اشتغالآفرینی زنان
اشتغالآفرینی زنان به سازوکارهایی اشاره دارد که فرصتهای مناسبی را برای حضور زنان در بازار کار و تصدی مشاغل سازمانی یا کارآفرینانه را فراهم میآورد. این مستلزم رفع موانع اشتغال زنان است و نیازمند توانمندسازی زنان از طریق بسترسازی و فرهنگسازی در جامعه میباشد.
زنان در بازار کار از نظر نوع شغل، موقعیت اشتغال، و میزان درآمد با شرایط متفاوتی نسبت به مردان مواجه هستند. برای تحلیل و تبیین این تفاوتها نظریههایی شکل گرفته است. نظریههای بازار کار زنان مانند نظریههای نئوکلاسیک، نظریۀ تفکیک شدن بازار کار و نظریۀ جنسیت از این زمره است. پیرامون این نظریهها در سایت پارسمدیر به صورت کامل بحث صورت گرفته است. در این مقاله تمرکز اصلی بر تشریح عوامل و پیامدهای اشتغالآفرینی زنان است.
عوامل موثر بر اشتغالآفرینی زنان
عوامل متعددی برای اشتغالآفرینی زنان وجود دارد که عمدهترین آنها عبارتند از:
- عـوامل اقتصادی
- عوامل روانی
- عـوامل اجتماعی
- عوامل قانونی
شاید بتوان گفت اولین عامل موثر در گرایش زنان به بازار کار عوامل مادی و اقتصادی است. دستیابی به رفاه مالی و تامین هزینههای زندگی زنان را به ورود به بازار کار تشویق میکند. نیاز اقتصادی و ارتقای سطح زندگی دو عامل اصلی اقتصادی برای اشتغالآفرینی زنان در جامعه هستند.
بسیاری از زنان نیز براساس انگیزههای روانی و درونی برای ورود به بازار کار اشتیاق دارند. مبارزه با تحقیر جنسیتی، افزایش عزت نفس و جلوگیری از افسردگی از جمله عوامل روانی ورود به بازار کار هستند. علاوه بر آن با افزایش سطح تحصیلات زنان، آنها دوست دارند از این دانش خود در ورطه عمل نیز استفاده کنند.
عوامل اجتماعی متعددی نیز برای حضور زنان در عرصههای سازمانی دخیل هستند. زنان دوست دارند از زیر سایه مردان خارج شوند و به عنوان جنس دوم به آنها نگریسته نشود. حضور در عرصههای سازمانی محملی برای قدرتنمایی اجتماعی است و این عاملی دیگر اشتغالآفرینی زنان است.
مخالفین اشتغال زنان
درباره اشتغال زنان دیدگاههای مختلفی مطرح است که برخی از این دیدگاهها مخالف اشتغال زنان و برخی موافق آن هستند. برخی از پژوهشگران و نظریه پردازان با بیان دلایلی، جنبههای منفی اشتغال زنان را بررسی کردهاند. این گروه با تأکید بر وظایف فطری مادری و مسئولیت زن در قبال خانواده و فرزندان، به لزوم شاغل نبودن زنان و حضور دائم آنان در خانه تأکید میکنند.
به طور کلی، نظریهها و دستاوردهای پژوهشی و نتایج تحقیقات این گروه را میتوان در دو دسته جای داد:
الف) زنان رسالتی فطری دارند و آن تربیت فرزند، شوهرداری، و رسیدگی به امور خانه است. پدر خانواده با داشتن شغل و درآمد رهبر اصلی خانواده محسوب میشود. اگر زن شغل نان آوری را به عهده گیرد، خطر رقابت با شوهر به میان میآید. مسئلهای که برای وحدت و هماهنگی خانواده زیانآور است.
ب) با افزایش اشتغالآفرینی زنان درصد باروری و میزان موالید و تولید نسل کاهش مییابد. به علت تعدد نقش، افزایش وظایف زنان، الحاق کار خارج از خانه به کار منزل، و ایجاد تحمل و خستگی ناشی از این سنگینی مسئولیت سلامت روانی و جسمانی مادر به خطر میافتد. در این رابطه طرفداران فرضیۀ کمبود معتقدند ایفای نقشهای مهم و گوناگون مثل نقشهای مادری و همسری و شغلی، موجب فرسودگی و فشار در زنان شاغل شده، در نتیجه سلامت روان آنان و حوزههای مربوط به آنان را تهدید مینماید.
موافقین اشتغالآفرینی زنان
طرفداران اشتغال زنان معتقدند که باید مقدمات لازم برای فعالیت و اشتغال زنان در عرصههای مختلف فراهم شود. اشتغال زنان از مسائل مهم همۀ جوامع است. چراکه اگر زنان در امور جامعه مشارکت داشته باشند، هم به منزلۀ نیمی از جمعیت غیر فعال میشوند. هم با دیدی دیگر به تربیت فرزندان خود که آینده سازان نسل فردا هستند، میپردازند. همچنین به علت نیاز جامعه، سطح دانش و آگاه ی آنان بالا میرود و در نتیجه نقش استعمار را از بین خواهند برد.
به طور کلی در قرون اخیر، به علت شرایط خاص اقتصادی اجتماعی، بسیاری از پژوهشگران معتقدند که اشتغال زنان در خارج از خانه و گسترش آن امری ضروری است، زیرا در رفع مشکلات بی سوادی، افزایش بی رویۀ جمعیت، متعادل کردن درآمدها، رفع مشکلات و شکاف درآمدی، و غیره بسیار مؤثر است. همچنین، پیشبینی طرفداران اشتغال زنان در زمینۀ تأثیر اشتغال در خودپنداری زنان متأهل این است.
اشتغال زنان و ایفای این نقش مهم منابع متعددی برای احساس رضایت و پاداشهای شخصی زنان فراهم میآورد. موجب شکلگیری خودپنداری مثبت و افزایش عزت نفس و سلامت روانی در آنان میشود. برخی پژوهشها بیانگر آن اند که اگر زنان قادر به برقراری تعادل بین مسئولیتهای خانگی و شغلی خود شوند، در مقایسه با زنانی که تمام وقت به خانه داری میپردازند، احساس فشار کمتری میکنند.
نتیجهگیری
اشتغالآفرینی زنان با ایجاد دگرگونیهای بنیادی در ساخت جامعه و نظام ارزشهای سنتی همراه است. توزیع نقشها، و پایگاههای زن و مرد در روابط خانوادگی، ثبات خانوادگی، تضعیف خانوادگی، و از جمله در مسائل مربوط به کودکان تأثیر بسزایی بر جای گذاشته است. تقسیم وظایف و نقشهای افراد خانواده و تسخیر فضاهای اجتماعی به دست آنان به دگرگونی خانواده منجر شده و تعادل جدیدی در خانه و خانواده به وجود آورده است. مدیریت زنان و شکستن سقف شیشهای در این حوزه کاربردی است.
مخالفتهایی با اشتغالآفرینی زنان وجود دارد. بر اساس این فرضیه هر نقش اضافه به افزایش فشار بر وقت و انرژی فرد منجر میشود. نقشهای عمده مانند نقش مادری، نقشهای شغلی و همسری نیاز به امکانات، تلاش و زمان اساسی دارند. زن نمیتواند تمامی تقاضاهای نقشهای متفاوت را برآورد. بنابراین احساس میکند فقط به یکی از حوزهها میتواند تعهد قوی داشته باشد. بنابراین بر اساس این تئوری، اشتغالآفرینی زنان پیامدهای منفی جسمانی و روان شناختی از قبیل احساس گناه و اضطراب خواهد داشت.
همچنین اشتغالآفرینی زنان در خانواده نقش مهمی را در جنب ههای عاطفی و سازگار یهای کودکان ایفا میکند و میتواند در رشد و شخص یت آنها مؤثر واقع شود. در اشتغال زنان، نگرشهای اجتماعی رایج به زنان نقش مؤثری را در خانواده ایفا میکند. به عبارت دیگر، دامنۀ این عوامل نهاد اجتماع ی را دربر میگیرد. از مه م تر ین نهادهای اجتماعی میتوان بر کانون خانواده تأکید کر د که ط یف وس یعی از فرایندهای اجتماعی را رقم میزند. بنابراین، آموز شهای خانواده میتواند موجبات بهسازی نگرش به اشتغال زنان را فراهم کند.
مدیریت زنان | ۱۶ فروردین ۰۱