ارزش های محوری

ارزش‌های محوری (Core Values) باورها و ادراکات درونی یک سازمان پیرامون درستی و نادرستی امور است که در تصمیم‌گیری استراتژیک سازمان نقشی کلیدی دارد. این باورها و هنجارهای سازمانی هستند که در تعیین افق فعالیت سازمان و ترسیم هدف‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت آن نقشی کلیدی ایفا می‌کنند.

ارزش‌های محوری و ارتباط آن با چشم‌انداز سازمان و فلسفه وجودی (ماموریت) سازمان یکی از مباحث اصلی مدیریت استراتژیک می‌باشد. بنابراین در تدوین استراتژی سازمان باید مورد توجه قرار گیرد. بحث ارزش‌های سازمانی موضوع تازه‌ای نیست. چندین دهه است که ارزش‌ها، به عنوان زیرمجموعه‌ای از فرهنگ سازمانی و نیز بخشی از سرفصل رفتار سازمانی مورد توجه قرار می‌گیرند و به آن‌ها پرداخته می‌شود.

در زمانی که همه چیز در حال تغییر است، به آسانی می‌توان فکر کرد که قوانین بنیادین کسب‌وکار نیز بسرعت تغییر خواهند یافت. ارزش‌های محوری سازمان و مدیریت سازمان بر اساس این ارزش‌ها می‌تواند راهنمای بسیار خوبی جهت رشد و ادامه حیات سازمان‌ها در شرایط کنونی کسب‌وکار باشد. این چنین سازمان هایی، به عنوان واکنش در برابر تغییرات محیطی، ارزش‌های بنیادین خود را تغییر نمی دهند. بلکه در صورت لزوم سعی می‌کنند محیط خود یا ساختارهای قبلی خود را تغییر دهند، تا بتوانند ارزش‌های سازمان خود را حفظ نمایند. سازمان هایی که رفتارشان حاصل تصمیم و انتخاب آگاهانه خودشان و مبتنی بر ارزش هاست نه ثمره اوضاع و شرایط -که واکنشی مبتنی بر احساس است- آنها سازمان‌هایی عامل، موثر و مسئولیت پذیرند.

تعریف ارزش‌های محوری سازمان

ارزش‌های محوری سازمان، فانوس دریایی هستند. تکان نمی خورند، نباید و نمی توان آنها را شکست. با کوشش برای شکستن آنها، خود را می‌شکنیم. اما می‌توانیم آنها را بیاموزیم و به کار بندیم. در هر سازمان سر شار از شور و اشتیاق، رئیس واقعی ارزش‌ها هستند، ارزش‌ها رفتار مدیران را هدایت می‌کنند، نه اینکه مدیریت، دیگران را هدایت کند. در این جایگاه، مدیر در نقش رهبر عمل خواهد کرد نه صرفا یک ناظم.

سازمان‌های ارزش‌محور همه طرح‌ها، تصمیمات و عملیات را بر اساس ارزش‌ها هدایت و رهبری می‌کنند. مدیریت سازمان بر اساس ارزش‌ها، تنها یک ابزار مدیریتی نیست بلکه روشی از زندگی کردن است. ارزش‌ها را نخست انسان در چیزها نهاد تا خویشتن را بپاید، نخست او بود که برای چیزها معنا آفرید. معنایی انسانی، ازاین رو خود را انسان نامد، یعنی ارزیاب…

ارزش‌های محوری اصول اعتقادی دیر پا و اساسی یک سازمان بوده، باعث رشد و نمو افراد در قالب گروه می‌شود. چنین ارزش‌هایی در یک سازمان به عنوان اصول راهنمای جاویدان به هیچ توجیهی نیاز ندارند و برای افراد درون سازمان ارزش و اهمیت ذاتی دارند.

ارزش‌های محوری سازمان می‌توانند به عنوان مبنایی مورد استفاده قرار گیرند که براساس آنها سیاست‌ها را تدوین کرد. حتی می‌توان با تکیه بر آنها، شیوه رفتار روزانه کارکنان و مبنای تصمیم‌گیری‌ها در محل کار را مشخص نمود. سازمان‌ها باید به هنگام برنامه‌ریزی‌های بلندمدت، ارزش‌های محوری مشخص شده خود را رعایت کنند. همچنین به هنگام ارزیابی عملکرد، تصمیماتی را که در این زمینه می‌گیرند بر پایه ارزش‌های محوری خود بگذارند.

جایگاه اخلاق در ارزش‌های محوری سازمان

ارزش‌های محوری سازمان را کد‌های اخلاقی سازمان نیز می‌نامند، این کد‌ها اصول راهنما در سازمان هستند که رهنمودی برای تصمیم‌گیری و رفتار‌ها خواهد بود. در یک سازمان، اصول اخلاقی خوب، پیش شرط برنامه‌ریزی استراتژیک (strategic planning) خوب است. اصول اخلاقی خوب یعنی سازمان خوب، در همه جنبه‌های تدوین، اجرا و ارزیابی استراتژی‌ها و به هنگام تصمیم‌گیری در این زمینه‌ها باید ارزش‌های محوری رعایت شوند و مورد توجه قرار گیرند.

ارزش‌ها باید در روزگار سختی به کارکنان سازمان روحیه بدهند و گرنه ارزش نیستند. ارزش‌ها شعار هر روزه ایی هستند که احساس خوبی به کارکنان می‌بخشند، ارزش‌های سازمانی، جنبه اخلاقی منافع سازمانی می‌باشند. سیستم ارزش‌ها علاوه بر همگانی بودن شخصی نیز هستند. اگر می‌خواهیم پیشرفت داشته باشیم باید به گذشته ( عقب ) برگردیم و ارزش‌ها (Value) را مجددا کشف نماییم، تمام این موقعیتها وابسته به بنیان‌های اخلاقی بوده و با روحیات شخصی کنترل می‌گردد.

مدیریت بر اساس ارزش‌ها

در مدیریت بر مبنای هدف، افراد مافوق و زیر دست، مشترکاً اهداف را برای زیر دستان تعیین می‌کنند، که انان نیز به نوبه خود، از اهداف بالاتر پشتیبانی می‌کنند. میزان دستیابی زیر دستان به اهداف مقرر، عاملی برای ارزیابی عملکرد تلقی می‌شود.

در مدیریت بر اساس ارزش ها MBV (Management By Values ) همه طرح ها، تصمیمات و عملیات در سازمان بر اساس ارزش‌ها هدایت و رهبری می‌گردند.

توجه به این نکته ضروریست که این سازمان‌ها نیستند که مدیریت بر اساس ارزش‌ها را موثر می‌سازند، کار کارکنان است که این تاثیر را ایجاد می‌کند. بعبارت دیگر دلیل اینکه مدیریت بر اساس ارزش‌ها موثر واقع شود ان است که تعیین ارزش‌ها و عمل بر اساس انها یک عمل انسانی است.

اولین گام در به کارگیری مدیریت بر اساس ارزش‌ها در یک سازمان، پذیرش خالصانه فلسفه آن توسط عموم است، کارکنان باید ایمان بیاورند که mbv از جالب ترین موضوعات برای سازمان و گروه‌های سهامداران کلیدی در طی زمان می‌باشد.

اهداف (objective) و ارزش‌ها (Values)

براساس هدف ها، در یک سازمان یک یا معدودی از نفرات ( مدیران و هیات مدیریت) مد نظر و مهم هستند، اما براساس ارزش‌ها همه ( همه کارکنان ) مهم هستند، شما مجازید بر سر هرفها مذاکره و توافق نمایید، در حوزه اهداف بعضی از اوقات، سر راست ترین مسیر به جایی که قرار است به آن برسید یک خط یا مسیر مستقیم نیست، اما بر اساس ارزش ها، مسیر‌ها همیشه مستقیم هستند، رهبران و گردانندگان باید پافشاری کنند که همه این خط مستقیم را دنبال کنند.

ارزش‌ها به شیوه اهداف تعیین نمی شوند، اهداف بر اساس انکه در دقیقه و ثانیه ایی که آن را اعلام می‌کنید تحقق خواهد یافت، تعیین می‌شوند، ارزش‌ها به این روش تعیین نمی شوند، شما می‌توانید هر ارزشی را که میل دارید تعیین کنید، هرچند ارزش‌ها را رهبران و مدیران تعیین می‌کنند اما ارزش‌ها فقط وقتی واقعی می‌شوند که تمامی کارکنان از جمله مدیران ارشد درعملکردشان انها را دخالت دهند و به دیگران نیز تاکید کنند تا آن طور رفتار کنند. تفاوت هدف و ارزش مبتنی بر ارزش‌های سازمانی در شکل زیر ارائه شده است.

مقایسه ارزش‌ها و هدف‌ها

مقایسه ارزش‌ها و هدف‌ها

فرایند مدیریت بر اساس ارزش ها

  • مشخص نمودن پیام و ارزش‌ها
  • ارتباط بر قرارکردن به طور موثر
  • همسو کردن کارهای روزانه با ارزش ها

گام نخست: مشخص نمودن پیام و ارزش‌ها (تعیین ارزش‌ها)

برای رسیدن به ارزش‌های محوری، یک سازمان می‌بایست از افراد کلیدی آن سازمان در مورد باورهای ایشان به عنوان عضوی از خانواده سازمان خود، سئوال شود. یک راه تشخیص ارزش‌های محوری موبوط به برگزاری جلسات مباحثه با حضور کلیه کارکنان کلیدی یک سازمان می‌باشد. راه دیگر بمباران مغزی افراد با ارزش‌های محوری بالقوه می‌باشد تا بدین ترتیب اذهان ایشان برای شناسایی ارزش‌های محوری اصیل خود در سازمان اماده‌تر شود.

گام دو: ارتباط بر قرارکردن به طور موثر

پس از تعیین پیام و ارزش‌های سازمان، اکنون مرحله دوم فرایند مدیریت بر اساس ارزش‌ها آغاز می‌شود – گفتگو کردن در مورد پیام و ارزش ها، بعبارتی دیگر وقتی پیام و ارزش‌ها را تعیین و مشخص ساختید، باید انها را با تمام ذی نفعان سازمان در میان گذارید و در نهایت تمام توجه خود را به عملکرد‌ها و رفتارهای سازمانی معطوف کنید تا مطمئن شوید که انها با مقاصد اعلام شده، الویت‌ها و اهداف جنبی مطابقت دارند.

گام سه: همسو کردن کارهای روزانه با ارزش‌ها

مرحله سوم فرایند مدیریت بر اساس ارزش‌ها در یافتن پاسخ به این سئوال است که این ارزش ها، خود را چگونه در برخوردهای روزانه با جهان اطراف نشان می‌دهند و ابراز می‌دارند؟ هم سو کردن کارهای روزانه با ارزش ها، اما همسوئی با ارزش‌ها بدون تغییر دادن عادات، اعمال و نگرش‌ها به دست نمی‌آید.

روش عملی تعیین ارزش‌های محوری

۱. گروهی از کارکنان خود را انتخاب نماید ( مجموع نفرات ترجیحاً زوج باشند، این تکنیک برای گروههای شش الی سی نفره بهترین کاربرد را دارد ) دامنه نفراتی که باید مد نظرتان باشد شامل : مالکان، مدیریت ارشد، مدیران میانی، سایر کارکنان، مشتریان و شرکا تجاری کلیدی باشند.

۲. برگه ایی از لیستی ارزش‌های سازمانی را ( مشابه جدول شماره ۴) در اختیار هر یک از اعضا گروه مورد نظرتان قرار دهید، در صورتیکه موارد دیگری مد نظر شرکت کنندگان هست اجازه بدهید آنها را به لیست ارزش‌های خود بیفزایند.

۳. از هر یک از اعضا بخواهید بطور انفرادی هریک، سه ارزش مورد نظر خود را انتخاب و سپس بر اساس الویت مرتب نمایند.

۴. از کارکنان بخواهید که بصورت گروه‌های دونفره ( جفت جفت ) در مقابل یکدیگر بنشیند، از انها بخواهید در مدت زمان مشخصی ( مثلا ده دقیقه )، بر سر سه ارزش از میان شش ارزش منتخب خود به توافق رسیده و انها را بر حسب اهمیت مرتب نمایند.

۵. پس از انکه گروههای دو نفره به سه ارزش مشترک دست یافتند، گروه‌های چهار نفره تشکیل دهید، به‌نحوی که دو تیم دونفری سه ارزش را به مباحثه می‌گذارند زمان مورد برای گروه‌های چهار نفری تقریبا دو برابر گروه دو نفری است.

۶. همینطور، هرچه گروه بزرگتر باشد مدت زیادتری وقت لازم است. در مراحل بعدی ( گروه‌های بزرگتر ) نماینده‌ای برا ی مباحثه، توسط گروه تعیین می‌شود.

خلاصه و نتیجه‌گیری

سازمان‌ها را می‌توان به مثابه کشتی روایت استفان کاوی ( داستان عنوان شده درمقدمه ) قلمداد کرد و هوای مه آلود و طوفانی دریا را شرایط بسیار متغیر کسب‌وکار در عرصه کنونی تجارت نامید، براستی در چنین شرایطی به فرض تعیین اهداف و مقصد آیا می‌توان اطمینان حاصل کرد که تمام کشتی‌ها به مقصد خود می‌رسند ؟ قطب نماها،ابزار‌های جهت یاب، فانوس‌های دریایی چه نقشی در این ماجرا دارند ؟ در شرایطی که عمدتا تصمیم گیری‌های در حالت عدم قابلیت اطمینان اخذ می‌شود و یا سلیقه مشتریان ( بازار ) بسرعتی بیش از قابلیت فرایندهای سازمانمان تغییر می‌کند و یا سازمان‌های رقیب هر روزه به مزیت‌های رقابتی خود می‌افزایند و بواسطه ان سهم بازار دیگر سازمان‌ها را تهدید می‌کنند، و تکنولوژی‌های جدید و بدیع بسرعت جلوه می‌کنند، در چنین فضائی رقابت روز به روز سخت تر می‌شود.

بعبارت دیگر در چنین شرایطی صحنه و عرصه حیات و حرکت سازمان‌ها مه آلودتر،طوفانی تر و پرتلاطم تر خواهد شد، درچنین اوضاعی سازمان‌ها نیاز به معیار‌ها و اصولی ثابت جهت شناسایی مسیر درست از مسیر نادرست هستند در هر لحظه می‌باشند. ارزش‌های واقعی سازمان، معیار مطمئن تصمیم سازی‌ها هستند. ارزش‌های واقعی یک سازمان به عنوان اصول راهنمای جاویدان به هیچ توجیهی نیاز ندارند و برای افراد درون سازمان ارزش و اهمیت ذاتی دارند. در سازمان‌های ارزش مدار، همه طرح ها، تصمیمات و عملیات در سازمان بر اساس ارزش‌ها هدایت و رهبری می‌گردند.

منبع: مدیریت براساس ارزش‌ها نوشته شاداب مظاهری و شادی اصفهانی فصلنامه پرتو