مدیریت دانش
مدیریت دانش (Knowledge management) فرایند خلق، گردآوری، ذخیره، بازیابی، تسهیم و بکارگیری دانش و اطلاعات در یک سازمان تعریف میشود. با توجه به اینکه اطلاعات و دانایی در عصر حاضر حرف اول و آخر را میزد، اهمیت این حوزه از مدیریت روشن و بدیهی است. شاید بتوان گفت عنصر اصلی موفقیت در کسبوکارهای کنونی مدیریت دانش است.
ما در دنیایی زندگی میکنیم که به خاطر جهانی شدن، دچار تغییرات سریع و اجتنابناپذیری است. در این دنیا، اقتصاد به سمت اقتصاد دانش محور حرکت کرده است. بسیاری از معادلات کنونی کشورها را با چالش مواجه ساخته که این امر، خود حاصل فناوری اطلاعات و ارتباطات است. سازمانهای نوین، اهمیت بیشتری جهت درک، انطباقپذیری و مدیریت تغییرات محیط پیرامون قائل هستند. در کسب و به کارگیری دانش و اطلاعات روزآمد به منظور بهبود عملیات و ارائه خدمات و محصولات مطلوبتر به افراد پیشی گرفتهاند. چنین سازمانهایی نیازمند به کارگیری سبک جدیدی از مدیریت به نام«مدیریت دانش» میباشند.
مفهوم مدیریت دانش برای مدتهای مدیدی به صورت عملی اما غیررسمی مورد استفاده واقع شده است. برخی از سازمانها براین باورند که با تمرکز صرف بر افراد، فناوری و فنون میتوان دانش را مدیریت کرد. با وجود اهمیت بالایی که این مقوله در مبانی سازمان و مدیریت دارد، هنوز مفهوم آن به صورت دقیق ارائه نشده است. در این مقاله کوشش شده است تا به مفهومسازی مدیریت دانش در بستر تئوریهای سازمان و مدیریت پرداخته شود.
تعریف داده، اطلاعات و دانش
برای درک بهتر این مدیریت دانش ابتدا باید مفاهیم داده، اطلاعات و دانش و تفاوت و ارتباط میان آنها بررسی شود. دانش، نه داده است و نه اطلاعات، هرچند به هردو مربوط بوده و تفاوت آنها لزوما ماهوی نیست و صرفا از نظر مراتب با هم متفاوتند.داده، اطلاعات و دانش مفاهیمی نیستند که بتوان آنها را به جای هم مورد استفاده قرار داد.درک این سه واژه و چگونگی رسیدن از یکی به دیگری، اهمیت زیادی در موفقیت کارهای علمی دارد.
داده : داده یک واقعیت و یا یک مورد از یک زمینه خاص بدون ارتباط به دیگر چیزهاست. دادهها حقایق و واقعیتهای خام هستند. دادهها منعکسکننده تعاملات و مبادلات کامل و واحد و منسجمی هستند که تحت عنوان جزء ناچیز از آنها یاد میشود. از دیدگاه سازمانی، دادهها یک سلسله معاملات ثبت شده منظم تلقی شدهاند.
اطلاعات : اضافه کردن زمینه و تفسیر به دادهها و ارتباط آنها به یکدیگر، موجب شکلگیری اطلاعات میشود. اطلاعات دادههای ترکیبی و مرتبط همراه با زمینه و تفسیر آن است. ارتباط دادهها ممکن است بیانکننده اطلاعات باشد. ممکن است صرفا ارتباط دادهها به اطلاعات منجر نگردد. مگر اینکه موجب درک مفهوم آنها باشد. اطلاعات در حقیقت دادههای خلاصه شده را دربر میگیرد که گروهبندی، ذخیره، پالایش، سازماندهی و تحلیل شدهاند تا بتوانند زمینه را روشن سازند.
دانش : اضافه کردن درک و حافظه به اطلاعات موجب توسعه طبیعی پس از اطلاعات میگردد. خلاصهسازی هرچه بیشتر(انباشت)اطلاعات اولیه به دانش منجر میشود. دانش را در این حالت میتوان بینشهای حاصل از اطلاعات و دادههایی تعریف کرد که میتواند به روشهای مختلف و در شرایط گوناگون موثر و قابل تقسیم باشد.دانش به حداقل رساندن جمعآوری و خواندن اطلاعات است نه افزایش دسترسی به اطلاعات. دانش را تابعی از اطلاعات، فرهنگ و مهارتها بیان میکند.
تعریف مدیریت دانش
مدیریت دانش فرایندی است که به سازمانها یاری میکند اطلاعات مهم را بیابند، گزینش، سازماندهی و منتشر کنند و تخصصی است که برای فعالیتهایی چون حل مشکلات، آموختن پویا، برنامهریزی راهبردی و تصمیمگیری ضروری است.
مدیریت دانش هرگونه فرایند یا عمل تولید، کسب، تسخیر، ترویج و جامعهپذیری و کاربرد آن است، در هرجایی که دانش استقرار یابد، یادگیری و عملکرد سازمان را افزایش میدهد. کویتز مدیریت دانش را چنین تعریف مینماید:فرایندی که از آن طریق سازمان به ایجاد سرمایه حاصل از فکر و اندیشه اعضاء و دارایی مبتنی بر دانش میپردازد.
مدیریت دانش، مدیریت دانایی یا مدیریت اندوختههای علمی به معنای در دسترس قرار دادن نظاممند اطلاعات و اندوختههای علمی است. به گونهای که به هنگام نیاز در اختیار افرادی که نیازمند آنها هستند، قرار گیرند. تا آنها بتوانند کار روزمره خود را با بازدهی بیشتر و موثرتر انجام دهند.
مدیریت دانش، رسیدن به اهداف سازمانی از طریق ایجاد انگیزه در کارگران دانش و ایجاد تسهیلات برای آنها با توجه به استراتژی شرکت است. به این ترتیب توانایی آنها برای تفسیر دادهها و اطلاعاتاز طریق معنا بخشی به دادهها و اطلاعات افزوده میشود. این مهم با استفاده از نتایج موجود اطلاعات، تجربه، مهارت ها، فرهنگ، شخصیت، خصوصیات فردی، احساسات و غیره حاصل میشود.
مدیریت دانش، مدیریت صریح و سیستماتیک دانش حیاتی و فرایندهای مربوط به ایجاد، سازماندهی، انتشار و استفاده و اکتشاف دانش است. این مقوله شامل همه روشهایی است که سازمان، داراییهای دانش خود را اداره میکند. این شامل چگونگی گردآوری، ذخیره، انتقال، بکارگیری، بهروزسازی و ایجاد دانش است.
چالشهای مدیریت دانش
سازمانهای دولتی و خصوصی و محیطی که این سازمانها در آن به فعالیت مشغولند، شدیدا تغییر یافتهاند. سازمانها ناگزیرند برای سازگاری با محیط متغیر و پر از رقابت، در ساختار خود تجدید نظر کرده و بدین منظور باید در مقابل تغییرات محیط انعطافپذیری بیشتری از خود نشان دهند. همچنین برای مدیریت سرمایههای دانشی خود به روشها و فنون پیچیدهتری نیاز دارند. سازمانهای نوین میدانند که:
۱) بخش عمدهای از سرمایههای علمی آنان به صورت دانش ضمنی در دسترس آنان است. دانش ضمنی دانشی است که از طریق تجربه و ضمن کار به دست میآید و به صورت مستند نوشته شده در نیامده است. این شکل دانش باید بیشتر از سوی سازمان مورد حمایت قرار گیرد.
۲) نیازمند مکانیسمهای منسجمی در جهت تسهیل ترویج مبادله سازمانی هستند.
۳) نیاز است تا فرایندهای کاری سازمان با ویژگیهای خاص استفادهکنندگان از دانشطبیق داده شود. مانند جایگاه فرد در سازمان، شایستگیهای فرد، سبک شناختی و علایق و انگیزههای فرد. تا کیفیت کاری افراد را به بالاترین حد ممکن ارتقا دهند.
برخی از مهمترین محدودیتهای مدیریت دانش عبارتند از:
- محدودیت مربوط به مدیریت دانش ضمنی
- محدودیت مربوط به توانایی درگیر ساختن استفادهکنندگان دانش در یک مبادله پویا، فعال و مداوم دانش
- محدودیت مربوط به حمایت از هر کاربر
دانش ضمنی و دانش صریح
در یک دستهبندی دانش را به دو نوع دانش صریح و دانش ضمنی تصور میکنند. دانش ضمنی معمولا در قلمرو دانش شخصی، شناختی وتجربی قرار میگیرد. در حالیکه دانش صریح بیشتر به دانشی اطلاق میگردد که جنبه عینی تر، عقلانی تر و فنی تر دارد شامل داده ها، خطمشی ها، روش ها، نرمافزارها، اسناد و … دید سیستمهای سنتی مدیریت دانش نسبت به دانش، بسیار محدود و سطحی بوده و دانش ضمنی افراد را مورد توجه قرار نمیدهند. دانش ضمنی تمامی تجارب و مهارتهایی را شامل میشود که افراد بدون آگاهی و در حین کار به دست میآورند و این شکل دانش، یکی از مهمترین اشکال دانش برای سازمانهای جدید است.
مدیریت دانش ضمنی برای سازمانها به دلایل زیر از اهمیت بالایی برخوردار است:
۱- سازمانهای جدید دائما در حال تغییر و تحول هستند و زمان کافی برای به شکل رسمی درآوردن این گونه دانش را ندارند.
۲- به شکل رسمی درآوردن این دانش،کار بسیار مشکلی است.
۳- استخراج این دانش از بین کارکنان،ممکن است باعث بروز مقاومتهای جدی از سوی افراد شود.
۴-دانش ضمنی بیانکننده یک عنصر اساسی و ضروری برای یادگیری سازمانی است.
فرایند مدیریت دانش
چرخه دانش و یا به عبارتی،فرایند مدیریت دانش از چهار بخش اصلی تشکیل شده است:
در مرحله اول میباید دانش موجود در سطح سازمان و موانع آن شناسایی شود. این شامل دانش صریح و ضمنی نزد افراد، بانکهای اطلاعاتی و مستندات است. سپس اخذ و کسب گشته به صورت مناسبی ذخیرهسازی گردد. سپس برای اینکه دانش با ارزش شده،به هم افزایی و زایش مجدد دانش منجر گردد. باید دانش موجود نزد افراد به اشتراک گذاشته شده و تسهیم گردد.پس از طی این مراحل،اکنون باید از دانش کسب شده در جهت اهداف عالیه سازمان استفاده کرد. خلق دانش شامل ورود اطلاعات جدید به سیستم و حاصل به اشتراکگذاری و تسهیم دانش نزد افراد است.خلق دانش خود شامل اکتساب،کشف و توسعه دانش است.
داون پورت مؤلفههای اساسی مدیریت دانش را شامل موارد زیر میداند:
- فرهنگ: شامل ارزشها و اعتقادات اعضای سازمان در ارتباط با مفاهیم اطلاعات و دانش میباشد.
- فرایند عمل: در حقیقت افراد چگونه از اطلاعات و دانش در موسسات خود بهرهگیری مینمایند.
- سیاستها: شامل موانعی که در فرایند تسهیم دانش و اطلاعات در سازمان پدید میآید.
- فناوری: چه سیستمهای اطلاعاتی در مؤسسه موجود است.
فرهنگ در مدیریت دانش
فرهنگ سازمانی و ساختار سازمانی باید پشتیبان سیستم مدیریت دانش در سازمان باشد. یک فرهنگ سازمانی که در آن خلاقیت و نوآوری یک ارزش محسوب میشود یکی از ابعاد پیش برنده مدیریت دانش است.
فرهنگ (باورها و تصورات)، توسط اعضای سازمان به اشتراک گذاشته میشود. ارزشهای سازمان، اصول و مقررات نانوشته و روشهای اجرایی، منابع فرهنگی دانش را تشکیل میدهند. محتوای فرهنگ سازمان، به عنوان منبع دانش میتواند توسط افراد، دستورالعملها، روش کار و دستگاههای رایانهای سازمان تقویت شود. بنابراین، یادگیری و رشد فردی و سازمانی باید یک ارزش تلقی شود. تمامی کارکنان سازمان در تمامی سطوح و در هر موقعیتی، براین باورند که باید دانش و اطلاعات خود را،جهت رشد و موفقیت سازمان،با یکدیگر به اشتراک گذارند. این تفکر باید در سازمان تشویق و پشتیبانی شود.
به کارکنان اجازه سعی و خطا، تجربه و یادگیری داده میشود. در چنین فرهنگ سازمانی، تفکر، اتلافوقت تلقی نمیشود بلکه تشویق هم میگردد. فضای حاکم بر سازمان به گونهای است که تمام افراد با شوروشوق تمام در پی یادگیری و انتقال آموختههایشان به دیگران هستند.ارتباطات به مرزهای تیمی،بخشی و حتی سازمانی محدود نمیشود و جریان آزاد اطلاعات،دانش و ایدهها برقرار است. تمامی افراد سازمان براساس سهمی که در رشد دانش سازمان داشتهاند مورد ارزیابی و تشویق قرار میگیرند. افراد به سادگی میتوانند به خبرگان و متخصصان دسترسی داشته باشند و از دانش آنها بهرهمند شوند.
عناصر مدیریت دانش
عناصر مدیریت دانش عبارتند از:
فرد: کارگر دانشی،واحد اصلی ایجاد،ذخیره و استفاده از دانش در سازمان است.
گروه: شبکهها(رسمی و غیررسمی)، از نظر دانش،سرمایه مهمیاند که معمولا غیرعینی هستند.گروهها متشکل از کارکنانی هستند دارای تجربیات مشترک که معمولا فزایندهای از دانش را به وجود میآورند.
سازمان:کل سازمان میتواند به صورت نهادی نگریسته شود،که نتایج مجموعهای از دانش را تجسم میبخشد.
ساختار و فضای کاری به گونهای است که افراد میتوانند بدون ایجاد مزاحمت برای دیگران و بدون محدودیت، در فضای غیررسمی به بحث و گفتوگو بپردازند.جلسات به گونهای مدیریت میشود که هرگز یک نفر بر جلسه حاکم نیست و گفتوگوی آزاد و چند جانبه،با مشارکت همگان وجود دارد.محیط سازمانی مشخصههای زیادی دارد که منبع دانش بالقوه هستند. بنابراین از طریق ارتباط با این مشخصهها،یک سازمان میتواند منابع دانش خود را پیدا کند.این موضوع میتواند به صورت منبع دانش مجازی که میتواند در دسترس باشد یا از محیط کسب شود،مورد توجه قرار گیرد. برای مثال شبکه گسترده جهانی اینترنت یک منبع دانش مجازی است که به طور نسبی ساده و کمهزینه است.
مراحل عملیاتی کردن مدیریت دانش در سازمان (مراحل پیادهسازی)
پیادهسازی مدیریت دانش در سازمان همچون پیادهسازی هر روش دیگری، باید در یک فرایند گامبهگام و آرام صورت گیرد، پیادهسازی مدیریت دانش شامل شش مرحله است:
۱- آموزش مفاهیم و جلب نظر مدیران : اجرای هطر طرح جامعی در سازمان،احتیاج به جلب نظر مدیران و نیز آموزش مفاهیم و موضوع طرح در سطح کارشناسی دارد.به خصوص آن که مدیریت دانش،باید توسط خود اعضای سازمان راهبری و هدایت شود.بنابراین در ابتدای طرح باید کارگاههای آموزشی مشارکتی در جهت جلب نظر و آشناسازی تخصصی اعضای سازمان پیادهسازی شود.
۲- ارزیابی عملکرد مدیریت دانش سازمان: پس از آشنایی و جلب نظر مدیران،لازم است وضعیت موجود به صورتی کاملا شفاف مورد بررسی قرار گیرد.در این راستا پرسشنامه ارزیابی مدیریت دانش در سازمان و در میان کارشناسان توزیع میشود که برگرفته از نوع سازمان،چک لیستهای مشابه طرحهای مدیریت دانش و نیز موقعیت کلی سازمان میباشد.
۳- تشکیل تیم دانش: پس از ارزیابی متخصصان مدیریت دانش و مدیران سازمان و برگزیدن سناریوی مطلوب و گام دانشی بعدی،با توجه به نیازهای سناریوی پیشرو،تیمهای مدیریت دانش در سطوح مختلف سازمان از میان اعضای سازمان انتخاب میشود.این افراد در کنار امور پیشین خود،وظایف جدیدی را(که البته به لحاظ زمانی ایجاد مشکل نمیکند)برعهده میگیرند.
۴- تدوین چشمانداز دانش: براساس سناریوی مقبول، چشمانداز دانشی سازمان ترسیم و بر مبنای آن برنامه استراتژیک دانشی مبتنی بر نقاط قوت و ضعف سازمان به لحاظ دانش مشخص میشود.پس از آن آییننامههایی در جهت پیادهسازی مدیریت دانش در بخشی از سازمان طراحی و ابلاغ میشود.
۵- اجرای طرح پایلوت: بخشی از سازمان که به عنوان طرح پایلوت مورد تصویب قرار گرفته،مورد تحلیل مجدد قرار گرفته و براساس نتایج تحلیل با همان روش قبلی و با در نظر گرفتن نتایج به دست آمده از کل سازمان، روشها و راهحلهای مدیریت دانش در سه حوزه ساختار،تکنولوژی و انسان مورد بررسی قرار میگیرد.
۶- ادامه مستقل واحد مدیریت دانش: در صورت مقبول بودن طرح پایلوت،طرح پیادهسازی مدیریت دانش در فرایند مرحلهای،در بخشهای دیگر سازمان پیاده میشود.البته در این بخش شکلگیری واحد مدیریت دانش در سازمان الزامی است و این بخش باید به عنوان بخشی از چارت سازمانی شناخته شود.
عوامل موفقیت مدیریت دانش
عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در چهار گروه طبقهبندی میشوند که عبارتند از:
- افراد
- فرایندها
- فناوری
- تعهد استراتژیک مستمر.
گروهی از پژوهشگران معتقد هستند که عوامل فوق را میتوان در دو طبقه قرار داد: فناوری و فرایندها در یک گروه، افراد و تعهد استراتژیکی مستمر در گروه دیگر.
۱- فناوری: راهحلهای تکنولوژیهای مدیریت دانش،بنیانی برای حمایت و سهیمسازی دانش،همکاری،جریان کار و مدیریت سند فراهم میکند.این ابزارها فضایی را به عنوان منبع مرکزی به وجود میآورند که کارکنان،مشتریان،شرکاء و تأمینکنندگان میتوانند اطلاعات را با هم مبادله و یکدیگر را راهنمایی کنند و در نهایت تصمیمگیری بهتری انجام دهند.
۲- فرایندها: شامل فرایندهای استاندارد برای اهدای دانش،مدیریت محتوا(پذیرش، محتوا،حفظ کیفیت،نگهداری محتوای فعلی،بایگانی یا حذف محتوای قدیمی) است.در اینجا نیز مهم و ضروری است که فرایندها ساده و واضح باشند تا به وسیله تمام کارکنان سازمان کاملا درک و استفاده شود.
۳ -افراد: مهمترین چالش در مدیریت دانش اطمینان از مشارکت اعضاء در سهیمسازی دانش،همکاری و کاربرد مجدد دانش برای نتایج است.این موضوع مهم باید با تغییر فرهنگ سازمان توام باشد و فرهنگی بر سازمان حاکم شود که از احتکار دانش، اجتناب نماید و فضای توام با صمیمت و اعتماد خلق کند.
۴- تعهد استراتژیکی مستمر: مدیریت استراتژیکی نقش کلیدی برای ارتقای رفتار مطلوب از طریق الگو یا ارتباط مستمر دارد.یک اصل ضروری برای موفقیت مدیریت دانش ایجاد تعهد استراتژیکی مستمر به مدیریت دانش توسط مدیران سطح بالا و ارشد سازمان است.بررسیها نشان میدهد ابتکار مدیریت دانش در چند سازمان شکست خورده زیرا آنها مدیریت دانش را کوتاهمدت فرض کرده و توجه خود را از موج بزرگ بعدی منحرف کرده و توجه خود را از موج بزرگ بعدی منحرف کرده بودند
عوامل عدم موفقیت مدیریت دانش
مهمترین مانع اجرای اثربخش مدیریت دانش در سازمان،فقدان فرهنگ تسهیم دانش و عدم درک مزایای بیشمار مدیریت دانش در میان کارکنان میباشد. به عبارت دیگر دلایل اساسی عدم موفقیت مدیریت دانش در انواع موسسات عبارت است از:
فقدان یادگیری سازمانی،به دلیل ارتباطات ضعیف میان کارکنان (۰۲%) عدم موفقیت در به کارگیری مطلوب مدیریت دانش در تمامی فعالیتهای روزانه (۹۱%) عدم تخصیص زمان مناسب به منظور یادگیری چگونگی بهرهگیری مطلوب از مدیریت دانش و درک پیچیدگیهای آن (۸۱%) فقدان آموزش کارکنان (۵۱%) برداشت نادرست کارکنان دال براین که مدیریت دانش مزایای کمی را به کاربران آن ارایه مینماید(۳۱%)آنچه تاکنون بیان گردید حاکی از آن است که مهمترین دغدغههای اجرای اثربخشی مدیریت دانش،شامل جنبههای انسانی میباشد. بسیاری از موسسات بدین دلیل در اجرای اثربخش مدیریت دانش در سازمان ناکام بودهاند که مفاهیم مدیریت دانش را به شکلی مطلوب به کارکنان معرفی ننمودهاند.
مدلهای مدیریت دانش
تاکنون در تحقیقات مختلف مدلهای مدیریت دانش مختلفی معرفی شدهاند که هریک از آنها بر روی یک جنبه از مدیریت تمرکز کردهاند.
مدل فرایند دانش: داونپورت و پروساک این مدل را ارائه کردند. به زعم آنها فردی که اطلاعات را تولید میکند و میتواند به دادهها معنا بخشد روی فرایندهای پنجگانه تاکید دارد. این مدل به واقعیتهای خام موجود در دادهها معنا میبخشد. در این مدل همچنین قواعد کاربردی نرمافزارها یا پایگاه دادهها برای تبدیل دادهها به اطلاعات معنادار تشریح میشود. فرایند اطلاعات تحت تأثیر و عامل قرار میگیرد: این عوامل دانش صریح و دانش ضمنی هستند.
مدل مشارکتی در یاددهی و یادگیری: مدل مشارکتی در یاددهی و یادگیری بر محورهای زیر تأکید دارد: ایجاد یک مدل ذهنی نو برای هر موقعیت جدید به جای به کارگیری دستورالعملهای کلی یکسان در موقعیتهای متعدد. استدلال در مورد الگوهای کیفی و درک مستقیم به جای تجربه و تحلیل و تعیین مقدار و کمیت و در نهایت تفکر برحسب یک نظام کلی و به هم مرتبط به جای اجزاء جداگانه.
مدل بینش از اطلاعات به بصیرت و دانایی: چگونگی استفاه از هوش و مراحل آن از اطلاعات به دانایی، دریافت اطلاعات، سازماندهی اطلاعات، و کاربرد علمی دانش در زندگی، طبقهبندی شده است. موفقیت یک سازمان بستگی به این دارد که تا چه حد از دانش استفاده کرده و دانش جدید به وجود آورد. پیش از این که سازمان بتواند دانش را مدیریت کند یا آراء جدیدی خلق کند باید بداند چقد دانش در اختیار دارد.
مدل دانش ضمنی: براساس این مدل بیشتر از دو سوم دانش حیاتی هر سازمان مستقیما از دانش ضمنی ناشی میشود. این دانشی است که کارکنان در ذهن خود نگه میدارند. با برداشتن ضمنی بیشتر سازمانها بر دانش صریح و بازیابی اطلاعات متمرکز میشوند. این مدل نشان میدهد که چگونه دانش ضمنی عمیقا بر فرایندهای خلق دانش تأثیر میگذارد. این بازخوردها فقط از دانش حاصل نمیگردد بلکه با اطلاعات غیر کمی نیز غنی میشود. عمدتا این مدل بر چهار عامل غیر ملموس،نوآوری،درک و فهم قضاوت و تجربه تکیه دارد.
مدل حلزونی مدیریت دانش: این مدل به شرح زیر به تجزیه دانش میپردازد:
- تولید دانش: کسب دانش فرایند-ترکیب دانش واقعی بودن دانش-ایجاد دانش ثبت دانش
- ذخیره دانش: روند دانش (چگونگی دانش)
- کاربرد دانش: علت (چرا بدانیم)
مدل مفهومی مدیریت دانش: این مدل بر سه محور داده، اطلاعات،دانش از طریق دانش ضمنی و دانش تلویحی در تولید دانش تأکید دارد. همچنین بر اهمیت سیستمهای اطلاعاتی به عنوان یک عامل ورودی عمده تأکید میکند. با استفاده از دانش تلویحی، اسناد،منابع دادههای مستند و گزارشات به درک،قضاوت و تجربه از طریق دانش ضمنی میرسد.
اهداف مدیریت دانش
مهمترین هدف بهکارگیری مدیریت دانش در انواع مؤسسات، انطباق سریع با تغییرات محیط پیرامون به منظور ارتقاء کارآیی و سودآوری بیشتر میباشد. در نتیجه، این حوزه به فرایند چگونگی خلق، انتشار و بهکارگیری دانش در سازمان اشاره دارد. به عبارت دیگر هدف نهایی مدیریت دانش شامل تسهیم دانش میان کارکنان به منظور ارتقاء ارزش افزوده دانش موجود در سازمان میباشد.
یکی از هدفهای مدیریت دانش، برقراری ارتباط میان افرادی است که میدانند،طوری که به تدریج دانشهای فردی به دانشهای سازمانی تبدیل شود.کارکد یا هدف دیگر مدیریت دانش رشد و ارتقای دانش بین کارکنان است.بدین منظور لازم است تکنولوژی اطلاعات فراگرفته شود و تأثیرات اساسی آن در این فرایند درک شود.در حقیقت هدف نهایی مدیریت دانش،افزایش هوشمندی و یا بهرههوشی سازمان است.
مدل راه حل دانش: این مدل،دانش را به عنوان کاربرد کامل اطلاعات و دادهها به علاوه مهارتها،تواناییها،ایدهها و انگیزههای بالقوه افراد تعریف میکند.دانش کمک میکند تا مشخص شود چه کاری باید انجام شود؟چه موقع باید انجام شود،کار باید در کجا راهنمایی شود؟اهمیت آن چیست؟و چطور باید آن را انجام داد تا بتوان کارآیی و اثربخشی را به حد مطلوب رساند؟وی میگوید دانش فرد را راهنمایی میکند تا بداند که چگونه دادهها و اطلاعات را پردازش کند و به نتایج مفید و مؤثر دست یابد.در این مدل سه عنصر اصلی در خلق دانش مورد بحث است:دادهها،اطلاعات و دانش، تمامی این عناصر بر کلیه عناصر خلق و تولید دانش اثر میگذارند.
فصل دوم و ادبیات پژوهش مدیریت دانش
فصل دوم و ادبیات پژوهش در زمینه مدیریت دانش سازمانی توسط پایگاه پارسمدیر به نگارش درآمده است. این فصل دوم در پایاننامهای با هدف ارزیابی فصل دوم و ادبیات پژوهش پایگاه پارسمدیر تهیه شده و به نگارش در آمده است. بنابراین مالکیت معنوی آن با پایگاه پارس مدیر است و بازنشر آن از نظر قانونی و اخلاقی صحیح نیست.
نتیجهگیری بحث
مدیریت دانش رویکردی استراتژیک در سازمانهای امروزی است که در فضایی با نرخ سریع تغییرات و رقابت فزاینده فعالیت میکنند. در این مطالعه به تعریف اهمیت و کاربردهای آن پرداخته شد. در ضمن این مقوله با محدودیتهایی نیز همراه است. تاکنون سیستمهای زیادی در این زمینه پا به عرصه وجود نهادهاند و همچنان در حال به وجود آمدن هستند. با این وجود تنها به میزان بسیار اندکی توانستهاند نیازهای افراد و سازمانها را در رابطه با دانش سازمانی برآورده نمایند.
اغلب این سیستمها از رویکردهای سنتی مدیریت دانش تشکیل شدهاند و تنها توانستهاند از یکی از اجزای چرخه دانش (طبقهبندی دانش، ذخیرهسازی دانش و اصلاح دانش) حمایت موثر به عمل آورند. در سازمانهای دانشی، دانش به سادگی منتقل میشود و در اختیار تمامی کارمندان قرار میگیرد. زمانی که کارمندان به دانش سازمانی دسترسی پیدا میکنند ،میتوانند محیط خود را بشناسند. سپس آن را معنادار نمایند. آنها میتوانند روشهای جدید و بهتری را در اجرای کارها بیابند،با هم کار کنند. خلا دانش را جبران کنند، بهرهوری را افزایش دهند و مشتریان را راضی کنند. نهایتا توان رقابت مؤثر را کسب کنند.
سازمانهایی که از طریق تحقیق و توسعه یا فرایندهای یادگیری غیررسمیتر در جهت تولید دانش جدید اقدام میکنند نسبت به سازمانهایی که بر مبنای دانش دیگران عمل میکنند،برتری دارند. مدیریت دانایی به مسائلی همچون سازگاری سازمانی، بقا و توانایی در مواجهه با تغییرات فزاینده محیطی میپردازد. در حقیقت، مدیریت دانش در صدد ترکیب سینرژیک قابل پردازش اطلاعات، تکنولوژی اطلاعات و توانایی خلاقانه انسانهاست.
نگارنده: پشتیبانی پارسمدیر | تئوری سازمان و مدیریت | ۱۸ آبان ۹۷
خیلی عالی بود
بسیارجامع.سپاس
موضوع اصلی مدیریت دانش در بحث دانش آشکار و پنهان، تبدیل دانش پنهان به دانش نهفته است.
سلام درسنامه مدیریت دانش خواستم