پارادایم تفسیری

پارادایم تفسیری بر این باور شکل گرفته است واقعیتها چنان در هم پیچیده و بافته شدهاند که جدا کردن آنها از هم به سختی امکانپذیر است. همچنین واقعیت عینی نیست و ذهنی بوده و به صورت اجتماعی ساخته میشود. دسترسی به واقعیت تنها از طریق بازیگری اجتماعی و مفهومی که افراد به پدیدهها میدهند درک میشود.
پارادایم تفسیری Interpretive Paradigm یکی از مفاهیمی است که در پارادایمهای بوریل و مورگان مطرح شده است. اگر بپذیریم که فسلفه علم و جامعهشناسی دو عنصر زیربنایی تحقیقات سازمان و مدیریت است آنگاه اگر از رویکردهای ذهنی علم برای نظم دهی به پدیدههای سازمانی استفاده شود، از پارادایم تفسیری استفاده شده است.
پارادایم تفسیری از مکاتب روششناختی معاصر است که به مسائل نظری سازمان به شیوهای غیرمعمول مینگرد. پارادایم تفسیری، با سه شاخه مهم آن یعنی مکتبهای تفهیمی، پدیدارشناسی و قومنگاری را اساساً باید واکنشی در برابر مکتب اثباتگرایی پنداشت. تفسیرگرایان اعتقاد دارند که در علوم اجتماعی، موجبیت با تعیین طعی و جبری امور (بهدلیل خودآگاهی انسان)، به آن شکل که در علوم طبیعی مشاهده میشود، وجود ندارد. بر همیت اساس، ماهیت پدیدههای سازمانی را متفاوت از جنس پدیدهها و مفاهیم علوم تجربی دانسته و با پژوهش مبتنی بر روشهای علی مخالفت میکنند.
تعریف پارادایم
واژه پارادایم Paradigm که در فارسی یا عنوان الگو و سرمشق نیز ترجمه شده است از واژه یونانی παράδειγμα گرفته شده است که ترکیبی از دو واژه παρά به معنای «پهلو به پهلو» و δείκνυμι به معنای «نشاندن» است و میتوان به فارسی آن را الگو یا نمونه یا سرمشق ترجمه کرد. توماس کوهن Thomas Kuhn در کتاب «ساختار انقلابهای علمی» معتقد است در هر زمانی تنها یک پارادایم غالب وجود دارد. زمانیکه پارادایم در پاسخ به سوالات علمی ناکام بماند پارادایم دیگری شکل میگیرد. او معتقد است طرفداران پارادایم از دیدگاه خود دفاع نمیکنند بلکه پارادایمهای رقیب را نابود میکنند.
پارادایم تفسیری و مکتب اثبات گرایی
اثبات گرایی Positivism پارادایم قالب علوم تجربی است و با مطالعات اگوست کنت (۱۷۹۸ تا ۱۸۵۷) آغاز شد. مکتب اثبات گرایی بر آن است که هر گونه دانش در باره امور واقع، مبتنی بر دادههای مثبت تجربه است. از این منظر دریافتهای حسی یگانه سرچشمه شناخت است و براساس این دریافتهاست که میتوان به اصول کلی (استقرا) دست یافت. اثباتگرایان با تکیه بر اصل موجبیت Determinism وجود رابطه علی بین پدیدهها را قطعی میپندارند در این دیدگاه علت = متغیر مستقل و معلول = متغیر وابسته است. بنابراین ابتدا اموری علت واقع میشوند و بعد بطور جبری معلول رخ میدهد.
دیدگاه تفسیرگرایی در برابر دیدگاه اثبات گرایی قرار میگیرد. اثباتگرایان معتقدند که واقعیت و ارزشها بهطور مشخص، متمایز و عینی وجود دارند. دانش مجموعهای از حقایق است که به صورت عینی و مستقل از مشاهدهگر وجود دارد و به وسیله حواس پنجگانه قابل درک است. تفکرات و عقایدی که از حواس پنجگانه بدست نمیایند واقعیت محسوب نمیشوند.
مکتب تفسیری، ضمن رد کردن این رابطه، مفاهیم دیگری تحت عنوان «مقدمه» و «نتیجه» را به جای علت و معلول معرفی کرده است. مقدمه از دو وجه عینی و ذهنی تشکیل شده است. وجه عینی همان شرایط عینی و لازم برای وقوع ی رفتار خاص است، اما چون وجود شرایط عینی برای وقوع رفتار کافی نیست، لازم است که وجه دیگر مقدمه ذهنی (طرز تلقی و تفسیر ذهنی فرد) وجود داشته باشد تا رفتار ظاهر شود. از دیدگاه پژوهشگران تفسیرگرا باید دید چه فرایندهایی در جهان درون انسان رخ میدهد که منجر به یک رفتار خاص میگردد. اثبات گرایی در بحث ماهیت روش علمی تشریح شده است.
جمع بندی بحث پارادایم تفسیری
پارادایم تفسیری یکی از پارادایمهای چهارگانه بوریل و مورگان میباشد. این چهار پارادایم پیش فرضهای فرانظری بسیار اساسی هستند که چارچوب مرجع، شیوه نظریهپردازی و شیوه کار نظریهپردازان اجتماعی هر پارادایم را مشخص میکنند. ترکیب این پارادایمها امکان ندارد زیرا در شکل خالص خود پارادایمها باهم تناقض دارند و حداقل بر یک مجموعه از پیش فرضهای فرانظری که بت پیش فرضهای پارادایمهای دیگر متفاوت است مبتنی میباشند. پارادایمها از این جهت بدیل یکدیگر هستند که انسان میتواند در طول زمان در پارادایمهای متفاوتی عمل نماید.
منبع: پارادایم تفسیری نوشته آرش حبیبی نشر پارسمدیر

روش تحقیق | ۲۵ شهریور ۹۸