هوش مدیریتی

هوش مدیریتی توانایی ذهنی است که میزان کنترل و تسلط مدیران سازمانی را بر روی خویشتن‌ و فضای کاری سازمان تعیین می‌کند. هر چه فردی دارای هوش مدیریتی بالاتری باشد، به این معنی ست که توانایی کنترل بیشتری بر خود و به دنبال آن، محیط اطراف خود خواهد داشت.

پژوهشگران ثابت کرده‌اند که ذهن افراد از چند مولفه‌ی مختلف هوش تشکیل شده است که این مولفه‌ها از فردی به فرد دیگر متفاوت است. پیشتر بهره هوشی یا همان IQ تنها مولفه تعیین هوش محسوب می‌گردید. البته این تصور، امروز به طور کامل منسوخ شده است و انواع هوش به روش‌های مختلفی طبقه‌بندی می‌شوند. هوش مدیریتی یکی از انواع هوش است که صاحبان کسب‌وکارها و سازمان‌های تجاری، از آن برای استخدام نیروی کار و سنجش کارمندان استفاده می‌کنند.

هوشمندی برای موفقیت مدیران به عنوان رهبران سازمانی نیز اهمیت بالایی برخوردار است. یک مدیر باید بتواند از مهارت‌ها و توانمندی‌های ذهنی خود برای هدایت و کنترل سازمان استفاده کند. این مهم نیازمند توانایی هوشی بالایی است که مدیران موفق را در کسب‌وکار خود متمایز می‌کند. هوش مدیریتی MQ مقوله جدیدی است که در مقاله حاضر به تشریح آن پرداخته شده است.

تعریف هوش مدیریتی و ابعاد آن

پرسش اساسی آن است که آیا می‌توان در حوزه مدیریت میزان بهره هوشی افراد به عنوان مدیر را سنجید؟ سپس براساس آن افراد را برای پستی کلیدی انتخاب و انتصاب نمود؟ در واقع بهره هوشی برای مدیران مجموعه‌ای از انواع هوش‌ها است. سه نوع هوش را به عنوان اجزای هوشمندی مدیران در نظر گرفته‌اند که عبارتند از:

  • هوش عقلایی
  • هوش هیجانی
  • هوش سیاسی

مدیران جهت انجام امور و وطایف روزمره باید از هوش عقلایی خود بهره بگیرند. برای کنترل، اعمال قدرت و مدیریت تغییر سازمانی باید از هوش سیاسی خود استفاده کنند. در نهایت برای ارتباطات سازمانی با افراد، گروه‌ها و کار تیمی نیز از هوش هیجانی استفاده می‌کنند.

ابعاد هوش مدیریتی

ابعاد هوش مدیریتی

البته نباید سایر انواع هوش را از خاطر برد. مقوله فرهنگ سازمانی بدون در نظر گرفتن هوش فرهنگی قابل تصور نیست. همچنین در محیط رقابتی کسب‌وکار باید از هوشمندی رقابتی بهره گرفت. بنابراین می‌توان گفت هوش مدیریتی مانند هوش سازمانی چیز جدیدی نیست بلکه ترکیبی از سایر انواع هوش است.

خلاصه و جمع‌بندی

می‌توان مفهوم هوش مدیریتی را به عنوان عاملی تأثیرگذار در موفقیت مدیران این سازمان نام برد. این هوشمندی طبیعتاً در بلندمدت برای سازمان آثار مثبتی درپی خواهد داشت. سازمانی که در انتخاب مدیران خود از مفهوم هوشمندی برای مدیران بهره نگیرد، درعمل مدیریت خود را دراختیار افرادی قرار داده است که توانایی هدایت و کنترل سازمان را ندارند. این افراد از وظایف مدیریتی خود بازمی مانند. لذا این سازمان در بلندمدت دچار مرگ و رخوت سازمانی خواهد شد.

تمامی مدل‌های طراحی شده درخصوص هوش و انواع آن فقط سعی داشته‌اند تا انواع مختلف هوش را با یکدیگر ترکیب نمایند. با اطمینان می‌توان گفت هوش مدیریتی نوع خاص و ویژه‌ای از هوش نیست بلکه ترکیبی از انواع مختلف هوشمندی می‌باشد.

بالا بودن یا پایین بودن هر کدام از مولفه‌های هوش که سنجیده می‌شود، به معنای باهوش بودن یا کندذهن بودن نیست. هر انسانی ویژگی‌ها و قابلیت‌های منحصربه‌فردی دارد. وجود همین تمایزات باعث می‌شود، هر انسانی برای کاری شایستگی داشته باشد. اگر به دنبال گسترش و یا راه‌اندازی کسب‌وکاری هستید، حتما در استخدام نیروی جدید، مولفه‌های مختلف هوش مدیریتی را در نظر بگیرید. با این روش، انتخاب شایسته‌تر و بهتری داشته باشید. بسیاری از مولفه‌های هوشمندی که در این مقاله از آن یاد شد، قابل یادگیری و افزایش است.