مدلهای رهبری سازمان
مدلهای رهبری سازمان (Leadership models) الگوهایی هستند که مدیران سازمانی در هدایت و کنترل سازمان از آن استفاده میکنند. رهبری سازمانی و هدایت یکی از وظایف کلاسیک مدیران در ادبیات سازمان و تئوریهای مدیریت است. نویسندگان و پژوهشگران کلاسیک کوشش کردهاند تا مدلهایی را ارائه کنند که به روشنی بتواند سبکها و الگوهای مختلف رهبری را از هم متمایز نماید. در این مقاله کوشش شده است تا مروری بر این مطالعه صورت گیرد.
نخستین پژوهش درباره انواع مدلهای رهبری سازمان در سال ۱۹۰۴ منتشر شد. فیدلر معتقد است رهبری عمل تاثیر گذاری بر افراد است بطوریکه از روی میل و علاقه برای هدف گروهی تلاش کنند. جرج تری معتقد است رهبری عمل تاثیر گذاری بر افراد است بطوریکه از روی میل و علاقه برای هدف گروهی تلاش کنند. به زعم کیت دیویس رهبری، توانایی ترغیب دیگران به کوشش مشتاقانه جهت هدفهای معین است. هارولد کونتز میگوید رهبری، تحت تاثیر قرار دادن دیگران جهت کسب هدف مشترک است. اصولاً رهبری را هنر نفوذ در دیگران میدانند. پژوهشگران مدیریت بیایید مروری اجمالی بر دستهبندیهای موجود بپردازیم.
انواع مدلهای رهبری سازمان
مدلهای کلاسیک رهبری سازمانی عبارتند از:
- زنجیره رفتار رهبری (تننباوم و اشمیت)
- مدل رهبری مشروط (فیدلر)
- نظریه مسیر – هدف (هاوس و میشل)
- مدل شرطی (وروم و یتن)
- مدل سه بعدی اثربخشی (هرسی و بلانکارد)
مدلهای جدید رهبری سازمانی نیز عبارتند از:
- رهبری کارآفرینانه
- رهبری اخلاقی
- رهبری معنوی
- رهبری استراتژیک
- رهبری زهرآگین
- رهبری نوآورانه
- رهبری دیجیتال
- رهبری خدمتگذار
- رهبری اصیل
- رهبری تحولآفرین
الگوها و مدلهای کلاسیک رهبری سازمان
مدل زنجیره رفتار رهبری اشمیت و تننباوم
زنجیره رفتار رهبری در این مدل به دو دسته تقسیم میشود.
- روش دموکراتیک
- روش اقتدارطلبانه
در روش دموکراتیک : اول : رهبر به زیردست اجازهمی دهد درچارجوب تعیین شده توسط رهبر حرکت کند.-دوم: رهبر حدود را شرح میدهد و از گروهها میخواهد تا تصمیم بگیرند.
در روش اقتدارطلبانه : اول : رهبر ایدههایی را مطرح و دعوت به پرسش میکند. دوم: رهبر تصمیم را میقبولاند. سوم: رهبر تصمیم میگیرد و آن را اعلام میکند.
مدل رهبری مشروط فیدلر
در این مدل سه متغیر مهم مساعد یا نامساعد بودن موقعیت موجود را برای رهبران تعیین میکنند که عبارتند از :
- مناسبات شخصی رهبر با اعضا گروه تحت عنوان رابطه رهبر-عضو
- میزان ساختار اولیه کار تعیین شده برای گروه
- قدرت و اقتداری که مقام به آنها میدهد.
نظریه مسیر- هدف
براساس این نظریه اهوس و میشل House and Mitchel، تاثیر بخشی رهبران بدلیل نفوذ آنان بر انگیزش زیردستان، توانایی عملکرد موثر و رضایت خاطر آنان است. انتخاب نام مسیر هدف بدلیل توجه عمده بر تاثیر گذاری رهبر بر تصور زیردستان از هدفهای کاری، هدفهای شخصی و مسیر رسیدن آنها به هدف است. این نظریه اعتقاد دارد که رفتار رهبری به حدی ایجاد انگیزه میکندیا راضی کننده است که میل رسیدن به هدف را در زیردست بالا میبرد و مسیرها برا برای حرکت به اهداف روشن میکند.
وروم و یتن Vroom and Yetten مدل شرطی را ارائه کردهاند. این دو پژوهشگر معتقدند که سهم فعالیتهای یک رهبر در اثربخشی سازمان بدون درنظر گرفتن ماهیت موقعیتی که در آن رفتار واقع میشود نمی تواند تعیین گردد. لذا چیزی تحت عنوان بهترین روش وجود ندارد و رهبران موفق کسانی هستند که بتوانند شیوههای رهبری خود را با شرایط لازم با توجه به محیط پیرامونی تطبیق دهند.
مدلهای رهبری سازمان و اثربخشی رهبری
این مدل توسط هرسی و بلانکارد مطرح شده است. منظور از اثر بخشی رهبری اینست که چقدر گروه زیر دست رهبر وظیفه خود را خوب به انجام برسانند. تعامل گرایش انگیزشی رهبر و موقعیت او ،اثر بخشی را تعیین میکند. آموزش و تجربه رهبری به عنوان راهی برای ایجاد موقعیت مناسب رهبری و اثربخش بودن آن است.آموزش رهبری همان تجربه رهبری است که از نظر زمان فشرده شده است، آموزش باعث تسریع در بدست آوردن تجربه میشود و باعث میشود با سرعت بیشتری به حداکثر عملکرد خود برسد.
در مدل اوج عملکرد (SOAR) مقاومت یک سازمان در مقابل کوشش یک رهبر برای اعمال تغییرات. کوشش نافذ رهبر به تنهایی کافی نیست و سازمان را در دستیابی به هدف یاری نمیرساند بلکه جهت دستیابی به اهداف، علاوه بر تلاش رهبر، به کشش یک تصور جذاب نیازمندیم.
در مدل از تصور تا نتیجه (VTR) نقش امروزی رهبر، تسهیل رابط بودن میان تصور و نتیجه است. رهبران امروز باید تصور را به نتیجه پیوند زنند.
سبک رهبری و مدلهای رهبری سازمان
طریقی که رهبر، از نفوذش برای کسب اهداف استفاده میکند سبک رهبری (Leadership Style) مینامند. به بیان دیگر نحوه استفاده رهبر از قدرت و نفوذ را ” سبک رهبری ” گویند. سبک رهبری اساسا شیوه نگرش مدیر نسبت به نقش خود و کارکنان است. سبک رهبری به روشی که رهبر از نفوذش برای کسب اهداف استفاده میکند گفته میشود. به بیان دیگر نحوه استفاده رهبر از قدرت و نفوذ را سبک رهبری گویند. سبک رهبری اساسا شیوه نگرش مدیر نسبت به نقش خود و کارکنان است. بطور سنتی دو نوع دیدگاه درباره سبک رهبری وجود دارد. سبک رهبری تعیین کننده جو حاکم بر سازمان، هم چنین چگونگی تعامل رهبران با زیر دستان است.
درخصوص نظریههای رهبری تحقیقات فراوانی صورت گرفته است، که نتایج حاصله بیانگر سبکهای رهبری سازمان متفاوتی است. یک سبک رهبری خاص برای همه موقعیتها مناسب نبوده و هر شخص شیوهای در هدایت دیگران دارد. رهبران میتوانند در موقعیتهای مختلف از سبکهای رهبری متفاوتی استفاده کنند. چگونگی اتخاذ سبکهای رهبری برای اطمینان از اثربخشی آن سبک، یکی از مهم ترین مباحث علوم رفتاری است. سبک رهبری، به خصوصیات رفتاری رهبر در هدایت، انگیزش، راهنمایی و مدیریت یک گروه گفته میشود. پذیرش یک سبک مناسب به مدیر برای برقراری ارتباط، اعتماد و احترام در بین کارکنان کمک زیادی خواهد کرد و برعکس انتخاب سبک نادرست مدیریت منجر به نارضایتی کارکنان و در نهایت شکست سازمان خواهد شد.
منابع نفوذ و قدرت رهبران
منابع قدرت رهبران سازمانی عبارتند از:
- پست و مقام : شامل قدرت تشویق و تنبیه است.
- قدرت شخصی :: مرکب از قدرت مرجع و قدرت مهارت(تخصص)
- قدرت مشروع (قانونی)
یکی از مشهورترین مطالعات سبک رهبری توسط لوین، لیپیت و وایت در سال ۱۹۳۹ انجام گرفت و سبک رهبری را در سه دسته تقسیم نمودند:
۱- دموکراتیک که در آن به مشارکت عادلانه تشویق میشودو تنبیه و انتقاد کم است.
۲- آمرانه که در آن همه تصمیمها را رهبر میگرفت .
۳- بی بندوبار که در آن فعالیت واقعی رهبری گروه بسیار پایین است.
تفاوت رهبر و مدیر (رئیس)
در بیان تفاوتهای رهبری و مدیریت غرض این نیست که بگوییم رهبری خوب است و مدیریت بد ،این دو ،دو مقوله جداگانه و در خدمت هدفهای جداگانه است.رهبری نیرومند بدون مدیریت شاید به هرج ومرج منتهی میشود و مدیریت نیرومند در نبود رهبری چه بسا یازمان را در چنگال بروکراسی مرگبار گرفتار میکند. و باید به این نکته عنایت داشت که رهبری کردن مکمل مدیریت است نه جایگزین آن. برخی از مهمترین تفاوتهای رهبر و مدیر عبارتند از:
۱- رهبری کردن یعنی درآویختن با تغییر است و وظیفه رهبری ایجاد تحول و شرط رهبری تعیین مسیر و جهت تغییر است. مدیریت : کار مدیریت در آویختن با پیچیدگی است.
۲- بستر کار رهبر ،افراد و مو فرهنگ است،رهبری نرم است و گرم. اما بستر کار مدیریت پایگان(سلسلهمراتب) است وسیستم خشک است و سرد.
۳- میان رهبری و مدیریت وجه تمایز روشنی وجود دارد و آن این است که افراد چگونه کار کنند؟رهبران افراد را به کار کردن برمی انگیزند ولی مدیران افراد را وادار به کار میکنند.
۴- لازمه مدیریت حفظ وضع موجود از طریق برنامهریزی،تخصیص بودجه ،سازماندهی ،نیروی انسانی و مشکل گشایی است.اما لازمه رهبری موفقیت تغییر است و منظور رهبری پدید آوردن چشمانداز و راهبردها،بسیج کردن افراد مناسی برای اجرای آن راهبردها و توان افزا کردن کارکنان با وجود موانع است.
۵- هدف اصلی مدیریت این است که نظام موجود به وظیفه خود عمل کندو لی هدف اصلی رهبری ایجاد تغییرهای سودمند بخصوص تغییرهای غیر پلکانی است.
۶- مدیریت با کاربست اهرم کنترل و مشکل گشایی از تحقق برنامه مطمئن میشود ،به بیان دیگر دستاوردها را با برنامه مقایسه میکندو انحراف را تشخیص میدهد و برای حل مشکل برنامهریزی و سازماندهی میکند. اما در دنیای رهبری برای رسیدن به هدف نهایی باید انگیزه و الهام داد. یعنی افراد را به رغم موانع عمده در راه تغییر ،در راه درست به حرکت واداشت و این واداشتن به وسیله ارزشها و عواطف آنهاست.
۷ – رهبری بخش رشد یابنده کار مدیر است زیرا شتاب تغییر یک سره میشود.
۸- یک مثال ساده در فرق مدیریت و رهبری : در مقایسه مدیریت و رهبری ارتش زمان صلح و زمان جنگ است،هنوز کسی نتوانسته بفهمد چگونه میتوان با مدیریت کردن افراد را به نبرد و میدان مرگ فرستاد.
۹- در تفاوت مفهوم رهبری و مدیریت نیز گاهی گفته میشود که رهبری یعنی نفوذ در دیگران برای نیل به هدف، حال اگر این نفوذ برای نیل به اهداف سازمانی باشد آن را مدیریت مینامند.
۱۰- جان کارترمی گوید: مدیریت از عهده ی پیچـیدگی بر آمدن است در مقابل رهبری از عهده برآمدن است. رهبران جهت حرکت را با ایجاد دیدگاهی درباره آینده تعیین میکنند.
۱۱- رهبران ممکن است منصوب شده یا از درون گروه پدید آمده باشند. رهبران میتوانند برعملکرد دیگران تاثیربگذارند بدون آنکه قدرت تاثیر گذاری آنان از اختیار رسمی ناشی شده باشد اما مدیران در پست خود منصوب شده اند آنان قدرت قانونی دارند که اجازه میدهد در مواقع ضروری به دیگران پاداش دهند یا آنان را تنبیه کنند. که از پست سازمانی آنان ناشی شده است.
جمعبندی بحث
مدلهای رهبری سازمان بسیار متفاوت هستند. همچنین این مدلها نزدیکی زیادی با بحث سبکهای رهبری دارند. سبک آمرانه و سنتی ( تاکید بر وظیفه) مدیر یا رهبر به زیر دستان خود بگوید چه کار باید بکنند وچگونه باید آن کار را انجام دهند. این سبک محافظه کار(اقتداری) است. سبک دموکراتیک و غیر آمرانه رهبر یا مدیر در این سبک مسئلیت رهبری خود را با زیردستانش تقسیم میکند و آنها را در برنامهریزی و اجرای آن مشارکت میدهد. به این سبک سبک کارمند مدار یا رابطه مدار نیز گفته اند.
برخی دانشمندان مدیریت بر این اعتقاد دارند که سبکهای رهبری دیگری میان این دو حالت وجود دارد که از آن به سبک میانی نام میبرند. در سبک میانه مدیر نسبت به بعضی از جنبههای شغل مدیریت محافظه کار است و نسبت به جنبههای دیگر لیبرال (مشارکتی) است.
سبک دستوری بهشدت به کار و بسیار کم به کارمند توجه دارد و کارکنان دقیقا میدانند که سازمان از آنها چه توقعی دارد. در این راستا دستورات روشنی از طرف رهبر به آنان ابلاغ میشود. سبک عرضه کننده یا رهبری حمایتی سبک رهبر به صورت همزمان نسبت به مقوله کار و کارمند توجه شدید نشان میدهد. در سبک مشارکتی این سبک شدیدا طرفدار کارمند و بیتوجه به کار است. این سبک رهبر از کارمندان به طور وسیعی نظر و پیشنهاد دریافت میکند لیکن درخصوص اخذ تصمیمات نهایی تفویض اختیاری صورت نمیپذیرد. در سبک واگذاری اختیار رهبر به هیچوجه دخالتی در امور نمیکند و اختیارات به طور کامل به زیردستان واگذار میشود. بنابراین مدلهای رهبری سازمان را جدی بگیرید.
فصل دو و ادبیات پژوهش رهبری سازمانی
فصل دو شامل مبانی نظری و ادبیات پژوهش رهبری سازمانی به صورت فایل ورد همراه با فهرست منابع فارسی و لاتین
تئوری سازمان و مدیریت | ۱۷ آبان ۹۱