مدیریت کیفیت فراگیر

سه رویکرد تولید به هنگام (JIT) و مدیریت زنجیره تامین (SCM) و مدیریت کیفیت فراگیر (TQM) برای پیشبرد اجرای فعالیت‌‏های مدیریت تولید و عملیات از اهمیت بالایی برخوردار هستند. گرچه این سه رویکرد به صورت جداگانه مطرح می‌‏شوند اما مانند سه اهرم مرتبط در استراتژی فعالیت‏‌ها مورد استفاده قرار می‏‌گیرند.

این مطالعه به صورت تجربی نشان می‏‌دهد که این سه روش تا چه حد به یکدیگر مرتبط هستند. از سوی دیگر به بررسی نقش آنها در اجرای فعالیت‌‏های تجاری می‏‌پردازد. بنابراین بررسی رابطه JIT، TQM و SCM یکی از مباحث کانونی در سازمان است.

نتایج نشان می‏‌دهد که در سطوح استراتژی و اجرایی، میان نحوه نگرش سازمان به این سه راهکار، ارتباط وجود دارد و همچنین درک پویایی زنجیره عرضه و تعهد به کیفیت، بیشترین تاثیر را در فعالیت‏‌های اجرایی برجای می‏‌گذارد. طی سال‏‌های گذشته برای پاسخگویی به افزایش کیفیت محصولات و کاهش زمان پاسخگویی به بازار و همچنین پایین آوردن هزینه‏‌ها، مد‌ل‏‌های جدید ابتکاری و اجرایی معرفی شده‌‏اند. در میان این الگوها سه مدل هم در مباحث دانشگاهی و هم در زمینه‌‏های تجربی بیشتر مورد توجه قرار گرفته‏‌اند که عبارتند از:

  • تحویل به موقع
  • مدیریت کیفیت جامع (TQM)
  • مدیریت زنجیره عرضه (SCM)

رابطه JIT، TQM و SCM و اثرات آنها در عملکرد تجاری

تحویل به موقع (JIT)
از زمان معرفی این مبحث (JIT) و انتشار مقالات درباره مفاهیم اصلی آن مانند کاهش زمان تنظیمات، کاهش تولید اضافه، استفاده از Kanbans‏ها، زمانبندی سطوح تولید و اجرای عملیات تعمیرات و نگهداری پیشگیرانه، مطالعات بسیاری درباره کاربرد JIT صورت گرفته است. این مطالعات ارتباطات بین JIT و سایر فعالیت‏های تولیدی، ارتباطات فروشنده و مشتری و کاربرد JIT را مورد بررسی قرار می‌‏دهند. اثرگذاری استراتژی JIT بر کارایی و به ویژه کارایی تولید، موضوع بسیاری از این مطالعات بوده است. نتایج همواره نشان داده‏اند که اجرای روش JIT ارتباط تنگاتنگی با کیفیت، بهره‏ انبارداری (گردش انبار) و توان عملیاتی دارد. مطالعات بسیاری هم نشان داده‏اند که افزایش کارایی تجاری ارتباط بسیار نزدیکی با روش JIT دارد. همچنین با استفاده از این روش در زمینه، پیشرفت‏های قابل مشاهده‏ای حاصل شده است.

مدیریت جامع کیفیت (TQM)
به رغم گستردگی ادبیات و مباحث TQM این موارد تا همین اواخر بیشتر به صورت توصیفی بوده‏اند و به همین دلیل در هدایت یک سازمان به سمت برقراری برنامه‏های مدیریت کیفیت، ناکارا نشان داده‏اند. اواخر دهه ۱۹۸۰ تلاش‏‌هایی برای تعریف ساختار اساسی مدیریت کیفیت صورت گرفت. در سال‏های اخیر مطالعات بسیاری برای یافتن ارتباطات بین کیفیت و اجرا انجام شده است. اندرسن و همکاران نشان دادند که راهبری آینده‏نگر، همکاری‏های داخل و خارج سازمانی، مدیریت فرایند و نیروی کار، ساختار کلیدی مدیریت کیفیت هستند. از دیدگاه آنها، این ساختار عامل رضایت مشتری است.

مدیریت زنجیره عرضه (SCM)
تاکنون برای مدیریت زنجیره عرضه تعاریف مختلفی ارائه شده است. اما نکته مهم این است که زنجیره عرضه دارای یک سری فعالیت‏های همگراست که هدف آنها ایجاد ارزش افزوده برای مشتری است. به رغم این حقیقت که تصور می‏شود در زنجیره عرضه باید فرایندهای حمل و نقل، پشتیبانی و خرید با فرایند تولید همسو باشند، در عمل و بنا بر سابقه قبلی مدیریت زنجیره عرضه، مدیریت پشتیبانی و تامین مواد اولیه را تحت‏الشعاع قرار می‌دهد.

تشریح الگوی روابط

فلسفه JIT بر حذف تلفات و مواد با ساده‏سازی فرایندهای تولید استوار است. کاهش زمان تنظیمات، کنترل گردش مواد و تاکید بر تعمیرات و نگهداری پیشگیرانه، روش‌‏هایی هستند که توسط آنها انبارداری اضافی حذف می‏‌شود یا کاهش می‏یابد و منابع به صورت کاراتری مورد استفاده قرار می‏گیرد. روش TQM گسترش و کاربردی کردن فرهنگی رایج است که در آن بر مشتری‏گرایی، بهبود مستمر، قوی سازی نیروی کار و تصمیم‏‌سازی براساس اطلاعات تاکید می‏شود. جهت‏گیری طراحی محصولات براساس نیازمندی‏‌های مشتریان و تمرکز بر کیفیت محصولات در تمامی مراحل به عنوان محرک‌‏های اصلی در افزایش کیفیت محصول و در پی آن عملکرد تجاری بهتر است.

در روش SCM فرایند تصمیم‏‌گیری به نحوی طراحی می‏شود که منافع خریدار و تامین‏کننده به طور مشترک در آن دیده شده و هدف، روان‏سازی گردش مواد در زنجیره عرضه است. در مدیریت کارای زنجیره عرضه، محرک‏های اصلی عبارتند از: کاهش زمان انتقال و هزینه مواد و نیز افزایش کیفیت محصول و قابلیت پاسخگویی.

JIT، TQM و SCM روش‏هایی هستند که در آنها سعی در افزایش کارایی و تاثیر عملکرد یک سیستم است. به رغم آن که تفاوت‏‌های موجود در اهداف و انگیزه‏های این روش‏ها، گاه به جداسازی آنها منجر می‏شود اما کوتاه زمانی است که این سه رویکرد به هم مرتبط درنظر گرفته می‏شوند. دو روش JIT و SCM به دنبال افزایش کیفیت هستند؛ اولی با استفاده از پیشرفت در فرایندهای تولید و دومی یکپارچه‏سازی فرایندهای تولید و توسعه در زنجیره عرضه. کاربرد موفق روش JIT به هماهنگ سازی تقویم تولید با زمان تحویل تامین‏کننده و نیز خدمات ارائه شده توسط تامین‌‏کنندگان بستگی دارد.

بحث و بررسی

براساس دیدگاه SCM در پشتیبانی، تمرکز بر هماهنگی فعالیت‏‌های پشتیبانی کارخانه در زنجیره ارزش است. بیرون کشیدن مواد از زنجیره عرضه در پاسخ به الگوهای تقاضا، به جای وارد کردن آنها در زنجیره عرضه در پاسخ به پیش‏بینی‏‌ها، به سازمان این امکان را می‏‌دهد که به تقاضاهای نامعلوم پاسخ موثر داده و جریان‏‌ها را در زنجیره عرضه سرعت دهد و مدیریت انبارداری را بهتر پیاده کند و سطوح خدمات رسانی خود را بهبود بخشد. این درست مترادف با مفهوم سیستم‏‌های پشتیبانی یکپارچه است. تمرکز عرضه مترادف با روان‏سازی و منطقی سازی اصول عرضه است و به یکپارچه سازی عرضه‏‌کنندگان به منظور توسعه محصول و فعالیت‏های تولیدی منجر می‏شود. مدیریت زنجیره عرضه نشان دهنده کاهش و روان‏سازی عرضه‏‌کنندگان به منظور تسهیل در ارتباط بین آنها، افزایش اتحاد بین آنها به نحوی که انتظارات را برآورد.

رابطه JIT، TQM و SCM

رابطه JIT، TQM و SCM

دخیل کردن تامین‏‌کنندگان در فرایندهای بهبود محصول به منظور استفاده از توانایی‏ها و تجربیات آنان است. این موضوع سبب خواهد شد کارخانه‌ها نه تنها از منابع خارجی آسانتر استفاده کنند و این منابع قابلیت انعطاف با نیازهای تولیدکننده را داشته باشند بلکه تجربیات، توانایی‏ها، تکنولوژی و کارایی عرضه‌‏کنندگان نیز به درون سیستم راه یابد. مدیریت عرضه و مدیریت پشتیبانی ـ هر دو ـ بر کارایی تاثیر می‏گذارند. سابقه پشتیبانی نشان می‌دهد که هماهنگ‌‏سازی‏‌های درون کارخانه‌‏ای، یکپارچه‏‌سازی عملکردها مثلاً یکپارچه‏سازی پشتیبانی یا خرید، استراتژی پشتیبانی مشتری‏مدار و مدیریت پشتیبانی به عنوان فعالیتی یکپارچه کاملاً با عملکرد اجرایی مرتبط هستند. از دیدگاه عرضه، بهبود عرضه، شراکت عرضه‌‏کننده، درگیری عرضه‏‌کننده و انتخاب منابع به صورت استراتژیک بر کارایی عملیات خرید اثر می‏گذارند. به علاوه تمامی این عوامل بر کارایی تجارت خرید تاثیر دارند.

نتیجه‌گیری

در این مطالعه رابطه JIT، TQM و SCM  بررسی شد. نتایج نشان داده است در سطوح استراتژیک بین ۳ روش JIT، TQM و SCM ارتباط بسیاری وجود دارد و همین عامل باعث می‏شود بسیاری از این شرکت‏ها از این هم نیروبخشی برای دستیابی به قابلیت انعطاف به منظور پاسخگویی به تغییرات و ارزش افزوده استفاده کنند. دوم، ممکن است این ۳ روش در سطوح اجرایی کاملاً جدا و مستقل از هم به نظر بیایند.

در صورتی که با هم در سازمان اجرا شوند، ایجاد ارزش افزوده کرده و اثر یکدیگر را تقویت می‏‌کنند. سوم، با تمرکز بر کیفیت به این نتیجه می‏رسیم که ارتباطات زنجیره عرضه نقش بسیار کلیدی در افزایش کیفیت بازی می‌‏کنند. این ارتباطات می‏تواند به صورت هماهنگ‏سازی یا یکپارچه‏‌سازی فعالیت‌‏های درون زنجیره باشد و یا از طریق شناسایی توانایی‏‌های تامین‏‌کنندگان آنی صورت گیرد.

همان طور که استفاده از منابع خارجی و رقابت افزایش می‏‌یابد، سازمان هم برای ادامه کار خود باید بتواند از ارتباطات مشتری و تامین‏‌کننده استفاده کند. ساختارهای مشابهی هم در سایر مطالعات مشخص و نشان داده شد که در کیفیت محصول، کارایی تولید و مقیاس‌‏های دقیق‏تر و گسترده‌‏تر برای سنجش کارایی تولید، اثر مثبتی دارند. شواهد محدودی دال بر تاثیرگذاری مدیریت کیفیت بر عملکرد تجاری وجود دارد. منطق اصلی جایزه ملی کیفیت مالکوم بالدریج این است که رهبری سیستم، مدیریت کیفیت و نیز عملکرد تجاری را هدایت می‏‌کند. بنا به مطالعات صورت گرفته، چارچوب این جایزه نه تنها نماینده‏ای معتبر برای عنوان TQM است بلکه این ساختار با سایر پارامترها نیز مرتبط است.

منبع: رابطه JIT، TQM و SCM نوشته نازنین حبیب‌‏اللهی نشر الکترونیک پارس مدیر

ادبیات پژوهش مدیریت کیفیت فراگیر

فصل دو شامل ادبیات پژوهش و مبانی نظری مدیریت کیفیت فراگیر به صورت فایل ورد همراه با منابع فارسی و لاتین