اکوسیستم نوآوری
اکوسیستم نوآوری (innovation ecosystem) به شبکهای متعامل و آزاد از روابط شرکتها و سایر بازیگران جهت خلق، توسعه و اشاعه نوآوری، اشاره دارد. این نوآوری میتواند در زمینه فناوری، دانش، مهارتها یا توسعه محصول جدید و خدمات جدید باشد.
این مفهوم در راستای رشد توجه و علاقه پژوهشگران به نگاه شبکهای به نوآوری رواج یافته است. ریشه اصلی آن نیز به مفهوم اکوسیستم کسبوکار برمیگردد که توسط جیمز مور مطرح گردید. براساس دیدگاه مور، اکوسیستم شبکهای با ارتباطات آزاد بین بازیگران مختلف است توانایی خود را حول یک نوآوری باهم ارتقا میدهند. این بازیگران دانش، فناوری، مهارت و منابع خود را به اشتراک میگذارند و همزمان با هم همکاری و رقابت میکنند.
اکوسیستم نوآوری بیان میکند که نوآوری از طریق شبکههای تعاملی در سطوح مختلف اتفاق میافتد. این شبکه شامل یک طیف گسترده از ذینفعان در هر دو بخش دولتی و خصوصی است. همه ذینفعان به عنوان بخشی از این زیستبوم، به طور پیچید در فرایند نوآوری با هم در ارتباط هستند. رفتار آنها کارایی زیستبوم را بهبود میبخشد و این به نوبه خود کارایی فردی را افزایش میدهد. نظر به اهمیت موضوع در این مقاله به تشریح اکوسیستم نوآوری پرداخته شده است.
تعریف اکوسیستم نوآوری
از اکوسیستم نوآوری تعاریف متعدد و متفاوت از حیث چشمانداز، دامنه و جزئیات ارائه شدهاست. در اینجا، بخش عمدهای از این تعاریف ارائه میگردد:
هم افزایی پیچیده بین طیف متنوعی از تلاشهای همکارانه شرکتهای کوچک و بزرگ، دانشگاهها، موسسات و آزمایشگاههای تحقیقاتی و شرکتهای سرمایه گذار جسورانه است که نوآوری را به بازار میرساند.
شبکهای از بازیگران با وابستگی متقابل که منابع یا قابلیتهای تخصصی اما مکمل را با یکدیگر ترکیب نمودهاند تا به دو هدف زیر دست یابند:
- خلق مشترک و ارائه ارزش پیشنهادی جامع به مشتریان نهایی
- کسب درآمد از ارزش خلق شده
مجموعهای ناهمگون از سازمانها که توانمندی شان با یکدیگر تکامل یافته و به خلق مشترک ارزش میپردازند.
اکوسیستم نوآوری طبق نظر هوانگ و هورویتز سه مرحله دارد:
- بذرپاشی و آمادهسازی محیط عمومی برای بازیگران و ایجاد زیرساختها
- حمایت از رشد محیط و فضای نوآورانه
- پرورش و حفظ شرایط مناسب و عملیات مستمر تا تولید محصول نهایی
در طراحی اکوسیستم نوآوری باید ساختاری طراحی شود تا بازیگران، نقشها و ارتباطات، مدلهای کسبوکارو عملیات، قوانین و آییننامهها، مدلهای حکمرانی و حاکمیتی، پیشرانها و فرایندهای جذب و نگهداشت بازیگران تعیین شود.
بهطور کلی میتوان اکوسیستم نوآوری را چنین تعریف نمود: شبکهای از سازمانهای به هم پیوسته که پیرامون یک نقطهی کانونی شکل گرفته و ترکیبی از تولیدکنندگان، مصرفکنندگان و بخشهای جانبی دیگر است و بر توسعهی ارزشهای جدید از طریق نوآوری تأکید دارد.
تاریخچه و تکامل اکوسیستم نوآوری
تقریباً در سال ۱۸۵۰، جورج فریدریش، اقتصاددان آلمانی، استدلال کرد که آلمان نیاز به سیستمی ملی برای توسعه اقتصادی دارد تا انگلستان عقبنشینی کند. این دیدگاه یکی از نخستین نظریههای مرتبط با اکوسیستم نوآوری است. نفوذ او در میان کشورهای درحالتوسعه قابلتوجه است. ژاپن هم از مدل او پیروی کرده است.
در سال۱۸۹۹، آلفرد مارشال، اقتصاددان انگلیسی، اصطلاح “تراکم و انباشتگی” را مطرح کرد. او مزایایی را که برای شرکتها در نزدیکی سایر شرکتهایی که در همان صنعت قرار داشتند، نام برد.
در سال ۱۹۵۰، اقتصاددان سوئدی اریک دامان، اصطلاح “بلوکهای توسعه” را به عنوان دستورالعملی برای توسعه اقتصادی و تغییرات صنعتی سوئد راهاندازی کرد. پایاننامه دکترای دامان بسیار تحت تأثیر جوزف شومپیتر و مفاهیمی همچون نقش کارآفرینان، سرمایه، تخریب خلاق و از سوی دیگر تمرکز بر صنایع خاص توسعه قرار داشت.
در اواخر دهه ۱۹۸۰، کریستوفر فریمن و بنگت ئک لاندوول مفهوم سیستم ملی نوآوری را معرفی کردند. این مفهوم شامل نهتنها بازیگران اصلی مثل کارآفرینان، شرکتها و سرمایه، بلکه تنظیمات ملی بازار کار، بازارهای عامل، آموزش و دیگر سیاستها در چارچوب توسعه اقتصادی است. مطالعات موردی برای سیستمهای نوآوری ملی شامل ژاپن و کشورهای شمال اروپا بود.
در سال ۱۹۹۰، کتاب مزیت رقابتی ملل مایکل پورتر منتشر شد. او مفهوم خوشه صنعتی را به عنوان وسیلهای برای توسعه اقتصادی صنایع، مناطق و ملل معرفی کرد. مفهوم خوشه مایکل پورتر شامل بسیاری از عناصر مشابه از مفاهیم توسعه اقتصادی قبلی است که در بالا ذکر شده است.
در سال ۲۰۱۰، دانشگاه استنفورد شبکه بینالمللی اکوسیستم نوآوری را با همکاری شرکای انتخابی خود راهاندازی کرد. درعینحال، اکوسیستمهای نوآوری، فناوری اطلاعات و ارتباطات مانند آی پد اپل، اندروید گوگل، محاسبات ابری و سیستمعاملهای نرمافزاری تحت سلطه شرکتهایی مانند مایکروسافت، آمازون و غیره را نشان میدهند.
تفاوت اکوسیستمهای کسبوکار، بازاریابی و نوآوری
پیش از هرچیز باید بدانید مرز مشخصی بین مفاهیم مدیریتی بویژه از منظر سیستمی وحود ندارد. کوشش کنید خطکشی بین مفاهیم را خاطر ببرید و این مفاهیم را به صورت کلی جهت درک بهتر فضای کسبوکار فرا بگیرید. با این وجود در اینجا نکاتی باریک برای تمایز این مفاهیم بیان شده است:
اکوسیستم بازاریابی به دنبال شناخت و تحلیل وضعیت شرکت در فضای رقابتی است. اکوسیستم نوآوری بر مفهوم نوآوری سازمانی تمرکز دارد ولی اکوسیستم کسبوکار مفهومی کلی و بزرگتر است. مفهوم اکوسیستم کار هم شامل زیستبوم بازاریابی است و هم زیست بوم نوآوری و زیستبوم کارآفرینی را شامل میشود. اکوسیستم کارآفرینی از همه این مفاهیم بیشتر به مفهوم زیستبوم نوآوری نزدیک است. در واقع زیستبوم کارآفرینی بدون در نظر گرفتن نوآوری مفهوم و معنا ندارد. اکوسیستم نوآوری، تمرکز بر ایجاد دانش جدید است، در حالی که اکوسیستم کسبوکار در محیط کسبوکار فعلی و با استفاده از منابع موجود شکل میگیرد.
در نهایت تفاوت خوشهها با زیستبوم نوآوری نیز از اهمیت برخوردار است. خوشهها، به عنوان یک چارچوب مفهومی، امکان مطالعه رقابت و عملکرد اقتصادی منطقهای را فراهم میکنند. در خوشهها، در یک منطقه بودن کسبوکارها، موجب افزایش بهرهوری، تحریک نوآوری و تشکیل کسبوکارهای جدید میشود. تمرکز منطقهای خوشه آن را از اکوسیستم نوآوری متمایز میکند. مرز آن با یک موقعیت جغرافیایی خاص مشخص نشدهاست. بلکه به وسیله یک «قابلیت جمعی» محدود شدهاست.
خلاصه و جمعبندی
کمتر از صد سال از کاربرد اصطلاح اکوسیستم برای اولین بار میگذرد. این واژه به اجزای فیزیکی و بیولوژیکی تشکیل دهنده یک محیط معین اشاره دارد. محیط معین در واقع محیطی است که مربوط به یک موضوع خاص باشد. برای مثال اکوسیستم فناوری، شامل تمام زیرمجموعهها، روابط و شبکههای مرتبط با فناوری شامل ایده، ساخت، عرضهکنندگان، مشتریان و تمام مفاهیم، اشیا و اشخاصی است که با موضوع فناوری سر و کار دارند. در تحقیقات مدیریتی اصطلاح اکوسیستم در برگیرندهی شبکهای از سازمانهای به هم پیوسته است. این شبکه پیرامون یک نقطهی کانونی شکل گرفته و به صورت مرتبط با هم عمل میکنند. این شبکه شامل بخشهای دیگر از جمله عرضهکنندگان، مشتریان و… میگردد.
اکوسیستم بر این نکته تأکید دارد که یک شرکت، به عنوان یک عضو از یک جمع تلقی نمیشود. بلکه بخشی از روابط و فضای کلی حاکم بر یک اکوسیستم کسبوکار است. در واقع فعل و انفعالات بین شرکتها و فرآیند ایجاد ارزش جمعی بسیار پیچیدهتر از آن است که بتوان آنها را به صورت عوامل تک علتی و به صورت خطی نشان داد. مفهوم اکوسیستم بسیار گسترده است.جامعهای از سازمانها، مؤسسات و افرادی را که تحت تأثیر آن شرکت هستند در بر میگیرد.
نگارنده: پشتیبانی پارسمدیر | تئوری سازمان و مدیریت , مدیریت کارآفرینی | ۱۴ بهمن ۹۹