. این روش بر این فرض استوار است که استفاده از واژههای مشترک در دو یا مجموعهای از متون نشان دهنده نزدیکی آن متنها به همدیگر است. همچنین ابزار قدرتمندی در ردیابی علوم است که از طریق آن میتوان ساختار، مفاهیم، و مؤلفههای یک حوزه علمی را شناسایی کرد. همچنین پویایی علم و فناوری را به تصویر کشید.
تحلیل هم واژگانی، با خلاصه سازی مدارک در واژه هایی قدرتمند و محاسبه رخداد و هم رخدادی، تشخیص دقیق تری نسبت به حوزه موضوعی ارائه میدهد و در کنار سایر تحلیلها همچون تحلیل هم استنادی و هم نویسندگی، شاخصی مهم در علم سنجی است که در مطالعه شبکه مفهومی یا واژگانی یک حوزه، مهم ترین حوزههای پژوهشی برای شناسایی الگوهای پنهان و برجسته، روابط درونی و بیرونی مفاهیم، رویدادهای در حال ظهور، و سیاست گذاری علم و دانش به کار گرفته میشود.
شبکه مفهومی یا واژگانی با روش تحلیل هم واژگانی و با روش هم رخدادی واژگان ترسیم و تحلیل میشود. این روش به عنوان فنی در تحلیل محتوا، کشف روابط پنهان میان مفاهیم و روابط معنایی، و یکی از روشهای ایجاد روابط سلسلهمراتبی مفاهیم در هستی شناسی حوزههای علمی و زمینههای دانش تخصصی مطرح است. تحلیل هم واژگانی میتواند به ما بگوید که توجه جامعه علمی بیشتر به چه موضوعات، زمینه ها، مسائل، پژوهش ها، و نظرات پرداخته است. حوزهها و زیر حوزههای مختلف علمی کدام اند. تا چه حد نویسندگان و پژوهشگران در هریک از مقولههای علمی مشغول به فعالیت و پژوهش هستند.
روش تحقیق | ۲۴ مرداد ۰۰